3
خیلی فکر میکنم
من خیلی راجب رفتار ها و اخلاقام فکر میکنم مثلا فکر میکنم ببینم دیروز چه رفتاری داشتم یا قبل از اینکه جایی برم صد بار با خودم مرور میکنم که چه جوری رفتار کنم ولی بعدش کلی خودمو سرزنش میکنم که چرا اونکارو به جای اینکار کردم
خلاصه فک میکنم همش اشتباه میکنم و خوب نیسم همش تر اینو دارم که خوب نباشم . زیبا نباشم . بد رفتار کنم یا شکست بخورم دلم میخواد بدون فکر زندگی کنم و همه کارام خوب از آب در بیاد ولی نمیشه
چی کار کنم
سلام به شما دوست عزیز
این میزان از نشخوارهای فکری می تواند باعث شود که شما با مشکلات زیادی مواجهه شوید و می تواند نشان از کمال طبی و یا وسواس داشته باشد و در این مسیر نیاز است که حتما شرایط شما بررسی دقیق شود تا بتوانیم در این مسیر به شما کمک کنیم .
گرایش به فکر کردن و تجزیه و تحلیل ناکارآمد مسائل اضطرابآور و پریشانساز (مانند مشکلات روزمره، تجارب تلخ، موقعیتهای استرسزا و تروماتیک، نگرانی دربارهٔ آینده و…) بدون تلاش برای حل مسئله است. این افکار به صورت مزاحم و آزاردهنده هستند که میتوانند به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه بروز پیدا کنند. به بیان دیگر نشخوار ذهنی، افکاری مزاحم و آزاردهنده هستند که فرد از آنها برای رهایی یافتن از نگرانیها و اضطرابهایش بهرهبرداری میکند ولی به حل مشکل و پایان یافتن نگرانیها نمیانجامد؛ بلکه پریشانی و اضطراب فرد را افزایش میدهد.
گفتگوهای درونی گرچه همان فکرهای درونی شما هستند اما همیشه این فکرها مفید و موثر واقع نمیشوند. اگر تمرکز ذهن بیشتر بر جنبههای منفی اتفاقات باشد و یا شامل یادآوری مکرر خاطرات منفی شود تبدیل به نشخوارهای ذهنی میشود. نشخوارهای ذهنی نوعی توجه بیش از اندازه نسبت به رویدادهای گذشته است. فرق نشخوار فکری با نگرانی در این است که نگرانیها یا همان استرسها و اضطرابها معطوف به رویدادهای آیندهاند. کسی که نشخوار ذهنی دارد فقط به جنبههای انتزاعی یا فلسفی اتفاقات گذشته فکر میکند یعنی به چون و چراییها، فارغ از اینکه به بررسی راهکارهای حل آن در زمان حال بپردازد.
وسواس افکار ذهنی هستند که به ذهن فرد یورش میآورند و فرد را عصبی، مضطرب، هراسان و آزرده میکنند. وسواسها خود را به ۳ گونه نشان میدهند:
۱- افکار: این وسواسها همیشه در ذهن فرد حضور دارند و تکرار میشوند. برای نمونه اگر فرد چیزی را لمس کند که آلوده و کثیف باشد شاید این فکر در ذهنش پیاپی تکرار شود که: «اگر هماکنون دستهایم را نشویم بیمار خواهم شد»
۲- ترسها: این وسواسها احساسات، انگیزههای ناگهانی یا نگرانیهایی دربارهٔ این است که مبادا کاری نابجا، ناهنجار، ناپسند و ناشایست انجام داده شود. برای نمونه فرد نگران است که مبادا هنگام گوش کردن به گفتههای کسی او را کتک بزند یا فریاد بکشد.
۳- تصاویر ذهنی: این وسواسها بیشتر دربرگیرندهٔ افکار پیرامون صحنهها و رخدادهایی پرخشونت، غیراخلاقی، عجیب و غریب و ناپسند را هستند. تصاویر ناراحت کننده شامل صحنههایی کودک آزاری، آدمکشی، شکنجه و دیگر موارد ناپسند هستند
تفاوت های زیادی بین وسواس و نشخوار فکری وجود دارد که برای تشخیص گذاری نیاز به بررسی دقیق آن می باشد پس بهتر است که در این مسیر برای تشخیص گذاری و درمان به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنید.
سلام من چند مدته همش حس میکنم میخوام بمیرم و از مرگ میترسم و حس میکنم از قبل بهم الهام شده میخام بمیرم در این مورد بارها با خانوادم حرف زدم که من میخوام بمیرم بیشتر، شبا به این فکر می افتم
سلام به شما سمیرا جان
ببین عزیزم این میان از درگیری با مسئله مرگ خب موضوع مهمی می باشد چون باعث می شود شما از فرصتی که برای زندگی دارید استفاده نکنید و تمام تمرکز شما بر مسئله ای باشد که هنوز رخ نداده است و مشخص هم نیست چه زمانی رخ می دهد.
تقریبا تمام انسانها به مرگ فکر میکنند و ممکن است در طول زندگی خود با آن درگیر باشند. گاه این ترس اضطراب و استرس فراوانی را برای فرد به همراه میآورد. این استرس و اضطراب زمانی تبدیل به یک مشکل میشود که زندگی روزمره فرد و عملکرد او در جنبههای مختلف زندگی را تحت تأثیر قرار دهد. گاه ترس از مرگ به نوعی فوبیا و وسواس تبدیل میشود و فرد نمیتواند افکار مرتبط با مردن را کنترل کند. گاه افراد این افکار و این ترس را به صورت خودآگاه تجربه میکنند اما فشار زیاد حاصل از آن منجر به بروز اضطراب در فرد میشود و کم کم به پردازشی ناخودآگاهانه تبدیل میگرددآنچه اهمیت دارد این است که شما بتوانید با بررسی این ترس و افکاری که با آن درگیر هستید در شرایط روحی بهتری مسیر رشدی بهتری را نیز تجربه کنید.