سلام من نگین هستم ۲۴ سالمه واقعا میخام کمکم کنید داستان زندگی من اینه که تو سن ۱۹ سالگی موقعی که میخواستم انتخاب رشته کنم با یه نفر آشنا شدم که سنش ۳۱ بود که گفتنش طولانیه ۴ سال رابطمون طول کشید ولی بخوای جمع بزنی عمر رابطمون ۳ ماه هم نبود چون خیلییی کم باهم در ارتباط بودیم جوری که اولش واسه من واقعا سخت بود خیلی زجر کشیدم چون دوستامو میدیدم که همش با دوستاشون در ارتباط بودن ولی من اصلا شاید ماهی یه بار زنگ میزد خلاصه بعد ۴ سال فهمیدم که ایشون زن داشتم که قهر کرده بودن و با هم ارتباطی نداشتن و منم تموم کردن خیلی زود رابطرو یه مدت طولانی گذشششت با یه نفر آشنا شدم الان ۲ ساله با هم در ارتباطیم این آقا میگه منو دوست داره اولشم حسابی مشتاق بود که قول میدم به شرافتم قسم که مال همیم هستیم و از این حرفاولی اینم نمیدونم چرا مثل اون اصلا زیاد باهام در ارتباط نیست دلش واسم تنگ نمیشه همش مسافرته بهم پیام اصلا نمیده چت نمیکنه خب من دق کردم بخدا و سنشم ۳۲ سالشه واقعا من دق کردم که چرا هر کی با من آشنا میشه چرا اینجوریه بخدا دختر سیریشی هم نیستما ولی نمیدونم چرا اینجوریه هی به خودم میگم لابد اینم یکی داره که مهل من نمیذاره چی بگم کمکم کنید من اینو دوست دارم دارم زجر میکشم انقد بی اعتنایی میکنه بهم