سلام من ۱۷ سالمه از بچگی عاشق پسرخاله مادرم شدم که ازخودم۵سال بزرگتره ینی اولین پسری بود که بهم ابراز محبت کرد،بعد از یه مدتی خانواده هامون فهمیدن ینی واسه اون که مهم نبود خودش پیش همه میگفت که منو دوس داره وآرزوشه با من ازدواج کنه واین حرفا،مادرم که فهمید ارتباط ما کاملا قطع شد،چوت شهرامون ازهم خیلی فاصله داشت فقط برای تابستون وعید همدیگه رو میدیدیم،من چون ترسیده بودم که دوباره اتفاقی نیفته اصلا بااین آقا حتی سلام واحوال مرسی هم نمیکروم وسعی میکردم تا حدامکان چشم توچشم هم نشم باهاشون اما اون رفتارش فرق نکرده بود ینی چرا باخودم سرد برخورد میکرد وسعی میکرد منو نبینه ولی بازم با خاله هامو دخترخاله هامو……صحبت میکرد که مادروپدرمو راضی کنن حتی یه بار به خواهرشم گفته بود باهام درباره مهریه صحبت کنه،ولی باخودم خییییلییییی سرد بود تاحدی که اگه من تویه جمعی بودم اصلا وارد اون جمع نمیشد وبالعکس ازعید۹۷ سره یه جریاناتی دوباره باهم حرف میزدیم ینی خانواده ها درجریان بودن جدیدا بهم میگه آرامش ندارم و……ازم درخواست کرده که بغلم کنه من تاحالا دوس پسر نداشتم نمیدونم باید چه واکنشی نشون بدم واینکه به نظرتون میشه به این آقا اعتماد کرد درصورتی که میدونم دوس دختر داشته البته توفضای مجازی
لطفا راهنماییم کنید ممنون