سلام
پسری هستم 27 ساله
4 ساله پیش با دختری هم سن خودم اشنا شدم که قبل از من تو سن 17-18 سالگی با پسری دوست شده بود و خیلی هم یکدیگه رو میخواستن و 3-4 سال با هم بودن و بنا ب دلایلی جدا شدن و بعد حدود یک سال با من اشنا شد
دختری که میگم مشکلات خانوادگی زیادی هم داشت (اختلاف پدر مادر) و مشکلات روحی و مالی و …
پسری که باش بود شاید خیلی کارها واسش انجام داده باشه چون دوسش داشت
اونم هم سنش بود
اونموقع ها 18-19 -20 ساله بودن
خلاصه از اونجا که عشق اولش بود هنوزم گاهی اوقات بش فکر میکنه و هنوز نتونست بعد 4 سال هضم کنه این اتفاقو
حتی تو این 4 سالی که با همیم چند بار پسره خواست بیاد سمتش ولی نذاشت چون با من بود و نمیخواست خیانت کنه ب من، ارزش قائله واس رابطمون
این دختر فوق العاده دختر فهمیده و خوبیه و اهل خیانت و … نیست
منم هدفم فقط و فقط ازدواجه و حتی با خونوادم رفتم خونشون
یه مدت حس کردم که سرد شد ب رابطمون که خلاصه گفت که من واسش خیلی با ارزشم و واقعا هم دوسم داره ولی به اون هنوز فکر میکنه و نتونست اونو هنوز فراموش کنه و میگه حاضرم بات تا اخر عمر دوست باشم ولی نمیتونم ازدواج کنم بات
شاید کلا نتونم ازدواج کنم چون یه بار عشقو تجربه کردم و اینجوری شد دیگه نمیتونم دوست داشته باشم کسیو
کلی مشکل و اختلاف خونوادگی رو هم داره تحمل میکنه
کلی فشار روشه
منم تاااااا اونجا که تونستم هررررررررررر کاری واسش کردم
هر کاری
مسافرت بردمش چند بار – هزینه هاشو میدادم و …..
چون واقعااااا دوسش دارم و میدونه که بینهایت دوسش دارم
یه جورایی عذاب وجدان هم داره که منو درگیر کرد ولی همیشه دلداریش میدم و باش حرف میزنم که اشکال نداره
الان دچار یه سردرگمی عمیق شد که با احساساتش چ کنه!!!!
من حتی حاضر شدم بگم اگه فکر میکنی با اون پسر خوشبخت تری برو باش حرف بزن ببین هنوز دوست داره و اگه میخوای برگرد با اون
خودم بی نهایت دوسش دارم و نبودش دیوونم میکنه
ولی دلم میخواد ارامش پیدا کنه، حتی اگه مجبور بشم از اولین عشقم که خیلی هم میخوامش بگذرم …… هیچی جز ارامش و خوشبختیشو نمیخوام
بنظرتون چجوری میشه کمک کرد؟
من چیکار میتونم بکنم؟
خودش باید چ کاری بکنه؟
کار درست چیه؟