دختری هستم ۳۰ ساله که ۳ سال است با پسری که شهر دیگری زندگی میکند تلفنی صحبت میکنم، همکلاسی دوران دانشگاهم بود ولی در دوران دانشگاه باهم آشنا نبودیم ولی بعد از آن ما به قصد ازدواج با یکدیگر صحبت میکردیم، همیشه طوری به من اظهار علاقه میکرد که حس میکردم علاقه زیادی به من دارد.در طول این مدت چند بار که اختلاف نظر داشتیم، دیگر به پیام ها و تماسهای من پاسخ نمیداد و من به دلیل علاقه ای که به او داشتم پیش قدم میشدم، اخیرا قرار بود همدیگر را ببینیم و به طور جدی در مورد زمان خواستگاری و… صحبت کنیم، ولی به گفته او به دلیل مشکلاتی که برایش پیش امد نیامد، قبلا هم چند بار قرار بود بیاید که نشد. من در مورد این مشکلات و قول و قرارهایی که به جایی نرسیده به صورت پیامکی صحبت کردم و ازشون خواستم در این مورد بیشتر فکر کنند بعد قرار بعدی را بگذاریم، و گفتم که باید ببینیم مشکل برنامه ریزیمون چی هست که هر بار به جایی نمیرسه،ولی از اون به بعد به من جواب نداد، فقط یکی دو بار پیام داد که حالم خوب نیس و میخوام مدتی تنها باشم و خودم تماس میگیرم
ار طریق برادرشون هم پیگیری کردم چون فک میکردم براشون اتفاقی افتاده که جواب نمیدن اما فهمیدم حالش خوبه و خودشو با ی کاری سرگرم کرده، بعدا بخاطر اینکه به برادرش پیام داده بودم بازم پیامک داد و یکم شاکی شد،و دوباره همون حرف که ی مدت میخوتم تو حال خودم باشم رو تکرار کرد، ضمن اینکه الان داره ۳ هفته میشه که صحبت نکردیم و توی این مدت من پیگیر بودم و خیلی بهش پیام دادم ولی الان ۳ روزه که دیگه پیگیری نمیکنم ولی سردرگمم و نمیدونم چیکار کنم، بهش وابسته ام و الان دارم سختی زیادی میکشم و نمیدونم چه راه حلی مناسبه، از شما میخوام راهنماییم کنید.