زندگی با بیکاری و بدهکاری
سلام.من یکبار هم برای شما پیام گذاشتم و شما به تازگی پرسیدید که زمین دو روستا دارید ولی من در کامنت قبلی هرکاری کردم ارسال نشد.بله ما ساکن شهر هستیم و پدر شوهرم زمین تو روستا داره.اون زمسن و خط واحدشو هم برای فروش بدهیای همسرم گذاشته ولی متاسفانه مشتری پیدا نمیشه.شوهر من بخاطر بدهیاش خیلی بدخو شده با خانوادم رفت و امد رو بریده با من سرد شده.یعنی این بدهی تو جز جز زندگیمون تاثیر گذاشته.خانوادم ب من میگن تو هم جوانی هم زیبا هم تحصیل کرده نباید خودت رو پاسوز این زندگی کنی ولی من دلم رضا نیست.نمیدنم دلسوزیه یا عشقه ولی ب هر حال برام سخته دل کندن.وقتی کنارشم خوبم عالی وقتی نیست و میرم خونه مادرم احساس میکنم در به درم .ب هم سن و سالام نگاه میکنم حسرت میخورم.ببخشید که پر حرفی کردم.چون دلم خیلی پره این روزا
سلام
خواهش میکنم.
ببینید اگه واقعا عاشقشید کنارش بمونید ولی اگه نیستید هم خودتون میدونید باید چیکار کنید.
من منظورم این نبود ک زمین رو بفروشید.
ببینید الآن دولت داره برای اشتغال زایی وام میده.اگه شوهر و پدر شوهرتون بتونن تو اون زمین ی موسسه خیلی کوچیک راه بندازن بازدهی خوبی داره….