سلام.من یکبار هم برای شما پیام گذاشتم و شما به تازگی پرسیدید که زمین دو روستا دارید ولی من در کامنت قبلی هرکاری کردم ارسال نشد.بله ما ساکن شهر هستیم و پدر شوهرم زمین تو روستا داره.اون زمسن و خط واحدشو هم برای فروش بدهیای همسرم گذاشته ولی متاسفانه مشتری پیدا نمیشه.شوهر من بخاطر بدهیاش خیلی بدخو شده با خانوادم رفت و امد رو بریده با من سرد شده.یعنی این بدهی تو جز جز زندگیمون تاثیر گذاشته.خانوادم ب من میگن تو هم جوانی هم زیبا هم تحصیل کرده نباید خودت رو پاسوز این زندگی کنی ولی من دلم رضا نیست.نمیدنم دلسوزیه یا عشقه ولی ب هر حال برام سخته دل کندن.وقتی کنارشم خوبم عالی وقتی نیست و میرم خونه مادرم احساس میکنم در به درم .ب هم سن و سالام نگاه میکنم حسرت میخورم.ببخشید که پر حرفی کردم.چون دلم خیلی پره این روزا