زندگی بی معنی
جوونی 25 ساله ام و لیسانس بازرگانی دارم …تقریبا از دو سال پیش زندگی برام بی معنی شد من شاگرد اول دانشگاه بودم اما حالا به زور درس می خونم با کلی واحد افتاده تازه ارشد هم نزدیکه با بی دانشی. اطرافیانم هیچکسی نمی خواد چیزی یاد بگیره همیشه من باید کارها رو انجام بدم کل زندگیم داغون شده به طوری که حتی حال و حوصله خودم رو هم ندارم همیشه به خودم امید می دم اما بازم بی معنی میشه .در حال حاضر هم داغون اصلا چرا باید زندگی کرد من همیشه بهترین بودم و چون بهترینم همه می خوان زمینم بزنن حتی چند وقت پیش توی یه سری مسابقات با نامردی حذفم کردن اینجوری بگم که هیچ دوستی جز خدا ندارم الان هم رسیدم اخر خط به نظر خودم هر چیزی رو که قرار بوده یاد بگیرم یاد گرفتم خواهش میکنم بگید چیکار کنم
خب تنها چیزی که باید شما یاد میگرفتید طریقه برخورد درست با دیگرانه… خب شما اداعا میکنید همه چی رو یاد گرفتید ولی اصلا اینطور نیست و مسلم بدونید همین رفتار شما میتونه عاملی برای فرار کردن دیگران از اطراف شما باشد…بهتره از کمالگرایی دست بردارید تا بتونید دیگران و نقدهای اونارو بهتر درک کنید
همیشه هرکسی علاوه برخوبی هاوکمالاتی که داردنقص هاوعیب هایی هم داردکه بایددرصددرفع اونهاباشه.پس سعی کنیدعیبهاتون روبرطرف کنیدواگرکسی کاری برای انجام دادن به شمامیسپاره سعی کنیداونوباجون ودل انجام بدیدتامسیولیت پذیربشیدوکارهارومتقبل بشیدودرضمن به زندگی به دیدخوب نگاه کنیدوکارهای مفیدمانندمطالعه وبیرون رفتن انجام بدیدتاخسته نشیدوزندگیتون یکنواخت نباشه