سلام خستع نباشید. من ۲۵ سالمه و یک دختر یک ساله دارم. ما سال اول زندگی ساکن تهزان بودیم که به علت شکست خوردن کار همسرم مجبور به مهاجرت به قم (شهر خانواده همسرم) شدیم. درحال حاضر یک سال است ساکن قمیم و هنوز در بحران مالی هستیم. درحال خاضر همسر من برنامه های کاری ای که ریخته بود به نتیجه نرسیده و ما هیچ عایدی ای نداریم. به همین جهت مجبوریم به یک واحد از ساختمان پدرهمسرم نقل مکان کنیم که اجاره ندیم. اما من خیلی نگران رفتن به اونجا هستم. زندگی نزدیک خانواده همسرم به شدت سخته. عادت دارن درمورد همه چی سوال میکنن و وقت و بی وقت بیان خونه ادم( تجربه بر اساس زندگی جاریم که الان ۵ سال است در آن ساختمان هستند). حس میکنم اصلا نمیتونم زندگی کنم. میخوام شما راهنماییم کنید که برای ورود به آنجا چه رفتارها و چه برخورد هایی باید داشته باشم که از دخالت ها و رفت امدهای زیاد و سوال پرسش های زیاد جلوگیری کنم.
ممنون