سلام
من 26 سالمه و الان 5 ساله با آقایی که از خودم 6 ماه کوچیکتره رابطه داریم
ما تقریبا از زمان اواخر دانشگاه با هم بودیم و همچنین در مدت سربازی ایشون با هم دوست بودیم.اوایل تصمیم داشتیم بعد سربازی بعد پیدا کردن یه شغل ثابت ازدواج کنیم ولی این آقا توو اواسط سربازی تصمیمش رو عوض کرد و گفت نمیتونه خانوادشون راضی کنه که با هم ازدواج کنیم، ما همچنان با هم دوست موندیم و رابطه رو ادامه دادیم گرچه تلاش کردیم از هم فاصله بگیریم اما اصولا جداییمون بیشتر از یکی دو روز طول نمی‌کشید و دوباره فکر می‌کردیم نمیتونیم بدون هم باشیم و دوباره تصمیم می‌گرفتیم ادامه بدیم به رابطه
گرچه هدفی نداشت رابطمون و این یکم آزار دهنده بود ولی خب جدا شدنم برامون خیلی سخت بود
در نهایت بالاخره این آقا تصمیم نهایی‌ ش رو گرفت که هر جور شده خانوادشون رو راضی میکنه.
من اول خیلی خوشحال شدم اما چون ایشون هنوز کار ثابت ندارن و فقط از طریق سرویس مدرسه خرجی خودشونو درمیارن من ازشون خواستم یکم صبر کنه تا کاری پیدا کنه که بتونم به خانوادم معرفی کنم اما این آقا به من میگن که یا الان یا هیچوقت
از طرفی من خیلی برام سخته که به خانوادم کسی رو معرفی کنم که در واقع شغل ثابتی نداره یه جورایی بخوام بگم خجالت میکشم که بعد این همه مدت که کم و بیش مادرم متوجه شده با کسی رابطه دارم تازه بخوام کسی رو معرفی کنم که حتی هنوز شغل نداره، از طرفی فکر میکنم باید برای عشقم و برای احساسم مبارزه کنم
نمیدونم توو دو راهیم،از طرفی حس بدی بهم دست میده وقتی فکر میکنم ایشون چون دیدن کار پیدا نکردن و فکر میکنه کسی باهاش ازدواج نمیکنه منو انتخاب کرده
یعنی ته دلم فکر میکنم دلیل انتخاب من براش عشق نبوده چون فکر کرده و دیده با شرایطی که داره نمیتونه با کسی ازدواج کنه واس همین تصمیم به ازدواج با من گرفته
وقتی بهشون گفتم بهتره یکم صبر کنیم تا کار پیدا کنه گفتن شغلای دیگه هم درآمدش بیشتر از 2 تومن نیست که همین الانشم همینقد درمیاره و صبر میکنه تا شغل دولتی پیدا کنه و منو متهم کرد به اینکه خیلی پرتوقعم که انتظار دارم شغل پیدا کنه و اینکه بهم گفت خیلی پرووام و اینکه هر کاری برام میکنه انتظارم بالاتر میره
منم دودل شدم.گفتم شاید دارم براش کم میذارم
نمیدونم شما فکر می‌کنید بهتره سخت نگیرم و به اینکه خانوادم چی میگن فکر نکنم و فقط کنارش بمونم یا اینکه بهتره روو شرطم پافشاری کنم؟!