سلام.وقت بخیر .من دختری 24ساله ام. قدرت تصمیم گیری ندارم و خیلی سردرگم وگیجم . نمی دونم از زندگی چی می خوام وبه چه چیزهایی به طور دقیق علاقمندم .حتی درمورد شغل ورشته تحصیلی و خیلی مسائل دیگه قدرت تصمیم گیری ندارم . توی یه خانوادا ی به شدت سخت گیر بزرگ شدم که همیشه مجبور بودم باب میل خانوادم زندگی کنم . وهمین باعث شده احساس کنم هیچ وقت خودم نبودم ونتونستم خودمو بشناسم .حتی نحوه ی لباس پوشیدن ونوع پوششم به اجبار پدرم چادره . فقط اینو میدونم که دلم می خواد ازاد ومستقل باشم . نه تحمل موندن توی شرایط فعلی مو دارم نه دل رفتن . دو سه ساله مرددم توی همه چیز .انقدر فکرمیکنم که گاهی سرم دردمیگیره وانقدر اشک میریزم تا خوابم ببره. ازهمه ی این قیدوبندهای خانوادم خسته ام و دلم ارامش میخواد میخوام خودمو پیداکنم .حس میکنم گم شدم. به تازگی هم پسرخالم ازم خواستگاری کرده . پسرخوب و صاف وساده ایه و وضع مالی خانواده شون هم خوبه.یک سال ازمن بزرگتره وسطح تحصیلات و فرهنگ خانواده مون هم یکیه . من الان شرایط خیلی بدی توی خونه دارم و پدرم خیلی بده و هزادتا مشکل دیگه همش باعثش پدرمه حتی کل خواستگارامو هم خودش رد میکنه . باتوجه به شرایطم بهترین انتخاب برای ازدواجم فکر میکنم پسر خالمه ولی ازطرفی هم دلم راضی نمیشه رویای ازادی مو ول کنم و فقط بخاطر موقعیت باکسی که علاقه ای بهش ندارم ازدواج کنمالبته اینم بگم که از ظاهرش خوشم نمیاد وکاملا برام مثل یه ادم عادیه واصلا جذببش نمیشم . واقعا موندم چکارکنم.لطفا راهنماییم کنید برای تردید و دودلی عدم قدرت تصمیم گیریم باید چکارکنم؟ نظرتون درمورداین ازدواج چیه؟