ماندن بر سر دوراهی ازدواج
سلام خسته نباشید
حدودا یکسالی میشه که بایکی از هم دانشگاهی هام در ارتباطم و مادرمم اطلاع دارن
از نظر سطح خانواده تفاوت هایی داریم ، و ایشون هنوز شرایط ازدواج رو ندارن ، چه از لحاظ مالی و خانوادش هم همینطور
پدرشون که راننده تاکسی هستن و مادرشونم خیاط
ولی با این حال باباش بد بیاری اورده و حتی یک خونه از خودشونم ندارن
اونوقت چطوری باباش میتونه کمکمون کنه!
هرگلی که بسرمون زده فقط خودش زده
خودمم بعدها فهمیدم که هیچ پشتوانه ای نداره! و پدرش راننده تاکسیه
سطح خانواده ما بنسبت بالاتره،هم از لحاظ مالی بالاتریم و هم از لحاظ اجتماعی
پدر من کارشناس اداره و بازنشسته هستن
و مادرمم معلمن
و حالا حالاها این پسر باید کار کنه تا مورد قبول خانوادم باشه
الانم 21 سالمونه و هم سنیم
ولی خیلی پسر سخت کوشی هست و تلاشش عالیه
مادرمم همش از خواستگارایی که میاد واسم و رد میکنه گلایه میکنه ازم
بنظرتون چکار باید کرد
خیلی هم پسر ولخرجیه
در این حد که بگم تو این مدت کلی طلا و اینجور چیزا خریده
از یک طرف دوسش دارم و از طرف دیگه هم اوضاع مالی و خانوادش..
الان که یک وامی گرفته ولی از دستش داد به دلایلی و باید تا2 سال دیگه قسطاشو بده
سربازی هم نرفته..
به گفته خودش وام بزرگی میخواد بگیره واسه زدن باشگاه ورزشی
من رشته ای تی هستم و اون کامپیوتر
(نرم افزار)
اینم بگم که الان این ترمو حذف ترم کردم و دارم برای دندان پزشکی میخونم چون پدرم سهمیه ایثارگری داره واحتمال قبولیم خیلی زیاده
و اگر قبول بشم نمیدونم دیگه با این تفاوت شغلی خودمون چکار کنم!
این راست و ریست شدن کاراش و رفتن سربازیش حدودا 4_5 سال طول میکشه
من واقعا باید باید چکار کنم؟
با این اوصاف بهش قول بدم که به پاش میمونم؟
موندم اگرم بخوام ازش جدا بشم بعد این یک سال واقعا چطوری باید بهش بگم برم پی زندگی خودش با توجه به اینکه وابستگی زیادی بهم پیدا کرده و جدا از اون همه خرجایی که واسم کرده چی میشه؟
ایا هدایایی ( مثل همون طلاها) رو بهش برگردونم؟
با سلام خدمت شما
با توجه به شرایطی که نوشته اید وابستگی بهم دارید ابتدا باید آرام آرام این رابطه را کم رنگ کنید و هیچ قولی به ایشان ندهید و اگر قصد جدایی دارید بایستی آهسته آهسته در طی دو الی سه ماه از ایشان جدا شوید در این زمینه می توانید از روانشناسان کانون مشاوران ایران یاری بگیرید ۸۸۴۲۲۴۹۵
سلام.من نزدیک ۱ سال و نیمه عاشق یکی از پسرای همشهریمون شدم خیلی دوسش دارم خیلی من تو گذشته اشتباه کردم و با دوستش دوست بودم ما نمی فهمیدیم هیچکدوممون تا بعد از آشنایی همچی معلوم شد ک رفیقش همونی بوده که قبلا من باهاش بودم اولای رابطمون خوب بود بهم قول ازدواج دادیم هکه جا پر شد از خبر ازدواجمون تا اینکه نمیدونم چی شد منصرف شدداز ازدواج میگه که من نمیتونم سرزنش های رفیقامو تحمل کنم دنیا رو سرم خراب شد وقتی این حرفا رو ازش شنیدم تا چند وقت قهر بودیم اما دلم طاقت نیاورد دوباره آشتی کردیم قرارشد دوست بمونیم من فک میکردم میتونم کاری کنم که نظرش برگرده اما الان ۱ سال و نیمه نظرش برنگشته منم یه خواستگار خوب برام اومده و خانوادم اونو قبول کردن اما من دوسش ندارم من یه نفرو میخوام که اونم منو نمیخواد میترسم ازدواج کنم شما بگین چیکار کنم خیلی شرایطم بده
دوست عزیز بسیار ساده است شما راهی که قرار بوده به ازدواج ختم بشه رو اشتباه رفتید و با چنین تصوراتی ایشون در کنار شما احساس آرامش نخواهد داشت .. در واقع انتخاب هر دوی شما اشتباه بوده و گرنه هر کدام میتونید در مسیری دیگر زندگی آرامی رو تجربه کنید …پس بهتره از تصورات تاریخ مصرف گذشته سابق خودتون رو رها کنید و برای ساختن یک زندگی جدید تلاش کنید
موضوع انتخاب این خواستگار نیست موضوع تغییر نگرش و دیدگاه خود شماست تا بتونید از این مسیر عبور کنید
باسلام.من یه خاستگار دارن تو نگاه اول اصلا بدلم ننشست بعد یه چندباری رفتیم بیرون تاحدی خوشم اومده ینی دودلم نمیدونم چیکاکنم لطفا راهنماییم کنید
هیچ وقت نمیتونید بگید دودلید …. چون به هر حال دل شما به سمتی گرایش داره که میتونید ازش راهنمایی بگیرید
پس اگر به ایشون علاقه ای ندارید رابطه رو کات کنید چون دلیلی برای ادامه دادن وجود نداره
سلام شبتون بخیر میخواستم اگه بشه کمکم کنید ایا هنوز صفحه فعال هست؟
سلام شما می توانید در همین سمت سوال خود را ارسال کنید و با داشتن لینک جواب را در زیر سوال دریافت کنید.
سلام وقت بخیر من به برادر دوستم علاقه پیدا کردم و اون هم به من
ولی وضعیت مالی نسبتا متوسطی دارن وحالا بین دو راهی احساس و عقل قرار گرفتم
از طرفی نمیتونم فراموشش کنم از طرفی از آیندم میترسم
درک میکنم که در موقعیت دشوار و پرچالشی قرار گرفتهاید. از یک سو، به فردی علاقهمند شدهاید که از نظر مالی وضعیت متوسطی دارد و از سوی دیگر، نگران آینده خود هستید.
در چنین شرایطی، مهم است که بهدقت به احساسات و نگرانیهای خود فکر کنید. از خود بپرسید که واقعاً چه چیزی برای شما مهم است؟ آیا حاضرید به خاطر عشق به این فرد، از برخی چیزها در زندگی خود بگذرید؟
اگر پاسخ شما مثبت است، میتوانید با این فرد صحبت کنید و ببینید که آیا او هم حاضر است برای شما از برخی چیزها بگذرد. اگر هر دوی شما به این نتیجه رسیدید که میتوانید با مشکلات پیش رو کنار بیایید، میتوانید رابطه خود را ادامه دهید.
البته، هیچ تضمینی وجود ندارد که رابطه شما در آینده هم موفق باشد. اما اگر هر دوی شما واقعاً عاشق یکدیگر هستید، شانس موفقیت شما بیشتر خواهد بود.
در ادامه، چند نکته برای کمک به شما در تصمیمگیری ارائه میشود:
از خود بپرسید که آیا این فرد را برای خودش دوست دارید یا صرفاً به دلیل وضعیت مالی او؟ اگر به او فقط به دلیل وضعیت مالی او علاقه دارید، بهتر است رابطه خود را ادامه ندهید.
از خود بپرسید که آیا این فرد میتواند شریک زندگی خوبی برای شما باشد؟ بهغیر از وضعیت مالی، عوامل دیگری نیز در انتخاب شریک زندگی مهم هستند، مانند شخصیت، ارزشها، و اهداف مشترک.
با دوستان و خانواده خود صحبت کنید. نظر آنها را در مورد این رابطه جویا شوید.
اگر تصمیم گرفتید که رابطه خود را ادامه دهید، باید برای مشکلات احتمالی آماده باشید. با هم در مورد این مشکلات صحبت کنید و راهحلهایی برای آنها پیدا کنید.
در نهایت، تصمیمگیری با خود شماست. هیچ جواب درست یا غلطی وجود ندارد. مهم این است که تصمیمی بگیرید که با ارزشها و اهداف شما مطابقت داشته باشد.
امیدوارم این نکات به شما کمک کند تا تصمیم درستی بگیرید.