من بهروز 30 ساله و متاهل هستم
بعد از 3 سال ازداوج و زندگی مشترک همسرم برای چندمین بار درخواست طلاق داده و منو تهدید می کنه به اجرا گذاشتن مهریه(من محل کارم در اجرای ثبت اسناد هست و دو بار اومده اداره و آبرومو برده و واقعا از تکرار این کارش می ترسم) داشتم عرض میکردم که برای دفعات مکرر درخواست طلاق داده که این بار بسیار جدیه .لطفا در مورد محل کارم قضیه محرمانه باشه.
پیشگفتار
خانومم از اولین دوران زندگیمون بنای ناسازگاری با خانوادم رو داره و مخصوصا با خواهرام و همیشه در دعواهای ما یک طرف قضیه خواهرای من هستند که مورد لطف همسرم قرار میگیرن!همسرم متاسفانه اصلا دوس نداره که من با خواهرام ارتباط داشته باشم و من الان نزدیکه به 4 سال هست که با خواهرام ارتباط ندارم بجز سلام علیک ساده و خونه خواهر دومی که اخرین خواهرم هست اصلا نمیرم و حتی نمیدونم خونشون کجاست!جالبه که خانومم حتی به من گفته که چرا زیر چشمی به خواهرت نگاه میکینی!جوری که فکر میکنم خواهرم نامحرمم هست!و چه بلاهایی که سرم در نیاورد برای خواهرهام و اخیرا مادرم،خانومم به شدت از خواهرام متنفر و با کلماتی نظیر سگ و ولگرد و فاحشه و .. آنها را خطاب می کند و روح مرا آزار می دهد و با اعتراض من بدتر میکند و می گوید دوباره برای عزیزان دلت ،جگر گوشه هات، عشقهای واقعیت، دل سوزوندی؟بهت برخورد که اینطوری گفتم؟پس بسوووز اونا جنده ان!همین دیروز اینو دوباره گفت(ببخشید به خاطر کلمه زشتی که گفته و نوشتم خواستم کاملا متوجه بشین) و تموم این مسائل از حسادت ناشی میشه و همسرم بسیار روی آنها حساس است و جالبه که بچه های آنها رو دشمن خود می داند!یعنی یک بار بخاطر نوازش ساده بچه خواهرم مرا تا مرز خودکشی و تحقیر بین خانواده و آبروریزی رساند.
اما اصل سوال
شرط خانومم برای ادامه زندگی با من اینه که اصلا از این به بعد حتی به خواهرام نگاهم نکنم!یعنی سلام علیک رو هم تعطیل کنم..این یعنی من برم خونه پدرم و وقتی آنها با من سلام کردن من جواب ندم یا با من صحبت کردن پاسخ ندم و نگاهم نکنم حالا به نظر شما من چه کنم؟ایا این زن ارزش زندگی کردن داره؟ارزش این همه خون دل خوردن و زجر روحی داره؟لطفا سوالمو بصورت عمومی در بلاگ منتشر کنید تا از نقطه نظرات دوستان استفاده کنم.
ممنون