مشاوره بدید
سلام
پسری ۲۹ ساله ساکن همدان هستم
من ابتدا توی روستا زندگی میکردم که زندگی خوبی داشتم ،درسم خیلی خوب بود همیشه جز شاگردهای برتر میشدم
دوران راهنمایی را که تمام کردم چون در روستای ما مدرسه دبیرستان نداشت مجبور شدیم به شهر بیاییم من کلاس اول دبیرستان را خواندم دوم دبیرستان را هم خوندم ،اما متاسفانه من از کلاس اول راهنمایی به عمل زشت استمنا دچار شدم ،قیافم خیلی زشت شده بود ،اینم بگم از وقتی شهر اومدم اصلا از خونه بیرون نرفتم یعنی با جامعه رفت و آمد نداشتم بجز روزهایی که مدرسه میرفتم
یجورایی خجالتی بودم ، یعنی صبح زود میرفتم مدرسه که کسی توی خیابون منو نبینه ،روز به روز کم رویی من زیاد میشد از ان طرف هم استمنای من زیاد میشد که باعث شد قیافم زشتر بشههمین هم باعث میشد از جامعه دورتر بشم
این حس کم رویی انقدر در من زیاد شد که متاسفانه ترک تحصیل کردم و شاید باورتون نشه از روزی که ترک تحصیل کردم به مدت ۷ یا هشت سال از خونه بیرون نرفتم ! روحیم خیلی خراب شد
یه شب دچار دندون درد شدم که مجبور شدم چون قرص پروفن بخورم ،بعد چند ساعت دچار سرگیجه شدید شدم . اون شب رفتم درمانگاه !یعنی من بعد از هفت سال مجبور شدم از خونه بیرون برم ! دکتر گفت فشار خونت بالا رفته . بهم قرص داد سر دردم خوب شد اما هیچوقت اون سرگیجه خوب نشد الان بیش از شش سال هست که باهامه
نمیشه بهش گفت سرگیجه .یه حالتی هست که احساس میکنی محیط اطرافت حرکت میکنه اما حس تهوع گیجی نداری . از اون روز من ضعف بدانیم زیادتر شد .خیلی زود خسته میشدم .کم اشتها میشدم .خیلی زود عصبی میشدم .این حالت چهار سالی ادامه داشت تا اینکه من تصمیم گرفتم برم سربازیمنی که بیش از ۷ سال بود بخاطر کم رویی نتونستم از خونه بیرون برم حالا تصمیم گرفتم برم سربازی ! این برای من تصمیم بزرگی بود چون منی که خیلی خجالتی بودم حالا تصمیم گرفتم برم جایی که جای افراد خجالتی نیست
خلاصه من رفتم سربازی .توی سربازی وزنم ۶کیلو بیشتر شد .اشتهام خیلی بهتر شد
با افراد توی سربازی راحت صحبت میکردم
اما من همچنان مشکلی داشتم
وقتی میومدم مرخصی باز نمیتونستم از خونه برم بیرون چون بازم خجالت میکشیدم
هم بخاطر قیافم و هم بخاطر کم رویی
من سربازیم دو ساله تموم شده
وقتی برگشتم باز متاسفانه خونه نشین شدم و بازم کمرو هستم و نمیتونم از خونه برم بیرون چون هم خیلی زشت قیافه هستم و هم اینکه شاید بجز مرحله سربازی بیشتر از ده سالی باشه از خونه بیرون نرفتم .
الان حالم بدتر شدهمتاسفانه من مقداری پول داشتم که توی ارز دیجیتال همش کلاهبرداری شد
بعد از اون روز من دچار افسردگی هم شدم
همش فکرهای دلتنگی میاد سراغم
همش دلم برای همه چیز تنگ میشه
مادرم زنده است اما با خودم میگم اینا اگه یه روزی فوت کنن من از دلتنگی میمیرم
یا شاید باورتون نشه من دلم برای همه چیز تنگ میشه
مثلاً برای اتفاقاتی تاریخی که من اصلا اپن زمان نبودم
مثلاً دلم برای شخصیت های تاریخی مثل مختار جومونگ تنگ میشه
یا من ایمانم هم خیلی ضعیف شده
با خودم میگم اون دنیا اگه وجود نداشته باشه من نابود میشم .
این فکرها رو که میکنم دچار دلتنگی شدید میشم که دوست دارم گریه بکنم .
ببخشید حوصلتون سر بردم
بنظرتون من باید چکار کنم؟
سلام به شما دوست عزیز
قابل درک هست که این شرایط برای شما با مشکلات و فشارهای روحی زیادی همراه شده است اما بهتر است که باهم نگاهی به این متن ارسالی بیندازیم تا شما بتوانید با آگاهی بیشتر مسیر رشدی خود را انتخاب کنید.
۱٫در اول اینکه شما با وارد شدن به نوجوانی یک سری نیازهای جنسی را تجربه کرده ای که خب تا اینجا نشان از سلامت جسمی و روانی شما داشته است و خب چون در آن زمان امکان ارتباط جنسی وجود نداشته است شما از رفتار خودارضایی استفاده کرده اید که حتی تا اینجا نیز مشکلی وجود ندارد.
اما خب شما به دلیل تنهایی و خب تمایلات جنسی که تجربه می کردید خود را بیش از اندازه احتمالا در معرض محرک های جنسی و خیالپردازی های جنسی قرار داده اید و خب این باعث ایجاد شکل گیری اعیتاد به خودارضایی در شما شده است در این چون اعتیاد به هر رفتاری می تواند با آسیب همراه شود خوب یکی از مشکلاتی که در این مسیر هم ایجاد می شود کناره گیری از اجتماع می باشد به گونه ای که فرد هم می خواهد بیشتر این رفتار را تکرار کند و حتی ممکن است که فکر کند دیگران متوجه این رفتار او می شوند و گاهی نیز مانند شما بهم ریختگی ظاهری خودش را در دوران نوجوانی به خودارضایی ربط می دهد و خب این باعث می شود که فاصله اجتماعی او بیشتر شود .
در هرصورت در این مورد افکار و احساسات شما اهمیت زیادی دارد اما موضوع مهمی که وجود دارد این است که این بهم ریختگی ظاهری در آن دروان ارتباطی به خودارضایی نداشته است و این یک امر طبیعی در دروان نوجوانی می باشد و تا رسیدن به جوانی که ظاهر فرد شکل ثابت تر و مشخص تری به خودش بگیرد این عدم تعادل در اندام و فیس یک امر طبیعی هست .
۲٫شما با تصوراتی که از ظاهر خودتان دارید و داشته اید مسیرهای ارتباطی خود را مشخص کرده اید اما موضوع مهمی که وجود دارد این است که بدانید این میزان از تمرکز بر ظاهر بیشتر از سمت خود شما می باشد و همچنین اینکه شما ممکن است فکر کنید دیگران ظاهر شما را دوست ندارند، شما را مسخره می کنند و… بیشتر فرافکنی افکار خودتان به دیگران می باشد.
۳٫با توجه به علایمی که بیان می کنید از کناره گیری از اجتماع، کاهش عملکرد، احساس دلتنگی های زیاد، احساس غم و اندوه ، عدم پذیرش ظاهر خود و… بهتر است یک دوره روان درمانی را تجربه کنید چون شرایط روحی شما تاثیر زیادی بر عملکرد شما خواهد داشت بهتر است که با مراجعه به روان درمانگر جلسات روان درمانی خود را شروع کنید چون همیشه خود درمانی جوابگو نیست . در این مسیر اگر مراجعه حضوری در جلسات اول برای شما سخت هست می توانید از جلسات آنلاین استفاده کنید.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵