مشاوره
سلام.خسته نباشین من10ساله که با پسر عموم ازدواج کردم.توی این سالها مشکلات زیادی داشتیم که کدورت مونده ولی در ظاهر حل شده.تقریبا 7ماه قبل با خونواده شوهرم به مشکل خوردیم که باعث شده دیگه میلی به رفتن به خونشون نداشته باشیم از 7 ماه پیش تا الان ما فقط2بار منزل خونواده شوهرم بودیم و این موضوع هم برای شوهرم سخت نیست وبه میل خودش تا الان اینطوری رفتیم.از این به بعدم چون همش با پدر شوهرم مشکل داریم دوست نداریم خیلی رفت وامد داشته باشیم.مشکل من اینجاست که با اینکه مادر شوهرم میدونه که ما برای چی اونجا نمیریم ولی دائم اصرار به رفتن ما میکنه وچون من فرزندم را از بدو تولد گاها پیشش میذاشتم الانم توقع داره با این شرایط وقتی سرکارم بعضی روزها بچمو ببرم اونجا وما اصلا میلی به انجام این کار نداریم،واین موضوع خیلی منو اشفته کرده چون فامیل هم هستیم من اصلا نمیدونم چطور باید با اونها برخورد کنم که هم بچمو اونجا نذارم وهم کاری بهمون نداشته باشن.چند بار گفتم که بچم نمیاد اونجا ولی با اسباب بازی همون 2باری که رفتیم کشوندنش اونجا.ولی من نمیخوام بچم گول بخوره وخلاف قانون خونه عمل کنه که باعث کدورت بین من وشوهرم بشه.لطفا راهنمایی بفرمایید.
با سلام خدمت شما دوست عزیز
ظاهرا شما در مورد تصمیمی که درباره میزان رفت و آمدتان گرفته اید با همسرتان هم نظر و هم عقیده هستید و مهمترین موضوع هم همین است.
چرا که شما به همراه همسر و فرزندتان یک خانواده محسوب می شوید و نیازی نیست برای تصمیماتی که با اتفاق نظر و جلب توافق و رضایت یکدیگر اتخاذ شده است به کسی توضیحی بدهید و یا در برابر رفتارها و تغییر رویه تان به کسی پاسخگو باشید.
همچنین نمی توان از دیگران و اطرافیان و آشنایان هم چنین انتظاری داشت که مثلا کاری به کار شما نداشته باشند و یا مطابق میل شما رفتار کنند.
چرا که همانطو که شما بر طبق نیازها، خواسته ها، باورها و سبک زندگی خودتان پیش می روید و در همین مسیر انتخابی خودتان رفتار می کنید، دیگران هم همین هستند و هر کسی فقط می تواند برای خودش تعیین تکلیف کند و رفتار خودش را تغییر دهد نه دیگران را.
بنابراین چنین خواسته و انتظاری چون در عمل نشدنی و غیر واقع بینانه است، درر صورت تمرکز و پافشاری بر آن فقط خودتان را اذیت کرده اید و در نتیجه احساس ناکامی مداوم و به قول خودتان آشفتگی تان را افزایش خواهید داد.
به این نکته را هم بهتر است در نظر داشته باشید که هیچ کسی والدین خودش را انتخاب نکرده است.
خانواده ها را ما انتخاب نمی کنیم و حتما برای هرکسی پیش می آید که از اطرافیانش رفتارهایی ببیند که هرگز دوست ندارد و حتی ممکن است برایش آزاردهنده باشد.
در اینگونه موارد اول باید آنها را به همین صورتی که هسستند پذیرفت چون بخشی از واقعیت بیرونی و خارج از دایره اختیارات و اراده ما است، و بعد باید دید اگر خودمان چه رفتاری داشته باشیم در مسیر اهداف و خواسته هایمان خواهیم بود.
پس تمرکز اصلی بر رفتار خودمان است که تحت اراده و اختیار خودمان قرار دارد.
مانند همین تصمیمی که شما گرفتهه اید که مثلا رفت و آمدتان را کمتر کنید تا کمتر رنجیده خاطر شوید.
حالا در مورد فرزندتان هم بهتر است ببیند اگر چگونه رفتاری داشته باشید می توانید در نهایت احترام به صورت قاطعانه بر تصمیمتان پایدار بمانید و حد و مرز و حریم خودتان را مشخص کنید که هم به هدفتان رسیده باشید و هم رابطه ها را خراب نکرده باشید.
به مرور آنها هم احتمالا متوجه این محدودیتها خواهند شد و مسیر برایتان هموارتر می شود.
چرا که معمولا هر گونه تغییری در ابتدا با مقاومت اطرافیان روبرو می شود چرا که آنها ترجیح می دهند روال قبلی را حفظ کنند، شما هم کاری که فکر می نید درست است را انجام دهید و کار خودتان را بکنید.
اگر فکر می کنید نیازمند راهنمایی های دقیقتری هستید و یا لازم است در این مسیر مهارتهایی را به دست آورید و یا خودتان را در زمینه هایی توانمندتر سازید، می توانید برای دریافت مشاوره فردی اقدام نمایید و راهکارهای لازم را پس از انجام بررسی های بیشتر، دریافت نمایید.