مشاور
با سلام و وفت بخیر خدمت شما بزرگوار
بنده در مهر سال 99 در شرکتی مشغول بکار شدم و از همان ابتدا با یکی از همکارانم خیلی صمیمی بودم و همیشه بگو و بخند مثل تا دوتا رفیق بودیم همه حسادت میکردن تا اینکه اسفند ماه حس کردم خیلی دوسش دارم و یکی از دوستای صمیمی که اتفاقا همکارم بود گفت چرا بهش نمیگی ؟ گفتم تو که میدونی من متولد 1369 هستم و اون متولد 1378 اختلاف سنی ما خیلی زیاده. گفت ولی مشخص هست خیلی همدیگه رو دوس دارین هر دوتا فقط بخاطر اختلاف ابراز نمیکنید . خلاصه دل و زدم به دریا و خودم به امین گفتم و اونم گفت باشه ولی خانواده ها قبول نمیکنن خیلی سخته گفتم اول خودمون به توافق برسیم ببینیم اصلا جور هستیم خانواده ها راضی میشن . گفت باشه ولی نباید کسی فعلا بدونه منم قبول کردم. ولی تو مدت خیلی کم وقتیدیدم دخترهای شرکت دارن میرن سمتش نتونستم و زدم زیر قولم و به یکی گفتم لونم رفت و به مدیرعامل شرکت گفت و کلی بحث و حاشیه اونم رابطه رو تموم کرد ولی در جریان نبودم که خودش برگشت و بهم گفت بخاطر این موضوع هست و بهتره به فکر کارت باشی و منم گفتم اشتباه کردم ولی هر کسی جای من هم بود همون برخورد رو داشت گفت اصلا قبول ندارم. بعدش دوباره کم کم باهاش مثل سابق رفیق شدم و متوچه شدم یکی رو دوست داره و میخواد ازدواج کنه ولی خب ازدواجش نشد دختر سنش خیلی کم بود و قبول نکرد دیگه باهاش در ارتباط نبودم البته امین باهام در ارتباط بود و احوال پرسی داشت ولی من نه خیلی تا اینکه روز تولدم پیام داد کلی حرف زد از اینکه چرا ازدواجش نشد اینکه دوسش داشت البته منم تخلیه اطلاعاتی میکرد . از همه چی تا خود صبح حرف زدیم بهم گفت میخوام باهات باشم. گفت لذت ببر از زندگی و به کسی نگو حسود زیاده خراب میکنن خودت هم دیدی دیگه تو شرکت وقتی بگو و بخند داشتیم همه از حسادت منفجر میشدن . خودمم خیلی دوستش دارم . بهم گفت رفیق باشیم شاید هم دیدی تا آخرعمرکنارت بودم دیدی شد ولی خانواده سخت قبول میکنن اینا رو بدونن از اون روز دوباره باهاش گرم شدم و حتی باهاش خیلی راحت در تمام زمینه ها صحبت میکنم راجب کسی هایی که تو زندیگیش بود و ارتباطش تا چه حد بود قبلا حرف نمیزدیم حتی دست هم نداده بودیم ولی الان خیلی راحتم . میخوام منو بیشتر راهنمایی کنید . شوگر مامای نشم براش یا فقط بخاطر نیازش باهام باشه. ازش پرسیدم چیشد برگشتی و منو انتخاب کردی؟ گفت چون حس ما دو طرفه بود ولی تو با گفتنت خرابش کردی باعث شدی کلی حرف تو شرکت باشه و گفت من خیلی متعهد هستم اون لحظه که یکی برام جدی شد دیگه نمیتونستم باهات باشم الانم به تو متعهدم
سلام به شما دوست عزیز
احساساتی که دارید قابل احترام هست اما عزیزم در این مسیر در اول دقت کنید که هر رابطه دوستی قرار نیست با ازدواج همراه شود و بهتر است در مسیر ازدواج به معیارها، سبک شخصیتی و رفتاری، موضوعات فرهنگی و خانوادگی، تفاوت های سنی، هدف و… هم توجه شود .
در کنار اینکه خب ماندن در یک رابطه با مسیر نامشخص می تواند باعث شود که شما نیز با سردرگمی روبرو باشید پس بهتر است که واقعا هدف خودتان از این رابطه را واقعا بیان کنید و از ایشان نیز به صورت واضح در مورد هدفشان سوال کنید.
چون در هرصورت این روابط می تواند با سردرگنی همراه شود پس بهتر است که به واقعیت های بیرونی هم توجه کنید تا بتوانید در مورد این رابطه تصمیم گیری داشته باشید چون در هرصورت هیچ تضمینی وجود ندارد اگر ایشان در زمان فعلی نمیتوانند خانواده خود را راضی کنند در آینده بتوانند در این مسیر گامی بردارند.