سلام من یه پسر 22 ساله هستم ولی مادرم مثل یه کودک با من رفتار می کنه.مثل بچه های کوچیک باهام صحبت می کنه.مثل یه نوزاد اسم منو صدا می کنه.به زعم خودش داره به من محبت می کنه.ولی من از این رفتارش متنفرم.انگار نمیخاد قبول کنه من دیگه بچه نیستم.برام میوه پوست می کنه خرد می کنه میاره.دیگه حالمو بهم زده.وقتی دارم رانندگی می کنم با این که هیچ سر رشته ای از رانندگی نداره مدام میگه مراقب باش از اون ور داره ماشین نیاد.من به شدت از این رفتاراش متنفرم.چندین بار بهش گفتم ولی انگار نه انگار.وقتی عصبانی میشم فقط بهم می خنده منو عصبانی تر می کنه.انگار دارم با سنگ صحبت می کنم اصلا منو جدی نمی گیره.کارم دیگه به فحاشی کشیده.اعصابمو به هم ریخته.هیچ وقت باورم نمیشد من یه روز بتونم به مادرم فحشای بد بدم ولی دیگه به اینجام رسیده.حالم ازش به هم می خوره.چی کار باید بکنم؟؟