17
همجنسگرایی
سلام
پسری 24 ساله هستم، چند سالی هست که تمایل به برقراری رابطه جنسی با همجنس دارم، و رفته رفته تمایلم بیشتر می شود، البته به جنس مخالف هم تمایل دارم ولی تمایلم به همجنس جنسی هست و نه عاطفی و دوست دارم با مردهای سن بالا رابطه برقرار کنم و تو رابطه مفعول باشم. اینو اضافه کنم که کن خودم رو مرد میدونم و اینکه از رابطه عاشقانه بین دو تامرد خیلی بدم میاد، صرفا تمایل به برقراری رابطه جنسی هستم. تو ذهنم همیشه ی مرد مسن و هیکلی تصور میکنم و خود ارضایی میکنم.لطفا اگر میشه راهنمایی و کمکم کنید ، خود بر این باورم این این ی مشکل مقطعی است و شاید روانی باشد
با سلام خدمت شما
با توجه به مطالبی که نوشته اید مشخص می شود که مدتها است با این مسئله درگیر هستید. اینکه این مسئله روانی است یا مربوط به جسم می شود باید توسط سکس تراپ مشخص شود . و اینکه در هر حال نیاز به درمان وجود دارد و هر چه زود تر درمان را آغاز کنید بهتر نتیجه می گیرید توجه داشته باشید این مسئله به خودی خود حل نمی شود و نیازمند درمان است. در این زمینه روانشناسان کانون مشاوران ایران که تخصص سکس تراپی دارند می توانند کمکتان کنند ۸۸۸۴۲۲۴۹۵و همچنین در ادامه مقاله ای در این ضمینه برای شما آورده شده است که بهتر است مطالعه فرمائید.رسش: پسر جوانی میل جنسیاش به سوی همجنس است و علاقهی فراوانی به همجنس دارد و به جنس مخالف علاقه ندارد؛ راه درمان چیست؟
پاسخ: مراجعه به روانپزشک، بیتوجهی به افکار مبتنی به علاقه به همجنس، مقابله با افکار شیطانی ، پررنگ کردن رفتار مردانه، اجتناب از نگاه شهوتآمیز به پسرها، اجتناب از ارتباطها و موقعیتهای تحریک کننده، کنترل افکار هوس آلود، توجه به آثار و عواقب همجنسبازی ، اجتناب از خوابیدن با پسرها، اجتناب از بیکاری ، گسترش روابط اجتماعی از جمله راهکارهای ایجاد بیمیلی به جنس موافق و درمان همجنسگرایی است.
یاز به محبت ورزیدن به دیگران و مورد محبت دیگران واقع شدن دقیقا یک نیاز عاطفی است. این نیاز در طی مراحل مختلف رشد و در مراحل گوناگون زندگی شکلهای مختلفی پیدا میکند و در هر دورهای به گونهای متناسب با آن زمان باید ارضا شود.
در دوره نوزادی از طریق والدین به خصوص مادر با بوسیدن نوزاد، در آغوش گرفتن او و نگاههای محبت آمیز مادر به او و با چسباندن او به خود نیاز کودک ارضا میشود. در این دوره تأمین نیازهای عاطفی کودک به اندازه نیازهای فیزیولوژیکی مانند آب و غذا و پوشاک برای رشد نوزاد ضرورت دارد.
در دوره کودکی تأمین این نیاز توسط اعضای خانواده و همه کسانی که به نحوی با کودک ارتباط دارند تأمین میشود.
در دوره نوجوانی از طریق دوستان و گروه همسالان و در دوره جوانی از طریق دوستان ، خویشاوندان و همسر به این نیاز پاسخ داده میشود.
روانشناسان علت وابستگی انسانها را به یکدیگر همین نیازهای عاطفی میدانند. اگر این نیازها از همان اول به طور صحیح و به موقع تأمین شود نوزاد، کودک و نوجوان وابستگی ایمن پیدا میکند و الا وابستگی ناایمن و مرضی در او شکل میگیرد، یعنی در عین حال که به دیگران وابسته است ولی احساس امنیت کافی نیز نمیکند و مستعد انواع اختلالات روانی مانند بیماریهای اضطرابی ، افسردگی و… میشود و دیر یا زود به دامن یکی از این بیماریهای روانی فرو میغلتند.
گفتنی است اساس و پایه دوستیها در سن نوجوانی و جوانی که با جذبه و شور زیادی همراه است، غالبا بر مبنای عواطف و احساسات شکل میگیرد و نه بر اساس منطق و عقل .
مقدمه این دوستیها ممکن است جاذبیت یک فرد از نظر ظاهری یا شخصیتی یا پارهای از صفات اخلاقی باشد که او را برای فرد دیگر دوست داشتنی میسازد که توانسته در روح و روان او تأثیر عمیقی بگذارد و خلأ عاطفیاش را به وسیله آن پر کند. ماهیت این دوستی گرچه در ابتدا دوستانه، پاک و بیشائبه است، ولی امکان آلوده شدن آن به مسایل دیگر وجود دارد. زمانی که این علاقه به اوج خود میرسد، آنها را دچار سرگردانی میکند که اکنون چه باید بکنند. این سرگردانی ممکن است با بعضی آثار مخرب دیگری همراه شود.
علل ابتلا به همجنسگرایی[ویرایش]
در مورد علل روی آوردن به همجنسگرایی هنوز توضیحی که مورد قبول همهی پزشکان و روانشناسان باشد وجود ندارد و برخی متخصصان به علل روانی – اجتماعی وبرخی به دیگر عوامل زیستی (کارکرد نامتعادل غدد و هورمونهای جنسی) اشاره داشتهاند.
علل هم جنس بازی از دیدگاه روانی اجتماعی، آشفته بودن روابط میان والدین و فرزندان، یادگیریهای نادرست و محیط اجتماعی ناسالم میباشد و به طور خلاصه میتوان به کنترل نداشتن بر غریزه جنسی اشاره داشت. اما آنچه مسلم است این که چنین رفتاری حتی از جانب افراد مبتلا به این عمل نابهنجار تلقی میشود و لازم است کنار گذاشته شود.
حرمت همجنسبازی[ویرایش]
همجنسگرایی (homosexuality) یعنی ارضای غریزه جنسی از طریق همجنس (مانند لواط – در مردان – و مساحقه – در زنان) به هر شکل که باشد حرام و گناه کبیره محسوب میشود. خوب است بدانید اصل همجنسگرایی، گناه محسوب نمیشود چون یک رفتار نیست بلکه میلی است درونی که گاه به دلیل کارکرد نامناسب هورمونی رخ میدهد و گاه فرد از این حالت بیزار است. البته رفتار جنسی مطابق با این کشش، در اسلام و همه ادیان الهی حرام است و علاوه بر عقوبت شدید دنیوی و اخروی اثرات و پیامدهای شدید و غیر قابل جبران در پی دارد. چون همجنسگرایی نوعی انحراف جنسی به حساب میآید و مانند هر انحرافی پیامد خاص خود را به دنبال دارد، مانند اینکه موجب تنفر از جنس مخالف و علاقه به جنس موافق میشود. همجنسبازی علاوه بر مضرات بهداشتی و روانی که دارد با فطرت انسانی مغایرت دارد و این امر باعث تعطیل شدن توالد و تناسل و گرایش افراد به جنس موافق و در نتیجه موجب تعطیلی توالد و تناسل خواهد شد. بدیهی است این امر با هدف آفرینش منافات خواهد داشت. پس همجنسبازی حرام بوده و از گناهان کبیره به حساب میآید.
اصولا طبیعت زن و مرد آن چنان آفریده شده است که آرامش و اشباع غرایز خود را در علاقه به جنس مخالف (از طریق ازدواج سالم) میجوید، و هر گونه رفتار جنسی غیر این صورت، انحراف از طبع سالم انسانی و یک نوع بیماری روانی است که اگر به آن ادامه داده شود روز به روز تشدید میگردد و نتیجهاش بیمیلی به « جنس مخالف» و اشباع ناسالم از طریق « جنس موافق» است. اینگونه روابط نامشروع در ارگانیسم و بدن انسان و حتی در سلسله اعصاب و روح اثرات ویرانگری دارد. در نگاه کلی آدمی را از پدر و مادر خوب بودن باز میدارد و گاه قدرت بر تولید فرزندان را به کلی از انسان سلب میکند، افراد همجنسگرا تدریجا به انزوا و بیگانگی از اجتماع و سپس بیگانگی از خویشتن رو میآورند، و گرفتار تضاد پیچیده روانی میشوند و اگر به اصلاح خویش نپردازند ممکن است به بیماریهای جسمی و روانی مختلفی گرفتار میشوند. به همین دلیل و به دلایل اخلاقی و اجتماعی دیگر، اسلام شدیدا همجنسگرایی، را در هر شکل و صورت تحریم کرده و برای آن مجازاتی شدید که گاه به سر حد اعدام میرسد قرار داده است. [۱]
دلیل تحریم همجنسگرایی[ویرایش]
همجنسگرایی چه درمیان مردان باشد و یا زنان، در اسلام از گناهان بسیار بزرگ است.
← حد شرعی همجنسگرایی
هر دو دارای حد شرعی است. حد همجنسگرایی در زنان پس از چهار بار اقرار و یا ثبوت بوسیله چهار شاهد عادل ( به شرایطی که در فقه گفته شده) صد تازیانه است و بعضی از فقها گفتهاند اگر زن شوهر داری این عمل را انجام بدهد حد او اعدام است. [۲]
← روایات مربوط به همجنسگرایی
روایاتی که در مذمت همجنسگرایی از پیشوایان اسلام نقل شده آن قدر زیاد و تکان دهنده است که با مطالعه آن هر کس احساس میکند که زشتی این گناه به اندازهای است که کمتر گناهی در پایه آن قرار دارد.
←← پیامبر
از جمله در روایتی از پیامبر (ص) میخوانیم:« هنگامی که قوم لوط آن عمل ننگین را انجام دادن (مردها به مرد و زنها هم به زنان اکتفا کردند) زمین آنچنان ناله و گریه سر داد که اشکهایش به آسمان رسید و آسمان چنان گریه کرد که اشکهایش به عرش رسید در این هنگام خداوند به آسمان وحی فرستاد که آنها را سنگ باران کن و به زمین وحی فرستاد که آنها را فرو بر». [۳]
←← امام علی
در روایت دیگری از امام علی (ع) میخوانیم که فرمود: از پیامبر(ص) شنیدم چنین میگفت:« لعن الله المشتبهین من الرجال بالنساء و المشتبهات من النساء بالرجال؛ لعنت خدا بر آن مردانی باد که خود را شبیه زنان میسازند، ( با مردان آمیزش جنسی میکنند) و لعنت خداوند بر زنانی باد که خود را شبیه مردان میکنند ( با هم مساحقه مینمایند)» [۴]
←← برخی ائمه
صاحب جواهر یکی از فقهای بزرگ شیعه میفرماید:« از بعضی از ائمه (ع) روایت شده مساحقه در زنان مثل لواط در مردان میباشد، لکن مجازات مساحقه صد تازیانه میباشد زیرا در مساحقه آلتی داخل آلت دیگر نمیشود. در روایت دیگر است که مساحقه، زنای اکبر است که دختر ابلیس در زنان ایجاد کرده همانطور که ابلیس لواط را ایجاد کرده است.» [۵]
←← امام صادق
و نیز در روایت آمده است:« زنی از امام صادق (ع) درباره مساحقه سؤال نمود حضرت فرمود: حد زناکار را دارد زن گفت: چگونه؟ در حالی که در قرآن ذکر نشده است، امام فرمود: چرا در قرآن ذکر شده است زیرا آنان با این کارشان جز اصحاب «رس» هستند.» [۶]
در دنیای غرب که آلودگیهای جنسی فوق العاده زیاد است برای توجیه عملشان میگویند با هیچگونه منعی طبی برای آن سراغ نداریم، ولی آنها فراموش کردهاند که اصولا هر گونه انحراف جنسی در تمام روحیات و ساختمان وجود انسان اثر میگذارد و تعادل او را بر هم میزند، زیرا مرد و یا زنی که تمایل به جنس موافق دارند، هیچ کدام یک مرد و زن کامل نیستند، در کتابهای امور جنسی « هموسکچوآلیسم» (همجنسگرایی) به عنوان یکی از مهمترین انحراف ذکر شده است. ادامه این کار تمایلات جنسی را نسبت به جنس مخالف در انسان تدریجا میکشد و احساسات طبیعی را از بین برده و موجب سرگردانی روانی و روآوری به مواد مخدر و مشروبات الکی و انحرافات اخلاقی دیگر خواهد شد.
بنابراین مساحقه، مخالف با فطرت سالم و الهی انسان است و طبق روایات فراوان مرتکب آن مستوجب لعن خداوند متعال و فرشتگان میگردد، و حتی در در برخی از روایات همانگونه که ملاحظه شد از این عمل به زنای اکبر یعنی بزرگترین زنا تعبیر شده است.
راهکارهایی برای بیمیلی به جنس موافق و درمان همجنسگرایی[ویرایش]
← مراجعه به روانپزشک
قبل از هر اقدامی چه خوب است با مراجعه به روانپزشک و انجام برخی معاینات و آزمایشات، از ترشح عادی و نرمال غدد درونریز خود مطمین شوید. چه بسا در اثر ترشح غیرعادی غدد درون ریز چنین تمایلاتی به وجود آمده و با تنظیم ترشح غدد با مصرف دارو تمایلات جنسی شما نرمال شده و به سادگی درمان خواهد شد. یادآوری میشود از مراجعه به روانپزشک امتناع نکنید و خجالت نکشید، که این مسأله احتمالا یک مشکل جسمانی است و همچون دیگر مشکلات قابل درمان. باید درمان شده و قبل از تشدید بیماری، آن را حل کرد.
← بیتوجهی به افکار مبتنی به علاقه به همجنس
عدم توجه به ذهنیتها و افکار مبتنی بر تمایل به همجنس و عدم تمایل به جنس مخالف. هیچگاه به خود تلقین نکنید که:« من به جنس مخالف هیچ علاقهای ندارم و نمیتوانم این علاقه را در خودم ایجاد کنم». هیچگاه به خود تلقین نکنید که « علاقه به همجنس و تمایل به برقراری رابطه با جنس مخالف در وجود من نهادینه شده است و امکان تغییر آن وجود ندارد»، چون اولا اینگونه نیست و شما با تلاش خود میتوانید این مشکل را برطرف سازید، و ثانیا، این تصور جلوی هر گونه تلاش اصلاحی شما برای تغییر را میگیرد.
← مقابله با افکار شیطانی
گاهی اوقات شیطان برای وادار کردن آدمی به گناه از این کانال بهره میگیرد یعنی مسیر هر گناهی را به شکلی هموار میسازد در اینجا نیز مسیر آلوده شدن به برخی گناهان از کانال پشت کردن به جنس مخالف و ازدواج میگذرد و این نوع افکار و ذهنیت مقدمهی ورود به آن وادی است. باید با اینگونه افکار که جز افکار شیطانی نام دیگری بر آن نمیتوان نهاد باید به مقابله پرداخت یعنی ذرهای در شیطانی بودن این افکار تردید نداشته باشید.
← پررنگ کردن رفتار مردانه
صحنههائی از زندگی که در آن شخص همجنسگرا نقش یک مرد، پدر، همسر و پسر خانواده را بر عهده دارد تصور کند و به آن بال و پر دهد و نقش خود را پر رنگ و کاملا مردانه بیان کند. لازم است این تصویرگری را در قالب ذهنپروری و نوشتهها و رفتار روزانه و تمام حالات واقعی و خیالی و… استمرار دهید. در یک کلام به مرد بودن خود فکر کند، و همانگونه عمل کند، زندگی مردی و اجتماعی خود را تعقیب کند اگر شش ماه با این طرز تفکر زندگی کند برای همیشه از آن افکار رهائی خواهد یافت.
← اجتناب از نگاه شهوتآمیز به پسرها
مراقب نگاه خود باشید و همانطور که از نگاه شهوت آمیز به جنس مخالف اجتناب میکنید از نگاه هوس آلود به پسرها نیز بپرهیزید. چون از نظر شرعی ، نگاه از روی شهوت به همجنس هم حرام است. رسول اکرم صلی الله وعلیه وآله فتنه جوان زیبا را از فتنه دختر باکره بیشتر دانسته است. [۷]
← اجتناب از ارتباطها و موقعیتهای تحریک کننده
اجتناب ازتمام ارتباطها، مکانها و موقعیتهائی که انجام اندیشه همجنسگرایی را تداعی میکند.
← کنترل افکار هوس آلود
افکار خود را کنترل کنید. سعی کنید به افکار هوسآلود در مورد رابطه جنسی با همجنس فکر نکنید. هیچگاه در ذهنتان به این افکار بال و پر ندهید و آن را برای خود نیارایید. برای این کار، تلاش کنید تنها نمانید، چون اینگونه افکار بیشتر در هنگام تنهایی به سراغ انسان میآید. اگر این افکار، به طور ناخواسته به سراغتان آمد، آن را قطع کنید، از جای خود برخیزید و به میان دوستان یا اهل خانواده بروید و تا زمانی که این افکار کاملا از ذهنتان خارج نشده، جمع دوستان یا خانواده را ترک نکنید.
← توجه به آثار و عواقب همجنسبازی
انسان به صورت طبیعی تمایل به جنس مخالف دارد. هرگونه کاری که تمایل طبیعی او را منحرف سازد، یک نوع بیماری تلقی میشود. از دست دادن احساسات طبیعی بر جسم و روح انسان تأثیر میگذارد. چه بسا افرادی که به این بیماری مبتلا باشند، گرفتار ضعف قوه جنسی و به اصطلاح سرد مزاجی شوند. از امام صادق علیهالسلام در مورد فلسفه تحریم لواط سؤال شد، فرمود: اگر آمیزش با پسران حلال بود، مردان از زنها بینیاز میشدند و این باعث قطع نسل انسان میشد و باعث از بین رفتن آمیزش طبیعی میگشت و این کار مفاسد زیاد اخلاقی و اجتماعی به بار میآورد. ازدواج شرعی، چون موافق فطرت است، به فرمایش قرآن آرام بخش است [۸] ولی همجنس بازی و لواط، عملی بر خلاف فطرت است و هر چه با فطرت همخوانی نداشت، تأثیر سوء دارد، یعنی نه تنها فاعل و مفعول با این عمل به آرامش نمیرسند، بلکه بر تحیر و سرگردانی آنها افزوده میشود. به همین دلیل روایات زیادی درباره همجنسبازی نقل شده که بسیار تکان دهنده است. با مطالعه آن روایات، میتوان به پلید بودن این عمل پی برد. قطعاً روایات در جلوگیری از این عادت ناپسند مؤثر است.
پیامبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) فرمودهاند:هر کس با نوجوانی آمیزش جنسی کند، روز قیامت ناپاک وارد محشر میشود، آنچنان که تمام آبهای جهان او را پاک نخواهند کرد و خداوند او را غضب میکند و از رحمت خویش دور میدارد و دوزخ را برای او آماده ساخته و چه بد جایگاهی است. سپس فرمود: هرگاه جنس مذکر با مذکر آمیزش کند، عرش خداوند به لرزه درمیآید. [۹] البته واضح است که با توبه ، این گناه مانند گناهان دیگر بخشیده میشود.
← اجتناب از خوابیدن با پسرها
از خوابیدن با پسر در یک بستر اجتناب کنید؛ رسول خدا صلی الله وعلیه وآله میفرماید: بستر فرزندان خود را از سن ده سالگی جدا سازید، یعنی دو برادر یا دو خواهر یا برادر و خواهر زیر یک لحاف نخوابند. [۱۰]
← قطع ارتباط با دعوت کنندگان به این عمل
قطع ارتباط با دوستانی که انسان را به سمت اینگونه رفتارها و افکار دعوت میکنند و همچنین دوری از موقعیتهایی که وقتی در کنار آنها قرار میگیرد این افکار را برایش تداعی میکنند.
← اجتناب از بیکاری
نهایت تلاش خود را بکنید که بیکار نباشید. برای این کار، برای ساعات شبانه روز خود برنامهریزی کنید. اوقات خود را با مطالعه، گردش با دوستان، ورزش ، و… پر کنید.
← گسترش روابط اجتماعی
روابط اجتماعیتان را گسترش دهید. سعی کنید روابطتان را با دوستان و همکلاسیهای خوبی که دارید توسعه دهید. با آنان به گردش، سینما، کوهنوردی، شنا، و… بروید و از تنها ماندن دوری کنید. به هر حال، سعی کنید تا حد امکان از انزوا و گوشهگیری به در آیید.
در روزها و موقعیتهای نخستین، عمل کردن به این راهکارها و دل بریدن از این حالت سخت و چه بسا ناممکن جلوه کند اما باید توجه داشته باشید که به گفتهی امام علی(ع) « با ارزشترین کارها دشوارترین آنهاست» پس این حالت نشان از ارزشمندی و اهمیت تصمیم شخص دارد و باید در مسیر عمل کردن به این تصمیم به جا و ارزشمند گامهای بهتر و بلندتر بردارد.
نکات مهم وقابل توجه[ویرایش]
۱- حساسترین دورهی زندگی جوانی است میتوان گفت سعادت و شقاوت انسان در این دوره رقم میخورد، بنابراین درک این مطلب در پیدا کردن مسیرها وهمچنین کنترل غرایز نقش مهمی دارد.
۲- موارد تحریک کننده اعم از شنیدنیها، خواندنیها، افکار و… همانند جرقهای است که کنار مواد محترقه قرار گرفته در این صورت نتیجهای جز اشتعال و آتش سوزی مورد انتظار نخواهد بود.
۳- معنویات به ویژه نماز نیروهای خارق العادهای هستند که خداوند آنها را قرارداده تا او در دام شیاطین گرفتار نشود.
۴- تلقین در جهت منفی و مثبت اثر خود را به همراه دارد پس سیگنالهای منفی راباید کنار گذاشت.
۵- آنچه اهمیت دارد تعدیل وکنترل غریزه جنسی است و این مهم میسر نمیشود مگر با دور کردن نفس از محرمات و محرکهایی که خود شخص آنها را بیشتر از همه میشناسد.
۶- اگرچه لذائذ حرام و نامشروع در ابتدا، قدری خوشایند بوده اما اگر دقت کنیم خواهیم دید بعد از مدتی پشیمانی ، ندامت و کدورت را برای انسان به ارمغان میآورد.
۷- دستور قرآن برای کنترل غریزه جنسی راهگشا است. قرآن میفرماید: جوانان مجرد باید ازدواج کنند و اگر نمیتوانند عفت به خرج دهند. در واقع راه سومی وجود ندارد و اگر باشد به ضرر انسان میباشد.
۸- به دستورات شرعی اعتماد کرده و یقین داشته باشید سعادت شما در گرو اطاعت از دستورات دینی میباشد.
۹- رسیدگی به خواهشها، نفس را قویتر کرده و تداوم این کار باعث ضعیف شدن انسان در مقابل نفس خواهد شد.
۱۰- به خود امیدوار بوده و مصمم باشید که میتوانید همهی گناهان را ترک کنید.
۱۱- از خداوند و ائمهی اطهار (علیهمالسلام) کمک بگیرید و بدانید اقدام شما برای حل مسایل نفسانی نشان از پاک بودن طینت و توجه خداوند به شما است در این صورت طرد شدن کاملا بیمعنی خواهد بود.
۱۲- توبه یعنی تولد دوباره و باز کردن فصل جدید در زندگی.
۱۳- برای ترک گناه روحیهای شاد و همراه با نشاط لازم است و با ناراحتی و ناامیدی به جنگ گناهان نمیروند.
۱۴- در خانه خدا همیشه به روی بندگانش باز بوده وخداوند از بازگشت بنده اش بسیار خوشحال میگردد.
۱۵- فراموش نکنید بهترین کار کنترل افکار مخربی است که سراغ انسان میآید پس باید اوقات خالی خود را با برنامههای مفید پر کرده، برای زندگی برنامهریزی داشت و از تنهایی و بیکاری پرهیز نمود.
۱۶- از ازدواج ناامید نباشید. اگر مدتی تمایل خود را به همجنس کنترل کنید، به تدریج خواهید دید که شما هم مانند هر جوان دیگری به جنس مخالف علاقه دارید و خواهان ازدواج هستید.
۱۷- شکست در این اقدام امری طبیعی است ولی مهم این است که شکست باعث پیمودن راه باشد نه توقف در مسیر.
۱۸- هر کاری که عادت انسان شده باشد یک شبه قابل تغییر نیست. در این راه، باید با آگاهی و پشتکار قدم برداشت.
۱۹- باز هم تکرار میکنم ازدواج بهترین گزینه است.
با سلام و خسته نباشید مستقیم میرم سر اصل مطلب من همجسگرام و مشگلی با این داستان ندارم با گرایش خودم کنار امدم الان بیست دو سالم خودم تو شخصیت نمایشی که ساختم حبس کردم امسال تصمیم دارم که از این شخصیت نمایشی بیام بیرون فقط بزرگ ترن مشگلم اطرافیانم هستن و خانواد نمیدونم باید برایی کنم میترسم استرس دارم لطفا کمکم کنید درضم من هیچ عتقادی به هدیس گفته های کسی من فقط میخوام از شخصیت ساختگی بیام بیرون ممنون میشم کمکم کنید من این کار میکنم لطفان کمک کنید چیجوری بگم ممنون از لطفتون
با سلام خدمت شما دوست عزیز
اطلاعات بیان شده توسط شما محدود می باشد این موضوع مهمی می باشد که برای نظر دادن در مورد آن نیاز است که بررسی های دقیقی صورت گیرد تا در این مسیر به شما کمک شود.۱٫ چند مدت است این احساس را تجربه می کنید که به جنس موافق گرایش دارید؟ ۲٫ آیا از قرار گرفتن در کنار جنس مخالف و رابطه با آنها احساس لذت نمی کنید؟ ۳٫ فانتزهای ذهنی شما به چه صورتی می باشد ؟ ۵٫ آیا فیلم های پورن با این موضوع تماشا می کنید؟
۶٫ از جنسیت خود راضی هستید ؟ ۷٫ از بدن خود رضایت دارید ؟ همه این موارد بسیاری از موارد دیگر در این زمینه برای مشخص شدن گرایش جنسی شما نیاز است که مورد بررسی قرار گیرد تا گرایش و یا انحراف جنسی شما مشخص شود و در این مسیر به شما کمک شود. اگر منظور شما از بیرون آمدن از شخصیت نمایشی به این منظور است که می خواهید بقیه از این موضوع گرایش شما آگاهی پیدا کنند و شما را به عنوان یک فرد همجنسگرا بشناسند بهار است دقت کنید که این موضوع می تواند هم آسیب های جسمی و هم روحی زیادی برای شما ب همراه داشته باشد چون در فرهنگ ما و بسیاری از فرهنگ های دنیا این موضوع و انحراف مورد پذیرش نمی باشد و می تواند برای افراد محدودیت ایجاد کند . اینکه شما همجنس گرا هستید و یا همجنس باز اهمیت زیادی دارد چون این دو باهم تفاوت های زیادی دارند و فرد ممکن است اینها را باهم اشتباه بگیرد و یا یکی بداند در صورتی که این دو با یکدیگر کاملا فرق دارند و مسیر متفاوتی را نیز می توانند طی کنند. بهتر است برای بررسی دقیق و کمک به شما در این مسیر به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنید تا در این مسیر به شما کمک شود .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
شاد باشید
سلام متاهلم دو تا بچه دارم به من تهمت همجنسگرايي زدن دارم از درون داغون ميشم مشكل من آيا با مهاجرت درست ميشه ؟ خانومم به من ميگه تو توهم توطئه داري ولي خودم از دو سه نفر شنيدم كه گفتن بهت تهمت ميزنن راه حل شما چيه؟ به نظر خودم سه گزينه بيشتر ندارم ۱- خودكشي ۲- مهاجرت به كشوري ديگر ۳- تحمل جامعه و تهمت و خساست ديگران و احتمالا بروز امراضي چون سكته قلبي يا بيماري هاي رواني …. خوشحال ميشم جوابمو بدين
با سلام خدمت شما دوست عزیز
لطفا اطلاعات بیشتری در اختیارما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.
۱٫ چند سال دارید؟
۲٫ روابط عاطفی و جنسی شما با همسرتان رضایت بخش می باشد؟
۳٫ این تهمت ها از سمت چه افرادی به شما زده شده است و تاثیری بر روند زندگی شما گذاشته است ؟
۴٫ چند مدت است این صحبت ها را در مورد خودتان می شونید و جز همجنس بازی موضوع دیگری هم وجود دارد؟
۵٫ منظور همسرتان از اینکه توهم دارید چیست؟
۶٫ روابط اجتماعی شما با دوستان و همکارانتان رضایت بخش می باشد؟
۷٫ افکار تکراری خاصی در ذهنتان دارید که شما را اذیت کند؟
۱- سي سال دارم ۲- روابط جنسي من طوريكه هيچ وقت اون نمياد سمت من و من مجبور ميشم بعد از دو سه روز تحمل ، برم سراغش ولي چاره اي نيست باهاش كنار اومدم كلا براي من رضايت بخشه ولي از دستش يه كم دلخورم ، براي خانومم چرا! چون هميشه ارضا ميشه ولي توي چهار سال زندگيمون فقط دو يا سه بار اومده با پاي خودش براي رابطه سراغم ،اين يه كم آزارم ميده كلا توي روابط جنسي گرم هستم هر روز احساس نياز دارم ولي خانومم نميزاره ۳- از طرف يه عده كه دوران بچگي يه كم آزارشون دادم شروع شده البته اين آزار يه جورايي جنسي هم بوده ولي نه تا اون حد، به نظر خودم تو بچگي اين چيزا طبيعيه الان داره كم كم رواج پيدا ميكنه بين همه ،از اون جايي كه بيشتر شيش تيغ و سر و وضعم مرتب هست بقيه هم به شك افتادن حتي اقوام نزديك الان موقعيت شغليم از اون نامردا بهتره شايدم يكي از علتاش هم همين موضوع باشه البته تهمت مفعول بودن خوردم نه فاعل —– بله خيلي تاثير گذاشته كم كم دارم لرزش دست ميگيرم توي كارم تمركزم رو از دست ميدم همش احساس ميكنم پشت سرم حرف ميزنن و در بيشتر مواقع هم حرف ميزنن ولي خانومم چون خيالش از بابت من راحته خودشو به بي تفاوتي زده و فقط مسخرم ميكنه ۴- الان چهار سال شده ، علت ازدواج من هم همين مشكل بود با خودم گفتم نكنه بقيه واقعا باور كنن اين قضيه رو و دختر بهم ندن اصلا قصد ازدواج نداشتم ميخواستم قبلش حتما خونه و ماشين داشته باشم ولي بلاي مستاجر بودن گريبان گيرم شد
———- بله منزوي بودن چون از بچگي آهنگ گوش كردن و ورزش كردن تنهايي رو هم دوست داشتم و تنها رفيقم كتاباي درسيم بود و هميشه شاگرد اول كلاس بودم اينا رو قبول دارم شخصيتم يه كم غير اجتماعيه ۵ – چون قبلا باور نميكرد كه ديگران پشت سرم همچين حرفي ميزنن ولي الان براش ثابت شده ولي نميدونم چرا هيچ تاثيري روي خانومم نداره ناسلامتي من شوهرشم كه دارم عذاب ميكشم از يه طرف ديگه حق هم داره چون كاري از دستش بر نمياد۶- سه چهار تا رفيق دارم كه فقط مناسبت ها و مراسمات همديگرو مي بينيم دو تا رفيق ديگه دارم كه رفت و آمد خانوادگي هم داريم مثلا گردش و استخر و… با همكارام روابط عاليه ۷- نه فكري كه منو تحت تاثير قرار بده فقط دوست دارم مردم دست از سر من بردارن — وقتي هميجوري حرف هم ميزنم احساس خوبي دارم چون يه كم تخليه ميشم ممنون از شما دوست خوبم
دوست عزیز در این مورد نیاز است که شما یک دروه مشاوره ترجیحا روان درمانی یا شناخت درمانی را تجربه کنید چون می تواند به شما در بهبود عملکردتان کمک کننده باشد .
نیاز است که شما بخاطر اتفاقات گذشته خودتان را ببخشید و سعی کنید شرایط ان زمان خودتان را درک کنید و در زمان فعلی نیز بنا بر این شخصیت با این افراد رفتار کنید حتی اگر صحبت های مناسبی در مورد شما صورت نگیرد .
فرار کردن شما مشکلی را حل نمی کند و حتی می تواند مشکلات دیگری را نیز به زندگی شما وارد کند .
بهتر است به صورت حضوری مراجعه کنید تا بررسی دقیق تری صورت گیرد و راحل های حل مسئله بیشتری در این مورد با مشاور بررسی شود تا شما بتوانید تصمیم گیری بهرتی داشته باشید.
در مورد خانمتان نیز به این علت که ایشان باری به این موضوعات ندارند و شناخت کافی دارند ممکن است هیچ واکنشی نشان ندهند .
در مورد روابط جنسی نیز این موضوع برای بیشتر زنان ایرانی وجود دارد و در مورد نیازهای جنسیشان صحبت نمی کنند و بر گرفته شده از دیدگاه های انها می باشد و می توانید در این مورد در آرامش و بدون توهین در مورد نیازها و دیدگاهایتان باهم صحبت کنید تا رابطه جنسی لذت بخش بیشتری داشته باشید.
توجه به نیازهای عاطفی همسرتان در این مسیر کمک زیادی به شما می کند چون روابط عاطفی برای زنان اهمیت زیادی دراد.
سلام من ۱۴ سالمه و دخترم فک کنم همجنسگرام با یکی از دوستام رابطه داشتم البته فقط در حد بوسه اونم یه بار ولی
عاشقش بودم از ته دلم متاسفانه رابطمون به دلیل یه رقیب بهم ریخت و اونو ازم گرفت و من به مدت ۴تا۵ ماه افسردگی شدید گرفتم تا حدی که شبا نمیتونستم بخوابمو با خاطراتمون زندگی میکردم چون مجبور بودم یکیو جای خودم ببینم حالا مدارس تعطیل شده و فک میکنم عاشق نبودم حداقل نه تا اون حد البته من همجنسگرام نه همجنسباز حالا دارم تو خیالات زندگی میکنم و با یه دختر حرف میزنم حس میکنم همیشه هست و مراقبمه البته دیوونه نیستم و مشکل ندارم شایدم این یه حس شبیه حس خیالپردازی همه دخترا در مورد شوهر آیندشونه در ضمن کسی نیس که بهش بگم خونوادمونم خیلی مذهبیه و اصلا فرق همجنسگرا و همجنسباز رو نمیدونن البته سعی کردم غیر مستقیم به مادرم بگم ولی فهمیدم هیچوقت نمیتونم مشاورم نمیتونم برم (به دلیل اینکه یه بار به زور بردنم و من از هر چی مشاوره متنفرم )و امکانشم ندارم که برم یه مدتم خیلی میترسیدم خدا طردم کنه ولی فهمیدم خدا به خاطر چیزی که خودش در بچگی تو وجودم قرار داده مجازاتم نمیکنه و همجنسبازان=زناکاران و قوم لواطن نه همجنسگرا ها البته مشکلی با این قضیه ندارم و قصد درمان ندارم و به رنگین کمونی بودنم افتخار میکنم فقط نمیدونم با زاده ی ذهنم مشکلی برام ایجاد میکنه یا نه خیلیم از آینده میترسم چون میترسم به زور شوهرم بدن البته من مردا رو جای برادرم میخوام و از نظر جنسی و عاطفی و عاشقی بهشون علاقه ندارم فقط میخوام با یه نفر حرف بزنم فقط همین در ضمن من از بچگی خیلی****بودم و نا خواسته بدون اینکه بدونم خود ارضایی میکردم و الان میخوام ترک کنم ولی نمیتونم و خیلی در عذابم چون گناهه لطفا کمکم کنید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید شما در سن نوجوانی قرار دارید و در این سن روابط و شناخت با هیجان همراه است و این باعث می شود که فرد در یک لجظه فکر کند چیزی که تجربه می کنید نهایت یک موضوع می باشد و چیزی فراتر از ان وجود ندارد که این موضوع بیشتر بر پایه هیجان می باشد .
۱٫ چند سال است خودارضایی می کنید؟
۲٫ چه دلیلی دارید که فکر می کنید شما همجنس گرا هستید و نه همجنس باز؟
۳٫ از اینکه دختر هستید راضی هستید؟
۴٫ از نظر روحی رفتارهای و عاطفه دخترانه دارید؟
۵٫ روابط شما با اعضای خانوادیتان رضایت بخش است؟
۶٫ از چه زمانی فهمیدید به جنس موافق گرایش دارید؟
۷٫ منظورتان از اینکه می گوید جنس مخالف مدل برادر کنارتان باشد چیست؟
۸٫ تا به حال به پسر خاصی گرایش داشته اید؟
باسلام دختر۱۸ساله ای هستم که میل وعلاقه شدیدی نسبت به همجنس خودم دارم هم از نظر عاطفی وهم از نظر جنسی البته ازبچگی میل جنسی بالایی داشتم بطوری که درخیالاتم با همه دوستام ومعلمام رابطه جنسی میکردم کلا دوبار عاشق دوتا دختر شدم یه بار تو ۱۳سالگی وباردیگ در۱۶ سالگی بار اول حقیقی و بار دوم در دنیای مجازی عشق اولموفراموش کردم و میل جنسی ندارم شایدم دارم ولی خیلی کمتر اما عشق دومم بدجوری عذابم میده دوستمه و خیلی دوسش دارم حتی حاضرم جونمو واسش بدم در حدی که اگه بگن تو دنیا فقط یکیتون حق زندگی داره خودمو میکشم این حق به اون برسه ولی علاوه بر میل عاطفی شدید میل جنسی شدیدی ام بهش دارم اونقدر که دلم میخواد باهم ازدواج کنیم اما میدونم که این یه چیز ناممکنه که فقط در خیالات خودم شبو روز ذهنمو بهم میریزه طوری که من حتی خجالت میکشم با خودش این مسیله رو مطرح کنم میترسم ناراحت بشه و حتی دیگه به عنوان دوستمم حتی نداشته باشمش و این واقعا منو دیوونه میکنه چون وقتی نیس انگار نمیتنم حتی نفس بکشم ودوری ازش ازمرگم برام بدتره گاهی اوقات با فکرش خود ارضایی میکنم یا پتومو بغل میکنم مطمینم اونم منو به همین اندازه دوستم داره همیشه بهم میگی تو تنها دوست منی ولی نمیدونم اونم ب من میل جنسی داره یانه حتی بعضی وقتا یه چیزایی ب شوخی میگه که حس میکنم بهم تمایل داره ولی با این وجود اگه به من میل جنسی ام داشته باشه بیشک نمیتونیم باهم ازدواج کنیم چون اونو به زور نامزد کردن ومنم خانواده خیلی با شخصیت وتحصیلکرده ای دارم و جز سرکوب این میل زیاد راه دیگه ای ندارم چون به نظر خودمم اینکار درست نیس ولی دست خودم نیس واقن نمیدونم دیگه چیکار کنم مدتها میشینم با خودم حرف میزنم که این احساسو خفه کن این احساسو بکش چون درست نیس ولی نمیتونم فک کردم اگه مدتی ازش دور باش این حس بدتر میشه ماه ها ازش دور موندم اما همه چی بدتر شد احساسم قوی تر شدمن کوچکترین تمایلی ب جنس مخالف ندارم نه از نر عاطفی و نه جنسی نه تنها از پسرا خوشم نمیاد بلکه اونقدر بدم میاد که بیشتر به تنفر شباهت داره عقیده دارم به هیچ عنوان نمیتونم با یه مرد زندگی کنم و هردومون خوشبخت بشیم چون هیچ مردی نمیتونی احساسات منو درک کنه و منو تامین کنه شاید به این دلیل بوده که پدرم با من رفتارنا ملایمی از بچگی تا حالا داشته که همه رو مشابه ایشون میدونم مردو موجودی عصبی وخشن میدونم که هیچ چیز از عشق واحساس نمیفهمه شلخته وبی نظمه و اونقدر تنبله که انتظار داره تمام کاراشو زنش انجام بده حتی کارای شخصیشو مثله شستن لباس های زیر وجوراب یه موجود کثیف و چندش اور ک میخواد زنو تحت سلطه خودش در بیاره و هر کار دلش خواست بکنه درواقع باید بگم متاسفانه هر مردی ک تا امروز دیدم همینطور بوده پدر شوهر خاله ها شوهر عمه ها پسر خاله ها پسر دایی ها پسرعمه ها وپسر عموها همشون همینطور بودن تو کلاس سوارکاری و موسیقی وشطرنجم پسرا همینطور بودن برای همین کوچکترین میلی ب جنس مخالف ندارم ولی عاشق همجنساس خودمم بااین حال میدونم که این موضوع ک با همجنسم ازدواج کنم در ایران ممکن نیست هر چند درخیلی از کشورهای اروپایی قانونی شده ولی یقین دارم ک نمیتونم هیچ حسی نسبت ب جنس مذکر داشته باشم وواقن حس میکنم به یه جنس موافق نیاز دارم ک باهاش زندگی کنم هر چندخودمو فقط متعهد ب اون یه نفر ک گفتم میدونم وکسی جاشو هرگز نمیتونه بگیره واگه بخوام زندگی مترک داشته باشم مطمینا با جنس مخالف نخواهد بوداز اینکه دخترم راضی نیستم چون عقیده دارم دخترا خیلی بدبختن چون مجبورم با پسرا ازدواج کنن و تا ابد یه هیولای منفورو تحمل کنن اما پسرا تا اخر عمر با یه فرشته زندگی میکنن بارها به فکر تغییر جنسیت افتادم ولی بازم مضراتش و بی ابروییو نتونستم قبول کنم و بیخیال شدم رفتارام واحساساتم دخترونس ولی رفتارای پسرونه ام دارم مثلا دوست دارم همیشه مراقب یکی باشم وجنس نرو دوست ندارم روابطم با اعضای خانوادم کاملا معمولیه نه خیلی سرد و نه خیلی گرمهرچند همیشه احساس میکنم مامانم برادرم کوچکترمو خیلی بیشتر از من دوس داره واقعا ناراحت میشم ولی بازم میگم مهم نیس با پدرمم بیشتر از چند دقیقه صحبت کنیم کار به دعوا میکشه البته اینم بگم زمانی که دبستانی بودم به یه پسر واسه اولین واخرین بار یه حس پیداکردم ک خیلی دوسش داشتم ولی خیلی ناجور پس خوردم و به عبارتی عشق یه طرفه من ناکام وشکست خورده موند هر چند الان سالهاس ک ب اون پسری حسی نیس همونجور که به بقیه پسرا حسی نیس فکرم خیلی مشغوله حالم خیلی بده لطفا کمکم کنین همش تو عالم خیالاتم با همون دوستم هستم معدلم از۱۹٫۹۳به۱۴رسیده چون اصلا نمیتونم ب هیچ چیز دیگ فکر کنم از درس و کار وزندگیم افتادم باید چیکار کنم؟از کشور برم و توی یه کشور اروپایی ک همجنسگرایی قانونیه ازدواج کنم؟حتی شرایط اینم ندارم نمیدونم چیکا کنم بله خودم میدونم که از نظر قران حرامه امامهمترین دلیلش همون زاد وولده ک به روش های مصنوعی میشه درستش کرد فقط بهم بگین چیکار کنم ذهنم ازادشه چجوری حسمو به دوستم بگم و چیکار کنم دلیل قرانی وحدیث به اندازه کافی خوندم ممنون میشم بهم راهکارای مفیدپیشنهاد کنین…یاحق
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنیدکه شما به نظر می رسد دچار مشکل هویت جنسی شده اید و این می تواند به دلایل مختلفی رخ بدهد که از جمله انها رابطه شما با پدرتان است و طرحواره هایی که از جنس مخالف در ذهن خود دارید .
در مورد مششکل شما بهتر است به صورت حضوری به روانشناس مراجعه داشته باشید تا از نظر هویت جنسی مصاحبه بالینی کامل صورت گیرد و به شما در این مسیر برای شناخت هویت جنسیتان کمک شود .
دقت کنید که تا زمانی که شما از نظر هویت جنسی به ثبات نرسید حتی با ابراز علاقه به فرد مقابل و داشتن رابطه بازهم با سردرگمی مواجهه هستید و شما را دچار مشکلات دیگری م یکند.
با توجه به اینکه تمرکز شما بر این موضوع زیاد است و عملکرد شما نیز تحت تاثیر قرار گرفته است به صورت حضوری به روانشناس مراجعه داشته باشید.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۱۹۸۳۲
ولی من واقعا تمایل به جنس موافق دارم اگه ام میخواستم تغییر جنسیت بدم فقط به دلایل دینی و موقعیت ایران نسبت به این موضوع بوده وگرنه اگه بتونم با همجنس خودم رابطه داشته باشم که پشتش هزار ویک مکافات وبدبختی از لحاظ حیثیتی نباشه اتفاقا جنس خودم خیلیم بهتره بی شک تمایلم بر اینه ک دختر باشم و با همجنسم رابطه داشته باشم تا اینکه پسر باشم ولی اگه جنبه های مختلفو بخوام بررسی کنم در واقع یه جورایی مجبورهستم که به تغییر جنسیت فکر کنمهر چند جامعه اسلامی تقریبا با هیچ کدومش موافق نیس ولی این موضوع واقن از کنترل من خارج شده و مطمینم اگه بخوام نسبت به جنس مخالف متمایل بشم حداقل به اندازه دو برابر سن خودم وقت میبره ینی باید وایسم تا ۵۴ سالم بشه تازه ایا بشه ایا نشه در درونم باور دارم که تنها راه نجاتم از اینهمه سردرگمی ارتباط با یه جنس موافقه که دوسش دارم اینجوری نیستم که هرکیو تو خیابون ببینم بخوام باش رابطه داشته باشم حتما باید اون شخصو بشناسمو دوسش داشته باشم با این وجود حس تعهدشدیدی به دوستم دارم حس میکنم نمیتونم به جز اون با کسی باشم ولی اون نامزد داره و من نمیخوام به خاطر احساسات مسخره خودم به دردسر بندازمش واسه همین تا جایی ک میشه سعی در سرکوب این حس دارم هرچند اونم نامزدشو دوست نداره واین ازدواج یه جور اجبارمعاملاتی بوده ولی کاری از دست هیچ کدوممون ساخته نیس به نظرم اگه بتونم با یه همجنس خودم وارد رابطه بشم خیلی میتونه زندگیم قشنگ تر باشه تا اینکه تا اخر عمرتو انزوا و تنهایی بپوسم یا با یه مردازدواج کنم که حس بدی بش دارمو زندگی دوتا ادمو نابود کنمو اخرشم داغ طلاق رو جفتمون بمونه من اصلا شرایط اینو ندارم که برم مشاور حضوری یا با خانوادم در این مورد صحبت کنم واقعا نمیدونم باید چیکار کرد از طرفی حس میکنم این بهترین راهه و از طرفی میدونم که اینکار محض غلط و اشتباهه ولی به نظر این اشتباه خیلی قشنگتراز اون دوتا اشتباه دیگس یه جور درگیری بین غرایزومنطقم واحساسات وعقلمه
کاملا درکت میکنم اما من خیلی تحقیق در این باره کردم این عشق نیست منم به همجنسم رو از جونم بیشتر دوس دارم واسش هر کاری کردم اون دوس صمیمی منه اما این حس ماندگار نیس منم نمیتونم حظوری برم مشاوره خانوادم خیلی کم فرهنگن این حس رو از یک ازدواج همجنسگرایان پرسیدم همشون میگن کارت به جایی میکشه که از مرگ ترسی نداری چون اون مث تو پابند نخواهد بود واسه ما این زندگی حکم جهنم داره من پسرو تو دخ گاهی اوقات میگم چرا من چون جز خوبی محبت به کسی نکردم نمیکنم ولی ایندش دست خداست
سلام من دختری ۱۸ ساله هستم یکساله درگیر همجنسگرایی هستم،دختری هست که علاقه زیادی به او دارم و هنوز هم با هم ارتباط داریم اگر عذاب وجدان من بخاطر مسائل دینی نبود خیلی بیشتر با او پیش میرفتم (درحد تجاوز پیش نرفته ایم)
چندین بار رابطه مان را تمام کردیم ولی درنهایت به خاطر علاقه ای ک بینمان بوجود امده بهم برگشتیم خیلی مطالب خوندم خیلی حرفا شنیدم مبنی بر اینکه اگر میخوام تمومش کنم باید سعی کنم کمتر ببینمش کمنر باهاش تنها باشم و… اینا همه حرفه من هرروز اورا میبینم(همکلاسی مدرسه است و راهی برای ندیدنش نیست) ما حتی اگر تنها هم نباشیم راهی برای باهم بودن پیدا میکنیم و جدای از اون هیچکدوم ازین راه ها نمیتونهمانع علاقه شدید من به اون بشه، فک کنم تنها راه پایان دادن به این موضوع اینه که اول همجنسگرایی خودمو درمان کنم و این خواسته رو نداشته باشم، (البته من این حس رو فقط به اون دارم نه اینکه واسه همه دخترا اینجوری باشم) فک نمیکنم از با پسر بودن بدم بیاد فقط میدانم از تجاوز پسر خیلی بدم میاد نمیدونم حس کردم شاید این مطالب مربوط بشه به بحثمون، راستش از بودن با این دختر واقعا خوشحالم دلم نمیخواهد هیچوقت تمامی پیدا کند اما عذاب وجدان این حسه کامل خوشحالی را از من میگیرد، شاید بهتر باشد درمان شوم، چه پیشنهادی برای من دارید؟ همچنینباید بگم از رودررو صحبت کردن با مشاور میترسم و میترسم خانواده ام بفهمند نمیتوانم به مراکز مشاوره برم درنهایت ترس از باخبر شدن خانواده ام من رو منع میکنه، خانواده مذهبی دارم و اصلا با این مسائل کنار نمی ایند، لطفا کمکم کنید(لطفا به اینیل من پیام دهید میترسم جوابتان را از دست بدهم)
سلام مائده جان
دقت کن که شما در سن نوجوانی قرار دارید و در این سن اگر آگاهی شما از شرایط سنیتان پایین باشد ممکن است نیازهای خود را به اشتباه تعبیر کنید و مسیر اشتباهی را نیز طی کنید با توجه به توضیحات شما به نظر نمی رسد که از جنسیت خود ناراضی باشید و یا اخلاق های مردانه داشته باشید و حتی بیان می کنید که بی میل به ارتباط ب ارتباط با جنس مخالف نیز نیستید این به این معنا می باشد که شما همجنسگرا و یا ترنس و… نیستید و بیشتر هویت جنسی خود را گم کرده اید و بخاطر وابستگی و علاقه و پاسخ به نیازهای جنسیتان به همجنسبازی روی اورده اید .
دقت کنید که رابطه جنسی با فرد دیگری اگر با رضایت هردو طرف باشد تجاوز محسوب نمی شود و تجاوز زمانی صورت می گیرد کهر ابطه جنسی بدون اجازه و نارضایتی فرد مقابل باشد و اینگونه روابط را رابطه جنسی می گویند و نه تجاوز اما در مورد شرایط سنیتان دقت کنید که شما در سن نوجوانی ممکن است با نیازهای جنسی بیشتری مواجهه شوید که ممکن است با روابط دوستی شما ادقام شود و از این طریق که امکان آسیب کمتری فکر می کنید دارد به آن پاسخ بدهید .
شما در این سن هویت کلی خود که قسمتی از آن نیز هویت جنسی می باشد را کسب می کنید که به نظر می رسد که وابستگی و علاقه شما به این دوستتان باعث شده است که در مسیر کسب هویت جنسی اصلیتان که مناسب با جنسیت شما می باشد مشکلاتی ایجاد شود.
در این مسیر بهتر است به صورت حضوری به روانشاس مراجعه کنید تا بتوانیم بررسی دقیق تری انجام بدهیم و در کسب هویت جنسی و طی کردن این مسیر به شما کمک کنیم اطلاعات شما نزد روانشناس محفوظ خواهد ماند و این اطلاعات به خانواده شما و یا هر فرد دیگری داده نمی شود پس بهتر است در این مورد نگران نباشید و در این مسیر اقدام کنید تابتوانیم به شما در طی کردن این مسیر کمک کنیم تا بتوانید از آسیب های احتمالی دور شوید .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۷۹۰
سلام دختری هستم ۱۴ ساله.نمیدونم چرا احساس میکنم همجنسگرا هستم فقط احساس میکنم.البته من تاحالا دختری رو نبوسیدم از این کار هم خوشم نمیاد و اینکه فقط دوست قدیمیم رو که دیدم همدیگرو بغل کردم یه بار همین.نمیشه گفت به پسرا هم علاقه ندارم چرا دارم.معمولا هر فیلمی که میبینم در اون از همجنسگرایی میشه من اصلا دوست ندارم همجنسگرا باشم چون هم زندگی رو سخت تر میکنه و خانواده ی منم مذهبی هستن.من ادمی هستم که زود بعضی چیزارو فراموش میکنم.اما همجنسگرایی از ذهنم بیرون نمیره نمیدونم دلیلش چیه نمیخوام خودمو درگیرش کنم و بهش فکر کنم اما از ذهنم پاک نمیشه و همش تو ی ذهنمه.تنها نگرانیم اینه که چرا این احساس رو دارم که همنجسگرا هستم و ایا همجنسگرا هستم؟ امیدوارم به خاطر سنی که توش هستم باشه دوره نوجوانی ولی این موضوع داره دیوونم میکنه.ممنون میشم جوابمو بدید و بگید باید چی کار کنم..
سلام من دخترم و ۱۷ سالمه . از بچگی پدر و مادر باهم مشکل داشتن و بیشتر مواقع جدا از هم زندگی میکردن و من بیشتر عمرم رو در خونه پدر بزرگ مادریم زندگی کردم. و الان هم رابطه پدر و مادرم کاملا قطعه و پدرم برای من و مادرم و برادر ۴ سالم یه خونه بزرگ گرفته و جدا زندگی میکنیم و گاهی اوقات برادرم رو بیرون میبره . ولی من با پدرم قطع رابطه هستم چونکه خیلی از نظر روحی اذیتم میکنه . پدرم یه روانی به تمام معناس و در نوجوونی معتاد شده و الکل مصرف میکرده و بیماری روانی اسکیزوفرنی داره و به شدت سادیسمی هست . موقعی که مامانم و بابام وقتی من بچه بودم و با هم زندگی میکردن دعواهای وحشتناکی میکردن و پدرم مادرم رو میزد و زجرش میداد . انقدر از پدرم خاطره بد دارم که وقتی می بینمش حالم بد میشه و حس خیلی بدی نسبت بهش دارم . البته وقتی بچه بودم پدرم با من رابطه خوبی داشت و مثل برادرم وقتی قهر بود با مامانم میومد دنبالم و منو گاهی میبرد پیش خودش و باهاش بهم خیلی خوش میگذشت ولی گاهی عصبی میشد و دعواهای خیلی بدی میکرد و هرچی بزرگتر میشدم رفتارش با من خیلی شبیه رفتارش با مادرم شد. من تا سن ۱۶ سالگی به پسر ها حس داشتم و وقتی یه پسر خوشگل میدیم خوشم میومد و آیندم رو همیشه با یک مرد خوب که همه جوهر حامیم هست تصور میکردم . ولی از سن ۱۶ سالگی به بعد متوجه حس هام نسبت به جنس موافق شدم و کم کم متوجه شدم که حسی که به جنس موافق دارم خیلی خیلی بیشتر و شدیدتر هست . جوری که با دیدن یه زن لخت به شدت تحریک میشم و حس خود ارضایی بهم دست میده . همینطور که علائم نسبت به جنس موافق بیشتر میشه علائم به جنس مخالف خیلی کم میشه و الان واقعا میشه گفت حس تنفر نسبت به جنس مخالف به وجود اومده و اگه یه مرد لخت ببینم و حالم بد میشه و به شدت چندشم میشه. البته ناگفته نماند که من از بچگی یه حسایی به جنس موافق داشتم ولی الان خیلی زیاد شده . وقتی رابطه زن و مرد رو میبینم حس بدی بهم دست میده ولی با دیدن رابطه دو زن علاوه بر حس خوب به شدت تحریک میشم. البته از بچگی اینطوری بودم ولی الان تشدید شده. و خوب متاسفانه اسم رو دارم نسبت به جنس مخالف به کل از دست میدم . یه بارم عاشق یه دختره همجنسگرا توی مدرسمون شدم و یه جورایی بهش وابسته شدم و خیلی سخت دارم فراموشش میکنم. لازم به ذکره که من خوشم خیلی بالاس و هم متوسطه اول و هم متوسطه دوم مدرسه نمونه درس خوندم. ومیخوام پزشک بشم. ولی تازگی خیلی اعصابم ضعیف شده و نمیتونم رو درسامو تمرکز کنم . و میدونم همش به خاطر این حسایی هست که درونم بوجود اومده. اگه میشه کمکم کنید دیگه خسته شدم . من کلا از بچگی اعصاب ضعیفی داشتم ولی الان خیلی تشدید شده به طوری که مجبور به مصرف قرص شدم