60
پيدا كردن دختر خوب براي ازدواج
سلام من تا حالا دوست دختراي زيادي داشتم الان 29 سالمه ولي دنبال يه دختر خوبم به نظر شما چطور ميشه يه دختر خوب براي ازدواج پيدا كرد؟؟؟
سلام من تا حالا دوست دختراي زيادي داشتم الان 29 سالمه ولي دنبال يه دختر خوبم به نظر شما چطور ميشه يه دختر خوب براي ازدواج پيدا كرد؟؟؟
ممنظورتون از دختر خوي چطور دختريه؟در ضمن مگه خودت خوب بودي كه انتظار همسر خوبم داري!!!؟؟؟؟
اينو بدون دختري كه پاكه و تا حالا هيچ دوست پسري نداشته انتظار داره با پسري ازدواج كنه كه اونم پاك باشه و قبلأ دوست دختر نداشته باشه
خوبه
انسانی که
با جنس مخالف خودش ارتباط برقرار نکنه پ هیچ پیشرفتی به وجود نمیاد
چند سال به تعداد زیاد دوس دختر داشته . بر فرض ممکن رابطه هم داشته .
پس چرا یکی از اونها انتخاب نشدن برای ازدواج.
همچین آدمایی مشکل دارن .
موافقم مهسا
پاک بودن باید تعریف کنی
ارتباط برای شناخت همدیگه با روابط خاص خیلی فرق میکنه
درسته
بستگي داره شما خوب بودن يه دختر رو چطوري توصيف كنيد.شرط پيدا كردن يه دختر خوب اينه كه خودتون هم خوب باشيد
قبل ازدواج سعي كنيد كاراي گذشتتتون رو ترك كنيد و به خاطر خدا طلب بخشش كنيد.اگه واقعأ توبه كنيد و از كاراتون پشيمون بشيد اميدوار باشيد همسر خوب نصيبتون ميشه.فقط قبل ازدواج خوب تحقيق كنيد و بعد بريد جلو
مطمئنا شما نمي توانيد به كسي اعتماد كنيد چون روابط زيادي داشتيد و به همين دليل فكر مي كنيد همه دخترها همينگونه هستند. بهتر است انتخاب همسرتان را در اين شرايط به خانواده بسپاريد و سنتي ازدواج كنيد. مادرها دخترهاي خوب را بهتر پيدا مي كنند
سلام لطف کن ازبین دوست دخترهای خودت یکی رو انتخاب کن چون لنگه شمااند.تازه۲۹سالگی زود نیست صبرکن ۲۰سال دیگه.موردتوجه مسولین سن ازدواج رو یا ندارن یاآمارهمیشه اشتباه دستشون میرسه
راستی دوخترخوب که پیدا کردنی نیست پسرخوبی باشی دخترهای خوب حلوا.حلوامیکنن
با سلام .من از سه سال پیش به دختر خانمی علاقه مند شدم .اما به دلایلی رابطمه ی ما قطع شده. اما من هر چقد سعی میکنم نمیتونم ایشونو فراموش کنم.من ۲۹ سالمه و ایشون اولین دختری بودن که بهشون علاقمند شدم. لطفا راهنمایی بفرمایید
بهتره در این مورد زیاد وارد نشید چون رابطه اول شما بوده و احساسات شما شدیدا” تحریک شده … تا وقتی که مدام به این رابطه فکر میکنید باعث میشید این رابطه در ذهن شما رشد کنه و به همین دلیل بعد از سه سال هنوز نتونستید این رابطه تاریخ مصرف گذشته رو فراموش کنید
نمیتونم بهشون فکر نکنم.باور میکنید حتی یک لحظه فراموشم نمیشه.چن وقت پیش با پدرش حرف زدم گفتن مینا حتی یه در صد هم حاضر نیست با من زندگی کنه. به خدا خیلی میترسم دست به کار غیر عاقلانه ای بزنم
سلام.شاید به سوال من بخندین و بگین تو کجا و اینجور چیز ها کجا……ولی من عاشق یه دختر هم سن و سال خودم شدم و اون هم میدونه و منو دوست داره عشق ما دو تا دوست دختر و دوست پسر بازی نیست و واقعا واقعی هستش.میشه کمکم کنید تا راه درست رو انتخاب کنم و احساسم رو بهش ابراز کنم؟؟؟؟؟؟من ۱۳ سالم هستش
دوست عزیز شما بین ۲۱ تا ۲۵ سالگی به بلوغ عاطفی میرسید پس بدونید چنین حسی با واقعیت اطرافتون هماهنگ نیست … بهتره از این فکر بیرون بیایت چون شدیدا” میتونه وابستگی به وجود بیاره و نیتجه ای جز افسردگی برای شما نداشته باشه
این عشق نیست بچه چون بخاطر بلوغ زودرس هست این شهوته
واقعا از کمکتون ممنونم
البته میشه بگید چجوری این کارو بکنم؟؟؟؟
با سلام خدمت شما که با نام شهرام پست گذاشته اید
نوشته اید هنوز علاقه مند به اولین دختری هستید که وارد زندگیتان شده است. قابل درک است که علاقه شما به ایشان زیاد و عمیق است اما قبول دارید که عشق یک رابطه دو طرفه است . چرا ایشان از شما فاصله گرفته اند دلیلش موقعیت شما ، رفتار یا گفتار شما، یا خانواده تان یا خانواده خودش است، یا پای فرد دیگری در میان است، دلیل این خانم مسیر را برای شما معین می کند اگر مسئله ای باشد که با اموزش شما یا تغییر رفتار شما یا حل مسئله بتوان رابطه را مجددا برقرار کرد یک مسئله است اما اگر ، دلیل ایشان مسئله ای باشد که شما اختیاری در آن ندارید با توجه به سن تان انتظار می رود یک دوره فراق و بی تابی را با کمک و… می توانید سپری کنید تا به زندگی عادی برگردید در این زمینه می توانید از راهنمایی های روانشناسان کانون مشاوران ایران یاری بگیرید۸۸۴۲۲۴۹۵
با سلام خدمت شما که با نام حسین پیام گذاشتید
باتوجه سنی که شما دارید و ایشان هم سن شما را دارند و احتمالا محصل هستند توجه کن که ممکن است ابراز علاقه شما به ایشان او را دچار چالش کند و به درس و تحصیلش صدمه بزند اگر واقعا عاششقش هستی فعلا او را درگیر نکن حداقل تا تابستان و اجازه بده این سال تحصیلی تمام شود و اگر هم بیشتر به او علاقه داری حداقل تا کلاس نهم بهش حرفی نزن اما در فضای زندگی اش قرار بگیر تا متوجه تو باشد . روانشناسان کانون مشاوران ایران در این زمینه می توانند یاریتان کنند ۲۲۹۵۴۲۸۲
آقای مختصص واقعا ممنونم

منظورتون از این که«در فضای زندگی اش قرار بگیر تا متوجه تو باشد»چیه؟؟؟؟؟

من خودم توی مدرسه همیار مشاور هستم;ام نمدونم چرا نمیتونم به خودم کم
ک کتنم………………………………………………
من خودم توی مدرسه همیار مشاور هستم;اما نمیدونم چرا نمیتونم به خودم کمک کنم

حسین جان من با حرف راهنما موافقم و خودمم در سن ۱۶ سالگی درگیر این مسئله شدم و الان هم ۲۴ سالمه . وابسته اش شدم و نتونستم بهش برسم و این مشکل کل زندگی منو نابود کرد از جمله باعث ترک تحصیلم شد و ….
وقتی به اون زمان فک میکنم اون موقع احساس میکردم بزرگ هستم و تصمیم عاقلانه گرفتم ولی الان که فک میکنم می بینم اصلا به بلوغ کامل ذهنی و فکری نرسیده بودم
انشالاه موفق باشی
با سلام خدمت شما حسین عزیز
منظور آن است که اگر از آشنایان است یک سلام و احوال پرسی ساده کن ، اگر هم محلی است به عنوان یک هم محلی در معرض دیدش قرار بگیر که متوجه شود مثلا اگر شما در یک ساختمان ۲۰ واحدی زندگی کنید افراد ساختمانتان را از رهگذر خیابان تا حدی تشخیص می دهید چون او را به دفعات در راه پله و …. دیده اید. همین و بس فعلا بیشتر از این جلو نرو . موفق باشی
سلام من سینا هستم ۲۶ساله تا حالا دوس دختر نداشتم و الان که درسم تموم شده رشته تحصیلیمم فوق لیسانسمم گرفتم با توجه به اینکه سربازی نرفتم و خواهرم ندارمو پدرم فوت کرده می ترسم با دخترا رابطه برقرار کنم.شغل فعلیم مسافرکشی ولی هم ماشین و هم خونه پدرخدابیامرزم برام ارث گذاشته. از طرفی iم خیلی نیاز مبرم به جنس مخالف تو خودم حس میکنم و مادر و تنها برادرمم با ازدواج مخالفن چون میگن دخترا بدشدن. خلئش رو احساس می کنم.لطفا راه حلی بگید تا بتونم راحت تر با این مسئله کنار بیام
در این مورد حتما ” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
دفتر شریعتی:
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه
سلام من برای دادشم کمک میخوام ۳۰سالش هست ۶ساله پیش ازدواج کرده و سال پیش زنش باردار بود بچش ۶ماهه به دنیا امد و فوت کرد زنش هم به علت مشکل قلب و ریه دو ماه بعد فوت کرد داداشم ماهشهر زندگی میکنه از بعد فوت زنش تا الان یکسال میگذره ولی هنوز تمام وسایل زنش را نگه داشته ومدام فیلم و عکساش و میبینه کارمند پتروشیمی هست ما شیراز هستیم و هر چند ماه یک بار اونم یک الی دوساعت بیشتر نمیبینمش میگه از شیراز خاطره خوبی ندارم الانم میگه میخوام برم سوریه خواهش میکنم کمک کنید نمیدونیم چه کار کنیم
کنار آمدن با مرگ عزیز مان یکی از دشوارترین کارهاست که معمولاً برای آن آمادگی ندارید. همانطور که انسانها با هم متفاوت هستند، مرگ آنها هم متفاوت است. تنها نقطه اشتراک همه انسانها این است که همه روزی می میرند.
من خواهرم را در سال ۱۳۷۰ و پدرم را در ۱۳۷۵ به خاطر سرطان از دست دادم. فراموش کردن آنها خیلی برایم سخت بود و همیشه دلتنگشان هستم. اما در سال ۱۳۸۴ که برادرم و هفت نفر از همکارانم فوت کردند، بدترین دوره زندگیم بود. واقعاً کسی برای بیرون ریختن غم از دست دادن عزیزان کاری نمی تواند انجام دهد اما نکاتی که در این مقاله برایتان عنوان می کنیم، می تواند به شما برای کنار آمدن با این مشکل فوق العاده دردناک کمک کند.
۱) خیلی ها نمی دانند به فرد داغدیده چه باید بگویند. واکنش افراد به مرگ متفاوت است. بعضی افراد خیلی حرف می زنند، بعضی ها خیلی کم حرف می زنند و یا حرف های نادرست می زنند. بعضی وقت ها وقتی کودکی فوت می کند، به والدین داغدیده او برای دلداری می گویند که باز هم می توانید بچه دار شوید اما کسی که فرزندی را از دست داده باشد می داند که هیچ بچه ای را نمی توان با بچه ای دیگر جایگزین کرد. بعضی وقت ها هم افراد خوش نیت می گویند که مرگ خواست خداست و فرد متوفی الان در بهشت خداوند است. شاید این درست باشد اما احتمالاً آن چیزی نیست که آنموقع بخواهید بشنوید. سعی کنید از حرف های دیگران ناراحت نشوید و یادتان باشد که بقیه فقط قصد دلداری شما را دارند نه چیز دیگر.
۲) باید مراحل مختلف سوگواری را تجربه کنید تا بتوانید مرگ آن عزیز را بپذیرید. مهمترین مشکلاتی که افراد دچار می شوند، انکار، خشم، و تنهایی است. وقتی مرگ عزیزی ناگهانی باشد واکنش معمول عدم باور آن است. وقتی می دانید که کسی در بستر مرگ است و به اندازه کافی وقت داشته اید که خود را از لحاظ ذهنی برای مرگ آن عزیز آماده کنید، احتمالاً این مرحله که مرحله انکار است را موقع شنیدن خبر بیماری یا آسیبدیدگی او از سر گذرانیده اید. بعضی ها تصور می کنند که دیدن جسد به آنها حس نزدیکی به مرحوم را می دهد اما خیلی های دیگر از آن احساس ناراحتی می کنند. مهم است که به احساسات دیگران حساس باشید اما باید راهی را بروید که احساس می کنید برایتان بهتر است. مهم نیست که محیط و شرایطتان چطور باشد، غم و سوگواری احساسات مختلفی ایجاد می کند که همه آنها را باید قبول کنید.
۳) لازم نیست آنرا به تنهایی تجربه کنید. حتی اگر دوستان یا خانواده تان ندانند که چه باید به شما بگویند، اما مطمئناً نیتشان خیر است. گاهی اوقات فکر میکنم که در دنیای امروز به اندازه کافی به اتفاقات مهم زندگیمان توجه نداریم. به نظر می رسد که انتظار می رود که با هر اتفاقی که برایمان می افتد کنار بیاییم و از آن رد شویم. همه ما انسانهای متفاوتی هستیم. واکنش های ما به مرگ کاملاً متفاوت است. وقتی کسی قصد کمک کردن به شما را داشت، کمک او را بپذیرید. اجازه ندهید دیگران به شما بگویند که کی باید از این واقعه عبور کنید. شما تنها کسی هستید که خوب می دانید احساستان چگونه است.
۴) کاملاً طبیعی است که از دست خدا عصبانی شوید. مرگ گاهی اوقات ایمان مومن ترین افراد را هم می لرزاند. وقتی آدم ها دچار بیماری های سختی میشوند یا در سن کم فوت می کنند، گاهی اوقات از خدای خود می پرسید چرا باید اتفاقات بد برای آدم های خوب بیفتد؟ قصدمان نیست که سر این سوال بحث کنیم فقط می خواهم بگویم که چنین احساساتی کاملاً طبیعی است. باید قبل از اینکه به مرحله پذیرش برسید، مرحله انکار و خشم را پشت سر بگذارید.
۵) اگر همسرتان فوت کند، تا یکسال تغییر شگرفی صورت ندهید. روانشناسان عقیده دارند که یک سال اول پس از مرگ یکی از عزیزان سخت ترین سال است. چون در این سال مراحل مختلفی را پشت سر می گذارید و برای گرفتن تصمیمات مهم آمادگی ذهنی و حساسی ندارید. توصیه من این است که هر کاری که باید را انجام دهید اما تا می توانید از ایجاد تغییرات بزرگ در زندگیتان خودداری کنید.
۶) گاهی اوقات مرگ خانواده ها را از هم دور میکند تا نزدیک. بعد از مرگ یکی از عزیزان، اعضای خانواده احساساتشان را درون خودشان می ریزند. خیلی ها ممکن است احساس کنند که با آنها بدرفتاری شده است، تنها گذاشته شده اند، عصبانی هستند، یا دچار سوء تفاهم شوند. در اینگونه مواقع چون اکثراً هر کس به فکر نیازهای خودش است، مسائل مهم نادیده گرفته می شود. مراسم ختم زمان خوبی برای وفق دادن توقعاتتان است. شما خانواده تان را می شناسید. از آنها انتظار کاری که توان انجام آن را ندارند، نداشته باشید. اگر بحثی پیش آمد، سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید. معمولاً راضی کردن همه غیرممکن است.
۷) وقتی برای مرگ عزیزی سوگواری می کنید، اول به فکر مراقبت از خودتان باشید. وقتی با مرحله انکار و خشم کنار آمدید، ناراحتی و تنهایی شروع می شود. کسی ک عادت داشتید با او وقت بگذرانید دیگر پیشتان نیست. دلتنگ شدن برای آن فرد کاملاً طبیعی است. فراموش کردن اتفاق خیلی سخت است و نمی توانید به راحتی از آن عبور کنید. بلافاصله بعد از مرگ دوستان و خانواده تان دست کمک به سمتتان دراز می کنند اما با گذشت هفته ها و ماه ها خودتان را تنها می یابید. بااینکه نزدیکانتان می توانند کمکتان کنند اما بعضی کارها را باید خودتان به تنهایی انجام دهید. مهمترین کاری هم که باید انجام دهید مراقبت از خودتان است. این درست همان زمانی است که نیازهای خودتان را جلوتر از بقیه ببینید.
۸) در سوگواری درخواست کمک طبیعی است. گاهی اوقات ایمان به خدا، عشق به خانواده، و همیاری دوستان کافی نیست. بعضی وقت ها لازم می بینید با یک مشاور، روانشناس یا مربیتان صحبت کنید. مشاوره به شما برای راحت تر گذر کردن از مراحل سوگواری کمک زیادی می کند. خیلی از افراد هم با نوشتن خاطرات روزانه یا نوشتن نامه هایی به فرد مرحوم خود را خالی می کنند. هدف بیرون ریختن احساسات ناسالم است. هر کس متفاوت است و راه متفاوتی را برای این منظور انتخاب می کند.
فکر می کنم وقتی یکی از عزیزانتان ر ا از دست می دهید، باید ببینید که چطور می توانید با حفظ یاد و خاطره فرد مرحوم، دوباره به زندگی شاد سابق خود برگردید. کنار آمدن با مرگ با گذشت زمان آسانتر می شود. آخر سر به نقطه ای می رسید که از خودتان می پرسید از این تجربه چه درسی می توانید بگیرید. آماده شدن برای مرگ همیشه ممکن نیست اما وقتی به یک سن خاص می رسید باید تصمیمات مهمی در زندگیتان بگیرید. آیا وصیتی دارید؟ دوست دارید مراسم ختمتان به چه صورت باشد؟
وقتی با مرگ یکی از عزیزان دست و پنجه نرم می کنید زمان خوبی است که مرگ خودتان هم بیندیشید. کار آسانی نیست اما اگر خودتان اینکار را نکنید، کس دیگری اینکار را برایتان می کند. از دست دادن یک عزیز خیلی دشوار است اما سخت تر این است که خودش کاری برای آماده کردن خود برای آن نکرده باشد. باید همه چیز را از قبل پیشبینی کنید. اینکار باعث می شود بعد از مرگتان کار بازماندگانتان ساده تر شود
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
دیگاه من اینکه برای شروع یی زندگی خوب سعی نکنید متفاوت باشیدفقط خوب باشیدخوب بودن به اندازه کافی متفاوت هست
زندگی خوب اونی که زن وشوهررازدارهم دیگه باشن وتوی زندگیشون خیانت نباشه
یی سوال آدم چه جوری میتون دختری براازدواج قبول کنه که قبلا ازگذشته اش هیچ خبری نداره
چشاتو ببند .دو حالت داره یا خوب یا بد.اگه خوب بود باهاش زندگی میکنی.اگه بد بود از ترس مهریه وزندان بازم به زور باهاش زندگی میکنی
.در هر دو صورت میشه زندگی کرد باهاش پس نترس عزیزم.
سلام. من یک پسر خاله دارم که ۱۶ سالشه و درسش هم زیاد خوب نیس. مثل اینکه با دختر دوست شده که هم سن و سال خودشه. بعد به مادر من که خاله اش میشه گفته این قضیه رو.اما مامانم تو خونه خیلی عصبانی و بیشتر ناراحت بودو شب نخوابیده.مادرم به من گفت که به مامانش بگم یا نه اما من نذاشتم این کارو بکنه و گفتم بذار خودش با قضیه کنار بیاد.الان مادرم نگران هردوی اونهاست.لطفا کمک کنید مرسی
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
خب وقتی دوستش ندارید در این مورد با صراحت نظرتون رو عنوان کنید …
اگر احساسات یا نیازهایتان تغییر کرده است، اگر رویاهاتان دیگر به هم شباهتی ندارد یا زندگی تان در مسیرهایی متفاوت است، شجاع باشید و این را صریح اعلام کنید، نه اینکه طوری با شریک زندگی تان برخورد کنید تا مجبور شود اینها را به زبان بیاورد.
پال فالزون، مدیر یک شرکت خدمات آنلاین یافتن شریک زندگی می گوید: «وقتی احساس می کنید یک رابطه باید تمام شود نباید مسئولیت گریز شوید و کاری کنید که طرف مقابل خودش به زبان بیاید و بگوید که دیگر نمی تواند ادامه دهد. این باعث نابودی عزت نتفس شما می شود، این خاطره هیچ وقت از ذهنتان پاک نمی شود و هیچ وقت فراموش نمی کنید که شجاعانه عمل نکردید.»
راسل فریدمن مدیر مرکز مشاوره ای «بهبودی از غم» در کالیفرنیا هم می گوید: «شما دوست دارید این بار را از دوشتان بردارید و جوری رفتار می کنید که بالاخره طرف مقابل بگوید که دیگر بس است و از این رابطه خسته شده اما این رفتار شما تمام تلقی آن آدم از زندگی را به هم می ریزد. طرف مقابل در ابتدا متوجه نمی شود که شما قصد دارید رابطه را قطع کنید و شروع می کند به پرسیدن این سوالات از خودش: آیا آدم ارزشمندی نیستم؟ آیا غیرجذابم؟ شما آرام آرام این احساس را در طرف مقابل به وجود می آورید که مقصر خودش است. شما به درک او ضربه می زنید و او به آنچه احساس می کند، می بیند یا می شنود اطمینان نخواهد کرد.» این نوع بلاتکلیفی می تواند آن را در رابطه های بعدی هم فلج کند. دیگر نمی تواند به از خودگذشتگی یا شایستگی نفر بعدی اطمینان کند.
یک نکته علمی: آدم ها در روند تکامل به مراوده رو در رو روی آورده اند و این باعث نزدیکی و آرامشی می شود که در رابطه از راه دور ممکن نیست.
در یک قطع رابطه رو در رو ممکن است اشاره های غیرکلامی را حس کنیم که به ما اطمینان می دهند که همچنان قابل دوست داشتن هستیم. هر چیزی جز قطع رو در روی رابطه، این پیام اضطراب آور را در خودش دارد: «تو اهمیت نداری».
عده ای ممکن است فکر کنند با ایمیل زدن، پیامک فرستادن یا اعلام در فیس بوک می توانند از تلخی اعلام قطع رابطه کم کنند اما این روش های از راه دور به شخصی که خبر قطع رابطه را دریافت کرده چنان ضربه ای وارد می کند که در رابطه های بعدی اثراتش را خواهیم دید. فالزون می گوید: «وقتی شما هیچ توضیحی د رباره دلیل قطع رابطه نمی دهید، طرف مقابل زمانی خیلی طولانی را صرف این مسئله می کند که چه مشکلی داشته و چه اشتباهی کرده است. این آدم بعد از شما به سختی وارد رابطه عاطفی دیگری می شود.»
جان کاکیبو، عصب شناس دانشگاه شیکاگو می گوید: «اگر با ما از راه دور قطع رابطه کنند به احتمال زیاد در یک برزخ احساسی گرفتار می شویم. رو در رو نبودن قطع رابطه، درد ناشی از دست دادن یک رابطه پر ارزش را چند برابر می کند.» بدون یک پایان قطعی، وارد فکرهای بی پایانی می شویم که در اکثر اوقات به افسردگی منجر می شود.
سوزان نولن – هوکسما استاد روانشناسی دانشگاه ییل هم معتقد است: «در مواقعی که شخص تصویر ناقصی از وقایع اطراف دارد به احتمال زیاد در تفکر غرق می شود. این می تواند باعث سقوط احساسی شخص شود. عده زیادی از کسانی که از این سقوط جان سالم به در می برند به شدت به دیگران بدگمان می شوند و به سختی می توانند به کسی نزدیک شوند.»
برناردو کاردوچی، استاد روانشناسی در دانشگاه ایندیانا هم می گوید: «وقتی به دیگران اعتماد نداری روی آنها سرمایه گذاری کمتری می کنی. پس آدمی که بعدا باهاش رابطه برقرار می کنی از گناه های یک غریبه – شخص قبلی در رابطه – رنج خواهد کشید.»
جالب است وقتی ما از راه دور قطع رابطه می کنیم دیر یا زود دچار عذاب وجدان می شویم چون بالاخره می فهمیم که چطور به طرف ضربه زدیم و چقدر کم نگرانش بودیم. جان پورتمن، استاد درس فلسفه اخلاق در دانشگاه ویرجینیا می گوید: «ممکن است پنج سال بگذرد و بالاخره از کار خودتان خجالت بکشید. این احساس گناه و خجالت بر روابط بعدی شما هم تاثیر می گذارد.»
باسلام دختری ۲۲ساله هستم که دریکی ازبهترین دانشگاههای تهران تحصیل میکنم.به مدت ۵ماه با یکی ازهمکارانم نامزد بودم و دراین مدت باهم رابطه داشتیم ولی بعد۵ماه خانواده ها به توافق نرسیدند وچون ایشان خیلی به خانواده خود وابسته بود بادختری که آنها برایش درنظرداشتند نامزدکرد به همین دلیل من ازمحل کارم انصراف زدم.از آن مدت به شدت احساس افسردگی تنهایی واحمق بودن میکنم به صورتیکه حوصله هیچ کاری راندارم لطفا مراراهنمایی کنید
به هر حال اگر رابطه تان را با فردی که می خواستید ازدواج کنید به هم زده اید، به روش های زیر توجه کنید تا آسیب کمتری ببینید.
اتفاقی که برای شما افتاده واقعا ناراحت کننده است و شما هم انسان هستید. از اینکه دلتان بگیرد و اشک به چشمتان بیاید، احساس گناه نکنید و بغضتان را فرو نخورید.
احساس عصبانیت می کنید؟ این که بد نیست. عصبانیت در این لحظه ای که شما در آن قرار دارید، یکی از بهترین راه های بیرون کردن احساسات بد است. با کمی عصبانیت، بسیاری از احساسات بد خود را در یک لحظه نابود خواهید کرد. چه چیزی از این بهتر؟ فقط مراقب طولانی شدن این هیجان و تبدیل آن به تنفر از طرف مقابل و یا فکر انتقام باشید.
سعی کنید همه مسیر را، از آغاز آشنایی تا این لحظه که رابطه تان به هم خورده است، روی یک صفحه کاغذ بیاورید. این گونه از هرگونه تحریف اتفاقات جلوگیری خواهید کرد. این کار علاوه بر آنکه تصویری عینی از همه آنچه اتفاق افتاده را به شما نشان می دهد، موجب می شود در آینده دوباره خطاهایتان را تکرار نکنید.
گذشته، گذشته است؛ چه خوب چه بد. در هر صورت دیگر جای برگشتی وجود ندارد. چیزی که هنوز شکل نگرفته، آینده است.
از تغییردادن خود نترسید، دیگران هر چه می خواهند فکر کنند، این زندگی شماست و فقط یک بار به شما داده شده است، پس آینده خود را خودتان بسازید.
دوستان واقعی از همه بهتر شما را درک می کنند. درد دل کردن با دوستان یکی از بهترین روش های مقابله با هیجانات منفی بعد از این اتفاق است. سعی کنید ساعات بیشتری را با دوستان خود سپری کنید. بله، کمی تنها بودن خوب است.
کمی به خود زمان دهید تا جنبه های خوب و بد اتفاقی را که افتاده بررسی کنید و با احساسات و آنچه رخ داده کنار بیایید. دقت کنید دوباره شتاب زده وارد رابطه جدیدی نشوید. برای آمادگی بهتر برای ورود به یک رابطه جدید حتما کمی زمان به خود بدهید. اگر شتاب زده دوباره رابطه جدیدی را شروع کنید، احساسات شما هم شتاب زده تغییر خواهند کرد و دوباره همه چیز نابود می شود. اگر زمان کافی برای فکر کردن به خود ندهید دوباره همه چیز به همان شکل قبل فقط با فرد جدیدی تکرار خواهد شد. پس برای بازبینی ماجراها و آماده شدن برای استفاده از آنها کمی زمان به خود بدهید و عجله نکنید.
طرز فکری که در مورد او دارید، درمورد افراد جدید نداشته باشید. صفات منفی طرف مقابلتان را به همه افراد هم جنس او تعمیم ندهید. این جمله که همه دختران یا همه پسران همین طورند، تنها از یک تعمیم اشتباه و خطرناک ناشی می شود که می تواند آینده تان را تهدید کند.
سعی کنید نکات خوب موقعیت فعلی خود را درک کنید. از لحظه لحظه زندگی خود استفاده کنید. کوهنوردی، اسکی، قایق سواری و صدها کار دیگر برای انجام دادن وجود دارد. قدم زدن هم بد نیست.
سلام امیدوارم یه کیس مناسب سرراهتون قراربگیره من یه دخترم که تابحال باهیچ پسری حرفم نزدم ینی کلا پاکم نه اینکه به خاطرگناه نکردن باشه…نه یه حسی تووجودمه که اگه یکم پام روکج بذارم احساس گناه راحتم نمیذاره ومدام خودم روسرزنش میکنم امابااین وجودکسی رودوست دارم که میدونم الان خیلی دوس دخترداره حس میکنم اونم دوسم داره ولی خوب من غرورزنانه ام هیچ وقت بهم اجازه نمیده حتی ذره ای ازعلاقموبش نشون بدم خداکنه یه فرد باایمان سره راهم قراربگیره که این علاقه روفراموش کنم …
با سلام من در زندگی به شدت افسرده شده ام و امیدم را به ازدواج از دست داده ام. دوستان من اکثرشان وقتی با هم حرف می زنیم همه شان از زنا کردن با دوستان دخترشان صحبت می کنند و به آن افتخار می کنند و از طرفی دخترانی را که من در خیابان می بینم یا در دانشگاه به طور کلی اعتمادم را نسبت به همه آن ها از دست داده ام می خواهم به فلسطین یا سوریه بروم و از زندگی خلاص شوم. عربی ام تا خدودی خوب است چه کار کنم آیا امیدی هست ؟
من در زندگی حتی با یک نامحرم هم شوخی نکرده ام و رابطه ای برقرار نکرده ام ولی با وضعیتی که در جامعه می بینم می ترسم که با فردی زناکار و پلید ازدواج نمایم بخدا دختر خوب پیدا نمی شود می خواهم تصمیمم را عملی نمایم راهنماییم بفرمایید.
اگر قراره با این افکار مرددو بسته به آینده نگاه کنید بهتره فکر ازدواج و از سرتون به در کنید
ولی اگر قراره ازدواج موفقی داشته باشید بهتره به موارد زیر توجه کنید … در ضمن تا شما با فردی دوره نامزدی رو طی نکنید و با خانواده مراوده و معاشرت نکنید نمیتونید شناخت مناسبی ازش بدست بیارید
بعد از ان دوره میتونید با اطمینان خاطر وارد دوره جدی ازدواج بشید
قبل از ازدواج هدفتون رو از ازدواج تعیین کنید
قبل از ازدواج یاد بگیرید احساسات رو بیان کنید و مسئلیت پذیر باشید
تا وقتی از خودتون مطمعن نباشید سراغ ازدواج و اشنایی نرید که شکست میخورید
وقتی درکتون و هدفتون بالا بره میبینید که دختر مناسب زیاده و بالعکسش
با سلام من ۴ سال در دانشکاه با هکلاسیم بودم و دیدیم که شرایطمون به هم میاد و تصمیم گرفتیم باهم ازدواج کنیم .۱سال نامزد بودیم بعدش دیدم از لحاض خانوادگی باهم فرق داریم.من با همه چی اون و خانواده او کنار اومدم و حتی قید خانواده خودمو زدم..ولی دیدم اون طرف خانواده شو گرفت و کم کم سرد شد نسبت بهم و در آخر دیدم بهم خیانت کرد..و من فقط ترکش کرد بدون هیچ دعوا و توهین وبحثی.الان ۶ ماه تموم کردیم ولی این که منو بازیچه خودش قرار داد و بهم خیانت کرد داره داغونم میکنه.از یه طرفم از اینکه هیچی بهش نگفتم بسیار عصبانیم.با این حالم هنوز دوستش دارم و خاطراتش داره اذیتم میکنه..لطفا کمکم کنید.
دوست عزیز دوران نامزدی برای چنین مواردی قرار داده شده پس بهتره با درک این مورد از فشار اوردن زیاد به ذهن و اعصابتون دوری کنید
چون هیچ ارمغانی برای شما جز استرس و افسردگی نخواهد داشت
سلام من محودم ۳۴ سالمه از وقتی که یادمه تنها بودم خوب دخترهای زیادی امدن تو زندگیم ولی با هیچکدومشون نتونستم جور باشم خیلیم خوب بودن ولی من نتونستم میدونید بزرگترید ایراد کار من اینه که خیلی زود میشناسمشون و وقتی دارن نقش فرشتهاا رو بازی میکنن ازشون سرد میشم شما میگید من چیکار کنم؟
شک به دیگران
دوست عزیز قرار نیست کاری خاص انجام بدید .
شما به کارتون در شناسایی این دخترها اعتقاد دارید .
پس با این شرایط نمیتونید انتظار داشته باشید معجره ای صورت بگیره.
هر کسی نقاط منفی و مثبت در زندگیش داره .
و شما اگر یک باغچه زیبارو هم بیل بزنید مسلما کرم پیدا خواهید کرد .
اگر این شک و تردید به رفتارهای وسواس گونه کشیده شده باشه .
باید با مشاوری مجرب مشورت کنید و البته باید خودتون هم بخوایت .
چون زندگی در زیر چتر شک و تردید بسیار سخت خواهد بود.
سلام
بنده دنبال یه دختر خانواده دار هستم برای ازدواج منتها پیدا نشده وخانواده هم گشتن اما اون چیزی که باب طبعم باشه نبوده لطف کنید راهنمایی کنید وبگید چطور میتونم به امر فوق ذکر برسم.سن بنده ۲۳سال هست
تنها راهنمای به شما ادامه جستجو برای پیدا کردن مورد مناسبه .
و البته مرور انتظارات شما از همسر آیندتون با توجه به شرایط مالی و شغلی خودتون.
مشاوره روانشناسي تلگرامي:
http://t.me/kanonmoshaveran_bot
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
باسلام من چند سال پیش ازدواج کردم ثمره ازدواجم یک دختر ۸ساله هستش الان ۳۲سال دارم از خانوم اولم بدلیل دخالت های خانوادش وبی حرمتی ها جداشدم بعد از یکسال از جدایی تصمیم به ازدواج گرفتم به یک خانواده ای برخوردم که بچه رو قبول کردن چون دیدن دختر مهربون وسالمی هست بعد از دوهفته از ازدواج متوجه شدم خانومم بیماری افسردگی داره باهم قهر کردیم دادگاه شکایت کردم بدلیل بیماری ودر اوردن پرونده پزشکی که از قبل داشت رای به تدلیس در ازدواج به نفع من داد و حالا از هم جدا شدیم خیلی ترسیده شدم فکرشم نمیکردم سرم کلاه بره الان سر گردون موندم موندم چکار کنم با یک بچه وخودم وشرایط زندگیم لطفا راهنمایی ام کنید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در این مورد نیاز است بر مبنای شناخت تصمیم گیری کنید و از تصمیمات هیجانی خوداری کنید و قبل از وارد شدن به مرحله رسمیت ازدواج مشاوره پیش از ازدواج را دریافت کنید تا بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید .
سعی کنید که برای ازدواج شناخت ، مشاوره پیش از ازدواج ، تحقیق را در راستای انتخابتان قرار بدهید تا بتوانید با اطمینان بیشتر وارد زندگی مشترک شوید .
در زمان فعلی برنامه روزانه شما چگونه می باشد و از نظر روحی رد چه شرایطی قرار دارید؟
سلام برای اولین بار تو دوران دانشجویی وارد یه رابطه ی دوستی شدیم با یه دختر خانمی..اول این رابطه فقط از نوع همکلاسی بود اما بعدش رابطه ی جدیدی شروع شده بود به قصد ازدواج اما تا اومد شروع بشه یه نفر پیدا شد که عشق اولمو ازم گرفت.(نمیدونم چی اسمشو بزارم…عشق یا تجربه یا هر چیز دیگه) میگم تجربه چون به تازگی و بعد از اتمام اون رابطه به دلیل ازدواجش همه ی دخترا رو مثل اون می بینم و نمیتونم رابطه های جدیدی به هدف ازدواج یا اصلا دوستی پایه ریزی کنم..از طرفی خانواده بهم اولتیماتوم داده که ازدواج کنم..من ۲۱ سال دارم..کسی هست که یه راه درست و درمون بهمون معرفی کنه که بتونم مثل سابق به فکر ازدواج بیوفتم؟
با سلام حدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که نیاز است شما به خودتان فرصت بدهیدتا بتوانید به مرور به پدیرش لازم نسبت به رابطه سابق خود برسید و به خودتان فرصت اشنایی با افراد جدید را بدهید اما دقت کنید که روابط بهتر است ندیریت شده باشد و تنها بر مبنای هیجان نباشد و شما بر مبنای شناخت تصمیم گیری برای ازدواج کنید در سنین بالاتر که رشد عقلی تکانل می یابد روابط پایداری بیشتری دارند و با مدیریت می توان نتایج بهتری از رابطه بدست اورد .
خوبه ولی باید زیاد وارد بحث نشید
سلاممممممممممممممم
سلام به شما ملیکا جان شما میتوانید در همین قسمت سوال خود را ارسال کنید و لطفا بیان کنید چند سال دارید.
سلام من پسری هستم ۳۴ سالمه قصد ازدواج دارم با خانم محترمی که منو بخواد نه ثروت منو ۳ تا زن گرفتم هر ۳ تا کلاه بردار بودن اما یه دختر ۱۴ ساله دارم الان و الان میخوام ازدواج کنم اما نمیدونم کجا پیدا کنم