1
چه کار کنم
سلام وقت بخیر.بنده پشت کنکوری هستم.الان کنکور به تعویق افتاده ومن از اعلام این خبر درس نخوندم.وضعیت متوسطی دارم ولی میدونم تو این چند وقت میتونم شرایط عالی ب دست بیارم.از طرفی خانواده ام اصرار به خوندن رشته ای دارن که من علاقه زیادی بهش ندارم.ولی بدمم نمیاد.موقعیت خوبی برام به وجود میاره.خیلی وقتا در مورد درس خوندنم ب مشاورم و خانواده ام دروغ گفتم و عذاب وجدان دارم مثل همین حالا..بی انگیزه و بی حال شدم.دوستی ندارم.با کسی صحبت نمیکنم.و پرخاشگر شدم وخیلی گریه میکنم.لطفا بگید چه کار کنم بتونم درس بخونم.خیلی واسم حیاتیه
با سلام خدمت شما دوست گرامی
دوست عزیز احساسات شما در مورد مسئله ای که مطرح کردید کاملا قابل درک است.
کلا دوران کنکور دروان پر استرس و پر فشاری است که افراد برای رسیدن به یک هدف خاص، یعنی قبولی در کنکور، برنامه ریزی ها فشرده ای انجام می دهند و به نوعی کل زمان و انرژی شان را صرف همین می کنند و ممکن است در این مدت از نیازهای دیگرشان مانند روابط با دوستان و آشنایان و یا نیاز به داشتن تفرح خود باز بمانند.
همین به تعویق انداختن نیازها خودش نوعی فشار مضاعف است و در کنار تمام دغدغه های دوران نوجوانی می تواند بسیار چالش آفرین باشد.
بنابراین احساس خستگی و اضطراب شا تا حد زیادی طبیعی است.
اما نباید مانع شما برای رسیدن به هدف اصلیتان بشود و باید بتوانید افکار و احساسات خودتان را به درستی مدیریت کنید.
اینکه چه رشته ای را بخوانید احتمالا در مرحله انتخاب رشته باید تصمیم بگیرید و تا آن زمان فرصت خواهید داشت که در این زمینه فکر کنید و بعد از اعلام نتایج کنکورتان می توانید در مورد آن بهتر تامل کنید.
بهتر است کمی به افکارتان توجه کنید و ببینید در ذهنتان چه می گذرد که تا این حد شما را آشفته و عصبی می کند.
چون حتما می دانید که ذهن ما مانند ارخانه تولید فکر از صح تا شب فکر تولید می کند و اصلا کارش همین است.
ما هم نمی توانیم آن را از انجام اینکار بازداریم و یا افکارمان را کنترل کنیم و به برخی از آنها اجازه تولید ندهیم.
بنابراین همه جور فکر در آن یافت می شود.
که در مواقعی حساس مانند شرایطی که اکنون شما در آن قرار دارید، اینگونه افکار بیشتر هم می شوند و احتمالا بیتر آنها افکار سرزنش آمیز و قضاوتگری هستند که ما و عملکرد و به کل شخصیتمان را مورد هجوم قرار می دهد.
در این وضعیت اگر به آنها آگاه نباشم یعنی به آنها این اجازه را داده ایم که اختیار ما را به دستشان بگیرند و با خودشان به هر سو بکشند و از همه بدتر مانع عملکرد مثبت و مفید و انجام اقدام موثر ما در جهت اهدافمان بشوند.
در حالیکه با آگاهی از آنها می توانیم انتخابگر باشیم که به کدام یک بها بدهیم و کدام را به حال خودشان رها کنیم و فقط به آنها فضایی بدهیم که در ذهنمان بیایند و بروند.
این وضعیت درست مانند آسمان می ماند که در آن هم ابراهای سیان=ه و باران زا و هم ابرهای معمولی یافت می شوند.
هیچیک از این افکار ماندگار نیستند اما باید بتوانیم آنها را به گونه ای مدیریت کنیم که ما را تحت سلطه خودشان نگیرند.
بلکه این ما باشیم که به برخی از آنها که به ادامه مسیر ما و برداشتن گام موثر کمک می کند توجه کنیم و برخی دیگر که محتوای سرزنش آمیز دارند و به ما برچسب می زنند مانند اینکه تو تبل هستی، به همه دروغ گفتی، باید از کار خودت خجالت بکشی، همه زمانت را بیهوده هدر می دهی و … فقط به حال خودشان رها کنیم و بدانیم که اینها صرفا یکسری فکر هستند که ساخته ذهن خودمان هستند و نه بیشتر.
داشتن دوستان خوب و همراهان در این دوران می تواند به عنوان منابع مفیدی برای ما باشند که گاهی با آنها صحبت کنید که اگر دوست صمیمی ندارید شاید باید بعدا روی این موضوع سر فرصت مفصل کار کنید.
بنابراین با تمرکز بر هدفتان ببینید چه چیزی و چه افکاری مانع حرکت موثر شما هستند و چگونه می توانید با آگاهی از آنها کار خودتان را انجام دهید و به آنها اجازه ندهید سد راهتان شوند.
می توانی تایم ها درس خوااندن خودتان را کوتاهتر کنید و بین آن استراحت قرار دهید و یا اگر مشاور حصیلی دارید این موضوع را با او درمیان بگذارید تا با تغییر برنامه ریزی به شما کمک کند دوباره انرژی تان را به دست آورید.
تمرینات ذهن آگاهی مانند شاهده افکار هم می تواند در مسیر مدیریت افکار به شما کمک کند.
به این ترتیب که تایم کوتاهی را در روز در جایی آرام بنشینید و چشمانتان را ببندید و افکارتان را ببیند که بر روی یک صفحه سفید از سمت راست وارد و از سمت چپ خارج می شوند و شما هم فقط آنها را نظاره می کنید.
اگر با وجود تمام اینها بازهم خلقتان همچنان پایین بود و در عملکرد روزانه تان اختلال جدی ایجاد کرد حتما به یک روانشناس مراجعه کنید تا بررسی های لازم و مداخلات احتمالی را انجام دهد تا بتوانید دوباره به مسیر اصلی خودتان بازگردید.