سلام وقت بخیر
من مریمم ۱۹ سالمه یک ماه میشه با کسی که دوسش داشتم ودوستش بودم قبلا یعنی ارتباط داشتیم از قبل باهم یه جورایی فامیل حساب میشیم به هم علاقه پیدا کردیم با وجوداینکه خانواده جفتمون از من بیشتر ها ناراضی بودن ولی همه رو راضی کردیم تا عقدمون کردن الان یک ماه از عقدمون میگذره ولی بهم خیلی گیر میده قبلا هم میداد ولی تنها گیرش این بود که دوستامو که دختردایی هام بودن ول کنم ولشون کردم یعنی یه جورایی از شون فرار میکردن باوجوداینکه سه مون اینه یه خواهر صمیمیه صمیمی بودیم سه تامونم خواهرنداشتیم بخاطر همینم همیشه باهم بودیم از اونا جدام کرد چون یه جورایی اخلاقشون یه کم سبک بود تو خیابونا ولی من تازه پیششون اومده بودم زیاد اونجوری نبودم الان گیر دادنش زیاد شده هیچ جا بهم اجازه نمیده برم سرکار میرفتم تو کارگاه نوازدی کار میکردم باباش رو کاربیرون احساس بود البته خودشم احساس بود بخاطر همین نرفتم دیگه مامانمم همش ای حرفاشونو تاییدکرد که اره دخترهاییه کارگاه بهش جرعت دادن باهات دوست شه اگه نه مریم اهل دوست شدن و تورو داداشش و من واینمیستاد که بگه دوست داره بخاطر همینم نرفتم خونه داییهامم بخاطر پریسا وسمیرا که دوستامم نمیزاره برم برم اخلاقش عوض میشه و قهر میکنه تو یه جایی ببینه باهاشون نشستم میگمو میخندم بهم تیکه میندازه که اونا هم میفهمن بخاطر اینکه پیششونم اینکارو میکنه یابهشون حرفی میزنه که اونا ناراحت میشن و من حرصم میگیره تا جایی گیراش زیاد شده که به غذا خوردنم گیرمیده اون شب خونه مون بود پارچ رو سرکشیدم بعد که رفتم اتاق پیشش باهام سرد رفتار کرد بعدشم گفت تو آدم نمیشی هرچی بهت میگم سبک بازی نکن انگارنه انگار کلی باهاش حرف زدم کجایه کارم سبک بازی بوده داداشم بود فقط کسی نبود که باهام قهر کرد گریه کردم وبعدشم خودم رفتم پیشش معذرت خواهی کردم تا منو بخشید ورو گریه هامم احساسه بخاطراونم بود اگه نه به آسونی نمیبخشه کار درمنزل آوردم برا خودم امروز میگه کاری نکن که اونارو هم قطع کنم ازت بدونه هیچ دلیلی منم به خنده پروندم چیزی نگفتم به آرایشم تیپم حتا باحجابم هست گیر میده بازار برم یکی از کنارم رد بشه بخوره بهم میگه تو اصلا حواست به خودتت نیست همش بهم میگه تو یهویی ولو میشی شالم یه زیره بره عقب بهم میگه شالتو درست کن بعضی موقعها هم میگه همش من باید بگم شالتو درست کن باید یه تار از موهامم بیرون نباشه آرایشم بهم همش میگه کم آرایشم خیلی دوست دارم هرچی کم میکنم باز هم میگه کم دیگه کلافم کرده بهم گفت اکانت اینستاتو دیلیت بزن بدونه هیچ دلیلی منم گفتم چرا گفت بخاطر اینکه من میگم منم چون نمیتونم ازش دور باشم یاقهر یا ناراحتش کنم هرچی میگه انجام میدم ولی حرفمم میزنم خودش سه تا اکانت داره گفتم پاک کن دوتاشو گفت چرا پاک کنم میتونی تو هر سه تاش باشی من کاری نمیکنم منم گفتم منم کاری نمیکردم هیچی نگفت ولی پاک هم نکرد منم اسرار نکردم ولی داره همش بهونه گیریی میکنه تک و تنها خونه هم حوصلم خیلی سرمیره حتا شب ها وقتی میخوابه بهم میگه تا ساعت ۱۱و نیم دیگه نبینم انلاین زده باشه مثلا برام ساعت انتخاب میکنه اصلا کلافم خیلی دوسش دارم اونم دوسم داره حرفامو گوش میده آرومم میکنه کلا هوامو داره ولی گیر میده خیلی جدیدا زیادم شده دلم میخواد آزادم بزاره بتونم هرجا برم حداقل خونه داییامو ازم نگیره ولی نه حتا کارگاه هم اجازه نداد برم دوستاموببینم برگردم خیلی دلم میگیره از کاراش به هیچ کسم نمیتونم بگم چون تصمیمه خودم بوده واصلا دوست ندارم کسی بفهمه حتا مامانم که بهم گیر میده هر کی ازم چیزی میپرسه از دورغ میگم عالیه خوبه اینجوریه اونجوریه چون دوسش دارم اونم اصلا ازم پیشه کسی شکایت نمیکنه فقط میگه جایه هفت حوریه آسمونی که خدا میخواد بهم بده من مریم رو میخوام تورو خدا بهم بگید چیکار کنم نمیخوام از دستش بدم با بدترین شرایطشم دارم کنار میام با باباش کارش مشترکه باباشم چون مصارف همه چی رو برعده داره پول به خودش نمیده مثلا وقتی میخواییم بریم بیرون یک ساعت میگرده تا پیداش کنه بعد بهش بگه پول بده اونم با هزارتا سوال جواب بلاخره براش ۵۰ تومن میده اصلا شاید باورتون نشه پسر ۲۱ ساله بیشتره موقعه ها بی پوله یا یه ۵تومنی تو جیبشه همشم حرف میزنن بهش بخاطر همینم هست بهش سخت نمیگیرم میگم چیزی نگم من همه بهش حرف میزنن حداقل من درکش کنم همیشه هم جفتمون به هم میگیم ما جز هم کسی رو نداریم بخاطر همینم بیشتر موقع ها اون پول نداره وقتی جایی میریم یه چیزی هوس میکنم خودم میخرم اونم چیزی نمیگه چون میدونه نداره ومنم میخوام پنهون از همه ها فقط جفتمون میفهمیم که پوله من تمامم مامانم چندبار تا الان بهم گوش زد کرده که از پوله خودتت خرج نکنی که اخلاقش بد میشه میگم نه نمیکنم ولی مجبورم دیگه چون اون نداره ممنون میشم بهم جواب بدید بگید چیکار کنم واقعا دیگه خسته شدم از این زنده گیم که همش شکه شک ولی خودش میگه من بهت شک ندارم من فقط به دو زن باور دارم یکی تو ویکی مامانم تمامم ممنون منتظر جوابتون هستم 🙇