من دیگه خسته شدم میخوام یه جوری خودم رو خلاص کنم و تا چند روز اخیر دیگه نباشم. هیچکس رو تو این دنیا ندارم. خانواده ام آزارم میدن و جایی رو ندارم برم. پول هم ندارم. یه مسئولیت دارم که نمیزاره راحت کارم رو بکنم ولی دیگه به آخر خط رسیدم. هفته ی دیگه تولدمه و دلم میخواد صبح پا نشم. 24 سالمه و از دنیا بریدم. تو خونه خواهرم دعوا و تحقیر و توهین میکنه.از من 6 سال بزرگتره. مادرم هم طرفداری اون رو میکنه.حتی با من قهر میکنه بخاطرش.حتی یه دوست هم ندارم باهاش حرف بزنم . خواهرم رفتارهای خیلی زشت و غیر عادی داره پرخاشگره و وسواس داره. میخوادهمه چیز مال اون بشه حتی رشته اش رو عوض کرده و رشته من رو برداشته. ماشین دست اونه و وقتی من میخوام برم کلاس رانندگی میگن پول نداریم حتی کنترل تلویزیون هم همیشه دست اونه. وقتی که به مادرم میگم میگه اون خیلی دختر خوب و مهربونیه و برخورد میکنه. فکر نمیکنم هیچکس بتونه رفتارش رو تحمل کنه. دلم میخواد از این خونه برم ولی کسی رو ندارم احساس میکنم عاجز شدم و مستقل هم نیستم. درآمد ی ندارم و وقتی که از مادرم پول میخوام میگه ندارم و خوردم میکنه. دوتا رشته لیسانس میخونم و به چند زبان تسلط دارم ولی شغل ندارم. اخرین بار جلوی مادرم به من یه فش بدی داد و روم دست بلند کرد ولی مادرم به روی خودش نیاورد و گفت تو چرا جوابش رو دادی و مقابله کردی بعد هم قهر کرد. به خودم شک کردم که همه چیز تقصیر منه و من بدم؟ میخوام خودم رو خلاص کنم و حتی سر قبرم هم نباشند.دیگه خسته شدم این ترم پایان نامه دارم ولی چند ماهه که از خونه بیرون نرفتم. دوست دارم بمیرم.