ابراز علاقه به دختر مورد علاقه
سلام
من پسری ۱۸ ساله هستم و از حدود دو سه سال پیش به دختر خاله ام که ۲۰سالشه علاقه مند شدم و این علاقه هر روز بیشتر و بیشتر میشه
من تا حالا با هیچ دختری رابطه و دوستی نداشتم و کلا ادم کم حرف و خجالتی هستم بطوری جاهایی که مجبور میشم با ی خانم حرف بزنم دچار لکنت زبان میشم و سعی میکنم از اون محیط زودتر خودمو خلاص کنم
دختر خالم هم تقریبا مثل من هست و خیلی خجالتی و کم حرف هستش بطوری اگه سوالی یا درخواستی از من داره به مادرش میگه اون میاد و ب من میگه و میدونم اونم تا حالا دوست پسر نداشته
دختر خالم نسبت به بقیه با من راحت تره و جلوی من به حجاب و اینا اهمیتی نمیده و بدون حجاب میگرده اما جلوی بقیه پسرای فامیل با حجاب کامل ظاهر میشه
حالا این وضعیت باعث شده که بترسم اگه بهش ابراز علاقه کنم با خودش بگه این چقدر پر رو هست که با کمی رو دادن چنین حرفی رو زد
چند بار خواستم بهش بگم ولی هم خجالت کشیدم هم با خودم فکر کردم دختر ب این زیبایی چرا باید ب من جواب مثبت بده برای همین نتونستم بهش بطور مستقیم ابراز علاقه کنم هر چند شاید تا الان بخاطر تعریفا و حمایتایی که ازش تو جمع کردم فهمیده باشه
خواهش میکنم اگه راهی بدونین که بتونم به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بهش ابراز علاقه کنم و یا بفهمم که اونم بهم علاقه داره یا نه بگین
ممنون :)
ابراز علاقه به دختر
دوست عزیز مسلما ایشون شمارو در مرتبه یک عاشق نمیبینه .
ایشون دو سال از شما بزرگتره و به همین خاطر در برابر شما احساس راحتی میکنه.
در ضمن ابراز علاقه شما در این مرحله که هیچ گونه شرایط ازدواج رو ندارید
بیشتر شبیه شوخی خواهد بود .
و مسلما” درخواست شما جدی تلقی نخواهد شد .
در این مورد چون سن شما کمه و شدیدا اسیر احساسات قرار گرفتید.
به هیچ وجه گوشتون بدهکار مشاوره و راهنمایی نیست.
به همین خاطر برای روشن شدن موضوع در زمانی مناسب نظرتون رو به ایشون اعلام کنید.
در هر صورت یا با قبول و یا با جواب منفی مواجه خواهید شد .
ولی حسن این کار اینه که تکلیفتون مشخص خواهد شد.
سلام
من ۲۶ سالمه و عاشق هم خانم همکلاسیم هستم مدت خیلی زیادیه چکار کنم که اون منو دوست داشته باشه چند ساله خاستگارش هستم خودش میگه لیاقتشو دارم و بهش ثابت شده که من دوستش دارم ولی میگه خودشو نمیدونه ، نمیدونه که به من جواب مثبت بده یا منفی قبلاً منفی داده منم خیلی اسرار کردم الان وضعیتی شده که یکم بهتر شده با من صمیمی شده درد دل میکنه صحبت میکنه میرم پیشش و حتی واسه تولدم هدیه گرفته و منم برای اون گرفتم سالهای قبل اصلا اجازه نمیداد ولی بازم میگه نمیدونه ! بهش گفتم میخوای برم راحت بشی بازم گفت نه فقط میگه صبر کن الان ۵ ساله من عاشقشم دهنم ساف شده دیگه نمیخوام ازش دل بکنم دوستش دارم خیلی زیاد دوستش دارم .
بعد البته من نگرانم بره پیش مشاور اخه خوب معمولا مشاور ها دنبال روش هایی برای فراموش کردن یا بیخیال کردن طرف مقابل هستن من خیلی دوستش دارم میخوام بدستش بیارم
الان قضیه جوریه که اگر من نرسم بهش خیلی داغون میشم بعد از این همه سال و اگر ترکش کنم اون همه تلاشی که کردم و تا اینجا رسوندم که از جواب منفی به یه حالت دو دلی رسیده از بین میره
و بازم اگر خودم هم الان بخوام اون رو ترک کنم ممکنه اون هم یه حالتی براش پیش بیاد که من که اینقدر دوستش داشتم بیخیالش شدم پس دیگه کسی نمیتونه اندازه من دوستش داشته باشه
و یه مورد مهم که هس اینکه ایشون تو خیلی چیزها دودل هست حتی بیرون که میریم سر انتخاب خوراکی . لباس و حتی جدیدا میخواد جایی کارکنه یک هفتس داره فکر میکنه یعنی تا این حد تو هرچیزی دودل هست و من میدونم دوستش دارم میتونم تحملش کنم
چند ورز پیش باهاش دوباره صحبت کردم که آیا از سر دلسوزی و ترحم هست که با من راحته گفت که نه اگر اینجووری بود که قبلا میشد گفت که میدونه با من خوشبخت میشه ولی نگرانه که مثلا چون حسی نداره بعدا کارمون به طلاق بکشه میترسه خودش دووم نیاره
لطفا راهی به من بدید که بتونم علاقشو جذب کنم
تشکر