ازدواج
سلام. وقت بخیر. پسری هستم ۲۵ ساله. یکسالی هست که دختری زیر نظر دارم و تو این مدت به یقین رسیدم که گزینه ایده آلی برای من به شمار میره و تقریبا تمام معیارهای منو داره همین باعث شد تا بالاخره جرات پیدا کنم و پیشنهاد ازدواج با خودش مطرح کنم. ایشون هم خداروشکر بار اول پذیرفتن و گفتن که مادرشون هم با خودشون همنظرن با توجه به شناخت نسبی که داشتن. اما مشکل اصلی پدر ایشون هست که با اصل ازدواج مشکل داره و تا پایان دوره تحصیل(تا ۵ سال بعد پایان دوره عمومی پزشکی ) حتی اجازه خواستگاری هم نمیدن. پدرش به معنای واقعی کلمه دیکتاتور وسنتی هستن و حرف حرف خودشه فقط . از هر راهی و بوسیله هر واسطه هم حرفشون تغییر نکرده. من واقعا بهش علاقه دارم و خودش بهم گفته که علاقه تو یکطرفه نیس. اما تا زمان رضایت پدرم باید صبر کنی. تازه بعد ۵ سال هم تضمینی وجود نداره پدرم تو تو رو بپسنده. الآن واقعا بلا تکلیفم .لطفا راهنمایی بفرمایید آیا عقلانی هست برای دختری که بهش علاقه دارم و اونم منو دوس داره صبر کنم یا نه پا رو دلم بذارم و فراموشش کنم؟
سلام به شما دوست عزیز
احساسات شما قابل احترام می باشد اما در این مسیر نیاز است که خود شما تصمیم گیری کنید و سعی کنید در این مورد در زمان مناسبی خودتان به صورت حضوری با پدر ایشان صحبت کنید و دقت داشته باشید که در مورد جایگاه اجتماعی نیز توجه کنید چون اگر برای این خانم و خانوادیشان تحصیلات هم تراز از اهمیت برخودار باشد نیاز است که شما در همین زمان به آن توجه کنید و اگر تحصیلات شما هم تراز با این خانم می باشد در این مسیر می توانید تصمیم گیری کنید اما دقت کنید که ۵ سال رابطه پنهانی مورد تایید نمی باشد بلکه شما و این خانم می توانید اگر پدر ایشان راضی به ازدواج و یا رسمیت و یا نامزدی و.. نشدند تا رسیدن به پایان دوره ایشان بهتر است که تصمیم گیری در این مورد را به آینده واگذار کنید زمانی که هردوی شما شرایط مورد نظر را داشتید اگر در آن زمان این خانم هنوز مجرد بودند و شما نیز علاقیتان به همین شکل بود در این مسیر اقدام کنید اما بهتر است هیچ قولی خودتان ندهید و از این خانم نیز قولی برای ۵ سال آینده نگیرید .
با سلام خدمت شما دوست عزیز
با توجه به مطالبی که مطرح کردید احساس ناراحتی و تردید و نگرانی شما کاملا قابل درک است.
اما تصمیم گیری درباره چنین مسائلی کاملا فردی است و خودتان باید ببینید تا چه اندازه حاضر هستید برای رسیدن به خواسه تان تلاش کنید و چه بهایی را حاضر هستید برای این انتخاب بپردازید.
و اساسا ذات فرایند تصمیم گیری همین اس که ما در آن چیزهایی را از دست می دهیم و در مقابل چیزهایی را به ست خواهیم آورد و هر گزینه ای را که انتخاب کنیم بی شک مزایا و معایبی را در پی خواهد داشت و باید ببینیم در کل کفه کدام گزینه از این نظر سنگینتر است و در بلند مدت به نفع ما خواهد بود و به پرداخت بهایی که برای آن با توجه به پیامدهای احتمالی هر یک وجود دارد، می ارزد .
اما با توجه به گفته های شما ظاهرا ایشان پختگی و بلوغ کافی را در این زمینه ندارند و همین سیستم سنتی هم خودش داستانی دارید و شما در ابتدا باید ببینید آیا می توانید با پدر ایشان و سیستم خانوادگی که دارند کنار بیایید.
چون کسی که تا این سن که طرف عرفا و شرعا به سن قانونی رسیده است اما همچنان تصمیمات پدرش تا این حد در زندگی اش تاثیر گذاراست و ظاهرا خودش هم با این موضوع مسله ای ندارد، ساده انگاری است اگر فکر کنید بعد از ازدواج این موضواعت به اتمام می رسد و دیگر دخالت وتصمیم گیری وجود ندارد.
بنابراین اگر شما قصد ازدواج دارید و هیچ راه دیگری هم برای متقاعد کردن پدر ایشان وجود نداشته باشد و ایشان از طریق گفتگو رضایت نداده اند و خود دختر هم به شما اینگونه گفته است، پس واقعا هیچ تضمینی در این زمینه وجود ندارد و شاید واقعا غیر منطقی باشد که انرژی و زمان خودتان را صرف یک امر نامعلوم کنید و بهتر باشد از این گزینه صرف نظر کنید.