سوالتو بپرس
X

ازدواج

سلام وقتتون بخیر.
من یه دختر 22 ساله هستم که تو یه خانواده غیرمذهبی بزرگ‌شدم که پایبندی به دینو این چیزا ندارن توخونه ماکسی نماز نمیخونه غیر من تو خونه ما مشروب هست کسی به حجاب اهمیتی نمیده .من مدتیه با یه اقایی اشنا شدم که خیلی ادم خوب و موجه ای هست وبعد ازاشنایی با ایشون‌مسیر زندگی من‌خیلی تغییر کرد نمازخوندنم مرتب شد حجاب خیلی خوب شد ولی بعد که بیشتر اشنا شدیم متوجه شدم خونواده اون بشدت مذهبی و پایبند هستن یعنی اگه پدرش بفهمه که بابای من مشروب میخوره اصلا راضی نمیشه که بیان خواستگاری برای همین قرار شد این مسائل رو مخفی کنیم تا خونواده ها چیزی نفهمن اما من نگرانم که خب اگه مخفیم کنیم بعدش چی بعدش دچار مشکل شیم چی؟احتیاج دارم یکی راهنماییم کنه اصلا این وصلت درسته؟ اینکه خونواده هامون انقد باهم فرق دارن درسته باهم ازدواج کنیم؟ واقعا خونواده انقد مهمه؟؟

s.nasiri:

نمایش نظرها (2)

  • با سلام
    موضوعم مربوط میشه ب دوستی اینترنتی
    من یه پسری ٢١ ساله هستم دانشجوی ترم آخر لیسانس مکانیک ک اوایل تابستون با یه دختری ١٨ ساله داخل اینترنت آشنا شدم ب اسم فاطمه و ما با هم داخل صفحه شخصی صحبت کردیم و بعد یه مدتی شماره همو گرفتیم و تلفنی حرف زدیم و ما مدت سه ماه ک با هم در ارتباطیم و ۴ مرتبه همو از نزدیک دیدیم و ختی برای همم کادو خریدیم و ایشون خانوم خوب و باشخصیتی هستن ولی طی این مدت سه ماه ب حدی ایشون ب من وابسته شدن و من دوس دارن و منم خیلی احساساتی شدم و کلی جملات عاشقانه ب ایشون گفتم و فکر میکنن ک من هم واقعا عاشقشون هستم و موندم چطوری ب ایشون بگم ک من تصمیم ب ادامه رابطه ندارم چون ایشون فکر میکنن ک من واس ازدواج میخواستمشون و من هم فکر ازدواج ندارم مشکل اینجاس ک خودم اون اوایل گفتم دوستی با شما رو برای آشنایی تا ازدواج میخوام و بی هدف نیستم و من چون ن کار دارم ن خونه ای ن پولی و بهشونم گفتم ک فعلا درس میخونم و ممکنه تا ۵ سال دیگه نتونم برم خواستگاریش و ایشون هم گفتن ک پات میمونم تا اون موقع و ممکن تو این ۵ سال کلی خواستگار خوب براشون بیاد و بخاطر من جواب رد بدن میترسم پام بمونه و من نتونم باش ازدواج کنم و دلشون بشکنه و قطعا هم میشکنه خواستم بدونم اگه ممکنه کمکم کنین ک بتونم رابطمو قط کنم چون نمیخوام بیشتر از این ادامه دار شه و وابستگیمون بیشتر و بیشتر شه چون هم من و هم ایشون کنکور داریم امسال و کلی کارای دیگه اصلا تمرکز ندارم برای کارام همش فکرم مشغول
    الان من دانشگاهم و از ایشون دور شدم و داخل یه شهر دیگه هستم ولی باهم در ارتباطیم و تلفنی صحبت کردیم حتی یه بار این صحبت هارو کردم و بهانه این آوردم ک میخوام برم خارج از کشور ادانه تحصیل کنم بهتر قط ارتباط کنیم و ایشونم ناراحت شدن و قهر کردن ب مدت چن روز و الان هی تماس میگیرن ک خواهش میکنم خارج نرو و ایران بمون ک من تورونبینم دغ میکنم و ازین حرفا
    ولی ایشون واقعا من دوس داره
    و میترسم اگه رابطمون ادامه دار تر شه ب گناه کشیده شیم
    خواهش میکنم یه راه حلی در اختیارم بزارین

    • اگر از این رابطه میترسید بهتره رابطه رو بطور کامل کات کنید ...شاید در ابتدا برای هر دوی شما سخت باشه ولی بعد از مدتی تکلیف هر دوی شما مشخص خواهد شد
      و گرنه با این روند هر روز به وابستگی شما اضافه خواهد شد