252
از رفتار پدر و مادرم خسته شدم
سلام من پسر 20 ساله اي هستم كه پدر و مادرم با من مثل يه بچه 7 ساله برخورد ميكنن زماني كه ميخوام با دوستام برم بيرون هميشه بهم گير ميدن و برنامه هامو بهم ميزن حتي به لباس پوشيدن و مدل موهامم گير ميدن.چيكار كنم كه ديگه اينجوري نباشه؟؟؟
اين طبيعيه كه خانواده ها مراقب بچه هاشون باشن.ولي دقيقأ بلد نيستن بايد چطوري مراقب باشن.ولي هر چي كه هست به نفع شماست بايد تحمل كنيد ميگذره
اصن اینجوری نیس اگه بخان این کارا رو کنن همون بهتر ک نباشن با کاراشون ماهارو از خودشون دور میکنن
هروز کارشون اینه بد بختیم ما
همیشه همینه ادم و از خودشون میرنجونن
عزیزم شاید پدر و مادر دستور بدن یا کاری کنن که ما ناراحت بشیم ولی هیچوقت بد ما رو میخان با یک دیقه نبودن کنارشون میمیری پس نگو که نباشن بگو همیشه پیشم باشن😘😘😘
صبر و تحمل هم حدی داره
دیگه حدش داره میگذره
لایک
ببخشید ولی چرت نگو
درسته ولی مادر و پدر من به نفع من کاری و انجام نمیدن بلکه به ضرر من انجام میدن به خاطر همین من این راه حل و انتخاب کردم …………….یعنی مشاور..
شما بايد كارايي انجام بدين كه اعتمادشون رو جلب كنيد شايد به شما اعتماد ندارن
دقیقا راست میگی اصلا اعتماد ندارن
من هر کاری میکنم اعتماد ندارن خوب مگه ما چیکار کردیم ک بهمون اعتماد ندارن کاشکی نبودشون
منم دقیقاهمچین مشکلی دارم،مخصوصامادرم،همش گیرمیده بهم،ولی بایدتحمل کنیم حتمااوناچیزایی میدونن ک مانمیدونیم،باهاشون لجبازی نکنیم خودشون بیخیال میشن،
مامانم همش به فکر خودشه می گه خسته شدم نمی کشم نمی تونه با بابام زندگی کنه. حتا براش مهم نیست که من و داداشم پیش کی باشیم. می اصلا مهریه هم نمی خواد به بابام گفته اگه خواستی من و داداشم رو هم ببره . مامانم بی خیال نمی شه. منم دیگه تحمل هر روز دعوا رو ندارم. تا کی باید تحمل کنم.
با سلام مجدد خدمت شما
نگرانی شما قابل درک می باشد اما بهتر است تصمیم گیری در این موارد را به عهدی پدر و مادرتان بگذارید تا انها بتوانند بهتر تصمیم گیری کنند درست است که هریک از شما برای آنها اهمیت زیادی دارید اما درکنار شما ها هریک از آنها نیاز به انگیزهای دیگری نیز برای ادامه این زندگی مشترک دارند. پس بهتر است دیدگاهتان و احساساتتان را در آرامش با آنها در میان بگذارید اما تصمیم گیری نهایی را به عهده خودشان بگذارید تا بسته به شرایط و موقعیت تصمیم گیری کنند
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۷۹۰
شاد باشید
تحمل کن برای خالی کردن خودت تو اتاق تنهایی گریه کن سعی کن باهاشون زیاد جایی نری جون اونجا هم رو مخن سعی کن با رفیقات بیرون برو برادرت هم با بچه محله هاتون بزار بازی کنه که درگیر این مسایل نشه
سلام از پدرم متنفرم ارزوی مرگشو دارم دیگه میخوام خودکشی کنم پدی ک دخترشو زنشو فاحشه میخونه پسرشو معتاد اگه به خواسته هاش عمل بشه هیچ نشه خونمون توشیشسو کتکو دعوا راه حلی ب جز خودکشی دارین
خب خودکشی هم چاره کارتون نیست … میتونید روشهای برخورد مناسب با ایشون رو یادبگیرید قرار نیست هر وقت انسان به بن بست رسید دست به خودکشی بزنه … چون بن بستی تو زندگی نیست و شما میتونید با مشاوره کردن روشهای مناسب برخورد با این افراد رو یاد بگیرید
http://forum.moshaver.co/f116/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3-%D9%88-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9-6827/#post36658
سلام اتفاقا من خیلی بدترم. من که ناشنوام هیچی پدر مادرم بهم توجه نمیکنن همش بهم توهینی میکنن
واقعا زندگیم بدبخته کس که خوشبحالشون اونا میشنون ولی من نه چون ناشنوام
فامیلم فکر میکنن من هیچی نمیفهمم
سلام بنده ی خدا … خدای مهربون حواسش خیلی به شما هست …اینو مطمئن باشیددددد
منم بابام همینه دهنمونو سرویس کرده همش عربده میکشه دیگه خسته شدم
اره بخدا کلافه شدم دیگه این همه سرم منت گذاشتن دارم میمیرم
سلام. ۲۰ سالمه.مامان بابام فرهنگی هستن.تک دخترم و دوتا داداش دارم.از دوم راهنمایی چادر پوشیدم.اوایل خودم علاقه داشتم اما الان مدتهاست که خسته شدم.دیگه دلم نمیخواد چادر بپوشم.دوس دارم طبق میل خودم لباس بپوشم.اصلا قصد بی حجاب شدن و جلف شدن ندارم….مادرم مخالفه.به هیچ لباسی جز چادر راضی نمیشه. میگه اگه چادر نپوشم شیرشو حلالم نمیکنه!
پدرم حرفی نداره اما…. به نظر شما چه کاری ازم برمیاد؟! خواهشا نگید صبر و تحمل کن.عمرم تموم شد و فقط دارم اطاعت میکنم.خستم
نگران نباشید چون شما اول جوانی هستید و عمرتون تموم نشده ^_^
ولی در مورد خانواده باید بدونید اخلاق و رفتارش اینطوریه و شما هم نمیتونید تغییرش بدید … اتفاقا” باید در این مورد صبوری کنید و یا از افراد معتمدی که میتونن روی مادر شما تاثیرگذار باشند استفاده کنید …
وگرنه اعلام کودتا کردن در خانه برای شما سودی نداره … اتفاقا شما میتونید زیر چادر لباشهای شادی رو بپوشید که جلوه زیبایی به شما بده …پس باکمی فکر میتونید به چیزی که میخوایت برسید… آرام آرام میتونید جو رو تغییر بدید
من محجبه ام و ب خواست خودم جادر میپوشم جوری ک مامان بابام میگن نپوش ولی من یه لحظه هم بدون جادر نمیتونم باشم و دلم نمیخواد کسی ب اجبار چادر بپوشه راستش حتما لازم نیس چادر بپوشی اگه با مانتو ججابت کامله بنظر من مشکلی نداره اخه بعضی از چادرپوشا خبلی بد حجابن بنظر من پوشش مهمه چ با مانتو چ با چادر اگه منظورش از این سخت گیری اینه ک هیچ کس جز محارم زیبایی دخترشونو نبینه سعی کن ی کاری کنی ک بفهمه بدون چادر هم میتونی باپوشش باشی اگه نه ک …..
البته رفتار خانواده ها در مورد پوشش شما خیلی بده آدم ک نباید ب زور محجبه باشی من خودم محجبم و کاش من همچین پدریداشتم ولی دلم نمیخاد کسی ب زور محجبه باشه و واقعا در مورد اصلاح شما متاسفم آخه آدم باید همیشه آراسته باشه و بنظرم ابرو برداشتن و از دست موهای اضافی صورت خلاص شدن حتما لازمه متاسفانه پیشنهادی برا این رفتار پدرتون ندارم
سلام
شما اگر که به حرف مادرتون گوش کنید ضرر نخواهید کرد
اگر میخواهید که زیباتر به تظر بیایید دختر با چادر زیبا تر است
برو بابا تو خودت حاضری لباسی که دوس نداری بپوشی؟
کلا پسرا فقط شعار میدن..قطعا اگه دختر بودی حرفت چیز دیگه ای بود…بعدشم بحث چادر نیست..بحث اعتماد پدر و مادره..
منم دقیقا مثه توام..تا اول دبیرستان خیلی با حجاب و چادری بودم همه مسخرم میکردن مخصوصا پدر مارم.ولی یه روز تصمیم گرفتم مثه دخترای دیگه بشم..حالا ک حجابو گذاشتم کنار همش میگن تو که قبلا خیلی خوب بودی ..هه..اونا چه زمانی ک من محجبه بودم چه الان مثه بچه باهام رفتار میکردن..راستش ازشون خستم …جوری که آرزوی مرگشونو دارم..گوشی رو ازم گرفتن و حبسم کردن تو خونه…دارم دیوونه میشم…حتی تو خونه هم تنهام نمیزارن هیچ وقتو همش شیفتی یکی شون میمونه خونه …کلا دیگه دارن حالمو بهم میزنن…نمیدونم چیکار باید بکنم وااااااااااقعا..
سلام عزیزم دقیقا منم مثل توم
باید مادرتو قانع کنی بحرحال اون یه فرهنگیه و باید وسعت دیدش با بقیه فرق کنه و خوب بودن رو در باطن دخترش ببینه نه در ظاهر…
به نظر من بهضی اوقات لازمه به حرفایی که مطمئنی بی منطقه عمل نکنی. به نظرم راه خودتو برو. کم کم مامانت هم نرم میشه. اما کاملاً سبک سنگین کن که یک موقع از بی چادر شدن پشیمون نشی و تحت تأثیر جامعه قرار نگرفته باشی.
سلام ۲۲ سالمه و تویه این ۲۲ سال ندیدم پدرو مادرم باهم اختلاف نداشته باشند .. مثل دوتا بچه ی کوچیک میمونن حتی من و خواهرم که ۱۵ سالشه می تونیم بفهمیم که چقد رفتارای این دوتا بچگانست. مثل دوتا بچه باهم کل کل می کنند بحث می کنند قهر می کنند من واقعادرکشون نمی کنم…رفتار پدرمم البته مناسب نیست خیلی راحت به مادرم فحش میده و مادرم بیشتر از پدرم دنبال کارای زندگیه ولی از طرفی هیچ رابطه ی عاطفی و مهربونی با پدرم نداره …ولی خب اعصاب ماها چی میشه این وسط؟ واقعا شرایط بدبه
در این گونه مشکلات انسان نمی تواند دست روی دست بگذارد و تلاش دارد به هر روشی که شده است آتش بگو مگو و فتنه را بخواباند و نمی تواند بی خیال و بی تفاوت باشد. شاید برای شما این سؤال مطرح بوده و یا مطرح شود که چرا مشاوران آن گونه که می خواهید نتوانسته اند این گونه مشکلات را حل کنند.در واقع در این گونه موارد نمی توان به توانایی مشاور شک کرد چون مشاوره ها انواعی دارد؛ مشاوره فردی، مشاوره زناشویی، زوج درمانی و خانواده درمانی….
در این گونه مشکلات حداقل باید زن و شوهر برای مشاوره حاضر شوند و خود بخواهند که مشکلات را رفع کنند. حتی در دادگاه ها که زن و شوهر مجبورند که در مشاوره ها حاضر شوند بازهم کار پیش نمی رود چون در اغلب موارد به اختیار خود در مشاوره حاضر نشده اند.
بنابراین اگر تمرکز شما براین باشد که به هر صورتی که شده آنها را راضی کنید به مشاوره بروند کار اصولی کرده اید و زودتر به نتیجه مطلوب می رسید: برای کار تلاش کنید از واسطه های امین و مورد قبول والدین مانند روحانی یا افراد باتجربه و محبوب و… در زمان آرامش ایشان کمک بگیرید.
نصیحت نکنید
هرگز از در نصیحت وارد نشوید. نصیحت در این گونه موارد به خصوص زمانی که آنها از نظر ذهنی آشفته اند کارایی ندارد و آنها را خشن تر می کند و به سخنان شما گوش نمی کنند. به خصوص این که هر چه باشد شما را بچه می دانند که سردی و گرمی روزگار را نچشیده اید.
حق و میل
در اغلب مشاجرات افراد «میل خود» را «حق خود» می دانند بنابراین نباید خیلی راحت در برابر آنها حق را به دیگری بدهید.
کم کردن اصطکاک
تا زمانی که برای مشاوره اقدام می کنند از شیوه های کم کردن اصطکاک استفاده کنید مثلا پدر را به بهانه ای بفرستید دنبال خرید چیزی برای خودتان یا کسی را به منزل دعوت کنید که والدین با او مشکل ندارند و او آرام بخش هم می تواند باشد و….هیچ کس مانند شما نمی داند چه موقع تنش ها شدید و یا کم می شود فهرستی از این موقعیت ها تهیه کنید و برای کاستن تنش کم کنید.
کشف علل
هر اختلافی علل ظاهری و مخفی و معنوی و متافیزیکی می تواند داشته باشد. در کشف علل دقت به خرج بدهید. گاهی علل خودخواهی، مداخله دیگران، شخصیتی، وسوسه شیطان، بی توجهی به حقوق همدیگر، تمکین خاص نداشتن زن یا سرد مزاجی مرد و…است. برای هر علل درمان خاص خود وجود دارد. گاهی خریدن کتاب یا سی دی و در دسترس قرار دادن و..می تواند کمک کننده باشد.
بی تفاوت نباشید
هرگز بی تفاوت نباشید چون دستور قرآن و ائمه است که آشتی دادن مؤمنان وظیفه دینی ما است. بله خیلی سخت و طاقت فرسا است به همین دلیل هم امام علی -ع- در وصیت خود به امام حسن و امام حسین فرموند که از جدتان شنیدم که اجر آن خیلی از یک سال نماز و روزه مستحبی بالاتر است. «فانّى سمعت جدّكما صلّىاللَّهعليهوالهو سلّم يقول صلاح ذات البين افضل من عامّة الصّلاة و الصّيام»؛ در سوره حجرات می خوانیم:.إنَّما المؤمنونَ إخوةٌ فاصلحوا بين أخَوَيكم .
مثل داستانِ خانواده مثل داستان آن عده است كه در كشتي سوارند و يكي جاي خود را سوراخ مي كرد و مي گفت كه من كاري به ديگران ندارم سهم خودم است و خود مي دانم. در چنين محيطهايي آرامش با رعايت همه افراد حفظ مي شود و همه بايد كمك كنند تا آرامش و نشاط به جمع بازگردد. بی تفاوت نبودن به معنی این نیست که بدون توجه به ظرافت های روان شناختی برای آرام کردن شرایط با همان هیجان منفی ای که داریم وارد میدان شویم.
آرام باشید
این قضیه طبیعتا تاب و توان شما را کم می کند و اعصاب تان را می فرساید بنابراین باید تلاش کنید که با همان هیجان منفی وارد گود اصلاح و آشتی دادن و رفع تنش نشوید. باید به سلامت جسم و روان تان بیشتر برسید.می دانم که خواهید گفت با چه دل خوشی؟! ولی شما مانند فردی هستید که بالای کوه هستید و می خواهید کسی را که لب پرتگاه است نجات دهید باید ابتدا جای خود را محکم کنید تا بتوانید به او کمک کنید اگر جای خودتان محکم نباشد و قوی نباشید و یا گرفتار اضطراب و تشویش شوید خودتان هم پرت می شوید. بنابراین ورزش، تغذیه مناسب، تفریح، همنشینی با دوستان معنوی و همدل، دیدن فیلم های طنز و کمدی و….باید در جای خود باشد. البته هر چه قدر بتوانید والدین تان را همراه کنید در این برنامه های نشاط بخش گامی در راستای هدف خود برداشته اید.
مشاوره ها :
اورِانس اجتماعی
در برخی از شهرها اورِانس اجتماعی فعال است شما می توانید با شماره تلفن ۱۲۳ تماس بگیریدو از آنها برای واخله در بحران مدد بگیرید
حفظ زندگی خود
در این گیر و دار اگر به هیچ وجه امکان حل مشکل نبود شما وظیفه خود را انجام داده اید و باید با واسطه( برادر یا خواهر یا عمو یا دایی بزرگ تر و…) کمک داد تا از هم جدا شوند. شما هم به هرحال در هر صورت باید برای انتخاب رشته تحصیلی و ازدواج زندگی خود را از این طوفان نجات بخشید. درست است که اختلافات والدین برشما اثر نامطلوبی گذاشته است ولی مراقب باشید فرصت ها را برای ازدواج از خود نگیرید. و بی جهت رد نکنید اگر برای تان گزینش همسر دشوار است از مشاوره ازدواج کمک بگیرید. کاری نکنید که بعد مجبور شوید کسی را برای ازدواج از روی بی میلی و اجبار گزینش کنید. دقت داشته باشید هرگز برای فرار از این تنش ها هم بدون مطالعه تن به ازدواج ندهید از این تلخی ها باید زندگی شیرین بسازید.
از راهنمایی خوبتون نهایت تشکر رو دارم…امیدوارم با بکار بستنشون جواب بگیرم
باز هم ممنون
بابا این دیگه خیلی بدجور گیر میده تا این حد هم نباید گیر بده
سلام دختری ۲۲ ساله هستم پدر و مادرم مجبورم میکنن چادر بپوشم البته از بچگی اون موقع فکر میکردیم بزرگ شدیم و دوست داشتیم ولی الان دیگه خسته شدم نمیکشم بخاطر این موضوع اصلا باهاشون جایی نمیرم همش تذکر تورو خدا کمکم کنید دارم دق میکنم بابا منم جوونم
منم همینجوریم واقعا دیگه نمیتونم ، افت شدید درسی داشتم در حالیکه باید واسه کنکورم بخونم ولی بابام داره روانیم میکنه .منو مامانم دیگه تحمل نداریم جلو همه صداشو رو ما میبره بالا ، یک سره به حجابمون گیر میده ، نمی دونه این غیرت لامصبی فقط به حجاب نیست !!!!!!! یکی نیس بش بگه تو اگه مرد بودی یه کار میکردی خانوادت و دخترت انقدر دوست داشته باشن که با یه خواهش کوچیک به حرفت گوش بدن ! اگه مرد بودی نمی ذاشتی آب تو دلشون تکون بخوره چه برسه به اینکه خودت باعثش باشی !!!! مشاور و اینام هیچ تاثیری روش نداره !! نمی دونی چند دفعه فقط آبروی منو جلو آشناهام برده .. غرور یه دخترم که له بشه …..
مخیلی از این وضع خسته شدم من فقط یه دختر ۱۳ساله ام کار هر روز اونا شده دعوا و منم فقط گریه میکنم چون کار دیگه ای از دستم بر نمیاد خواهش میکنم بگید چکار کنم
سلام منم دقیقا همینطوریم ۱۳سالمه
مامان بابام همش دعوا دارن و حرف طلاق میزنن و سردن
من و مامانمم که بیشتر اوقات باهم قهریم و نمی سازیم
همش می زنن تو سرم که از این یاد بگیر از اون یاد بگیر.
همشم دعوا دارن.
دارم دیوونه میشم
اگرم بخوام خودکشی کنم از قیامت میترسم
خدااااااا
منم یه دختره ۱۳ سالمه از ۴ سالگی ایران و پیش مامان بابام زندگی نمیکردم همش حسرت داشتن مامان بابا رو داشتم چیزیمم کم نبود که مقایسه عم کنن با بقیه چارتا زبون بلدم تیزهوشان خارج از ایران درس میخونم و در هفته که با مامانمینا فوقش یه ساعت حرف میزدم اوضام عالی بود شیش ماه برای کار رو مقالم اومدم ایران دو ماه دیگه بر می گردم ولی عوض اینکه مامان بابام یکاری کنن از پیش اونا بودن لذت ببرم یکاری کردن از مادر پدر و کلن زندگی سیرم کردن من اونجا که بودم نماز میخوندم ولی کلا کسی نبوده که به من بگه حجاب چیه و این حرفا ولی حالا ازم حجاب میخان بابا همین که من تو یه کشور دیگه نماز میخوندم برین خدا رو شکر کنینن من خیلی با همه راحت بودم ولی الان بابام میگه اونجا هرکاری خواستی بکن ولی اینجا حتی با پسرخالت انقد راحت نباش یکاری کردن که بخوام همین فردا بلیط بگیرم برگردم چیکار کنم دوماه مونده هرچی حسرت پدر مادر داشتم تبدیل به نفرت شد
با سلام خدمت شما دوست عزیز
قابل درک است که شما در کشوری آزاد زندگی کرده اید که هرنوع پوشش مورد پذیرش بوده است و در آنجا بخاطر زندگی کردن در تنهایی استقلال زیادی برای تصمیم گیری داشته اید و الان وارد جمع خانواده شده اید که نیاز است یک سری اصول را رعایت کنید و ممکن است برای شما پذیرشش سخت باشد اما بهتر است به این نکته توجه کنید که پدرو مادرتان قصد گرفتن استقلال شما را ندارند بلکه می خواهند شما را از آسیب های احتمالی در امان نگه دارند هرچند ممکن است این موضوع را با بیان مناسبی عنوان نکرده باشند. در هرصورت هرکشور هنجارهای خاصی دارد که بهتر است برای آرامش خودمان تا حدودی به آنها احترام بگذاریم . سعی کنید در این مورد بدون توهین به هنجارهای خانواده با پدر و مادرتان صحبت کنید و به یک نتیجه مشترک برسید تا بتوانید مدتی را که در ایران هستید لذت بیشتری ببرید و خود را درگیر این موضوعات نکنید . حفظ آرامش و امنیت شما هدف اصلی پدرو مادرهاست هرچند که ممکن است مسیر اشتباهی را طی کنند برای بیان آنها.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۷۸۳
شاد باشید
سلام
من دختری۱۶سالم.دو برادر دارمو تک دخترم.برادر بزرگم درکم میکنه ولی بازم تعصبیه ولی مادر و پدرم عقایدشون خیلی قدیمیه نمیدونم چیکار کنم مادرم خیلی گیر میده.حتی یبار بعد کلاس رفتم بازار خیلی هم سادع بودم ولی وقتی مادرم فهمیدع غوغا بپا کرد ک انگار اآدم کشتم.چیکار باید کنم عقایدشون یخورده امروزی تر بشه؟؟؟؟خاهش میکنم پاسخگو باشید
در واقع شما هیچ کاری نمیتونید انجام بدید مگر اینکه شرایط و محیط خانواده رو تغییر بدید تا با شرایط اشنا بشن ولی انتظار معجزه و تغییر از کسایی که اینطوری رشد و تربیت شدن نداشته باشید
شما باید درکشون کنید و در صورت امکان از انجام کارهایی که تحریکشون میکنه دوری کنید … تا اعتمادشون از شما سلب نشه … پس همیشه برای رفتن به جایی ازش اجازه بگیرید و نظرش رو بپرسید تا این سالها بگذره و بتونید زندگی مستقلی رو برای خودتون شروع کنید … پس به حساسیت های خانواده باید احترام بگذارید و تمام سعی خودتون رو بکنید که محیط خانواده ارام باقی بمونه
سلام کمکم کنید من پسرس ۱۴سالم که از وقتی برادم مغازه وا کرده پدر مادم هی به من گیر میدم بهم اهمیت نمی دن هی منو با پنچه دوساله مقایسه می کنن حتی همین گوشیی که دارم خودم خریدم یه بار نشدش یه جا اصاب منو خورد نکنن دارم دیوونه می شم کمکم کنید اونا بیشتر از همه به مغازمون فکر می کنن . من اصلا اهمیت ندارم.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
من هر کار خوبی که می کنم بازم حساب نمیام فکرم نکنید که از اون شاگرد تنبلای مدرسم نه من شا گرد اولم با هیشکی کار ندارم همه ولی به من گیر میدن زله شودم تو هرکاری کمک می کنم بازم همین جوری اصلا بهم اهمیت نمیدن ولی من خودمو با داداشم مقایسه می کنم اصلا توری به اون توجه می شه هر کاری می کنم من نمی تونم به اون برسم هیچ وقت یه چند تا مسکل دارم که تا ۶ساله دیگه حل می شه از نظر جسمانی ولی تو هرکاری اون ازمن بهتره اخلاقش از من بدتره بازم من اوه خاک برسرم بی اورضه بعضی اوقاتم دلم می خواد خودمو بکشم
من بهنام هستم ۱۴ سالمه عاشق کفتر بازی هستم اما پدر و نادرن هی گیر میدند تا حالا پنچ تا کفترام رو دور از چشمم گم و گور کردند من جونم به کفترام بنده بهترین کفترمو ازم گرفتند اخه چقدر گیر میدند خسته شدم نمیذارند کفتر داشته باشم میگند کفتر بازی بده من اخه بچه بدی نیستم اشکالی که نداره به قران دو ماهه افسردگی گرفتم همه کفترام رو دور از چشمم فروخت همیشه اعصابم خورده شب ها گریه ام میگیره دیگه هیچ امیدی به زندگی ندارم یه بار تا مرز خودکشی رفتن ولی صرف نظر کردم طورو خدا کمکم کنید
بهتره تعدادشونو کاهش بدید ..اینطوری هر دو طرف میتونید با داشتن کبوتر کنار بیاید و این همه نگرانی هم به وجود نمیاد
از وساطت افراد قابل اعتماد در خانواده استفاه کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
من ۲۸ سالمه. از وقتی یادم میاد بابم زیادی غیرتی و حساس بود.
از همون بچگی باید جلو مردای فامیل حجاب میکردم.
یه دو سالی رو چادری شدم اما به زور و ناراحتی از چادر سر کردن خلاص شدم.
از بابام متنفرم. همیشه موقع لباس خریدن بهم گیر میده. باید یه سایز بزرگتر لباس بخرم. نباید کوتاه باشه. اصلا نباید به تنم بچسبه. لباس تو خونگی هم نباید تنگ باشه. حق پوشیدن شلوار سفید هم ندارم.
با اینکه ۲۸ سالمه اما حق آرایش کردن و ابرو برداشتن هم ندارم.
دلم میخواد بمیره من نفس راحت بکشم. هر روز از خدا همینو میخوام
اگر کمی از تنفر فاصله میگرفتید ..متوجه میشدید در دنیای مد امروز میشه با این شرایط لباسهای قشنگی رو هم پوشید و حسی که در دورن خودتون هست رو ارضاء کرد
به هر حال روش ایشون حفظ شما در دنیای امروزه … و از روی بدجنسی نیست …
انسان طبیعی باید بتواند با روشهای مقابلهای بر اضطرابش غلبه کند. نفرت در موارد غیر عادی که بر جسم، روابط اجتماعی بین فردی و ذهن فرد تأثیر میگذارد.
نفرتهایی که گاهی بین همسران و همچنین والدین و فرزندان ایجاد میشود ناشی از سوءتفاهمات است که باید توسط فرد شناسایی شده و سپس با کمک سایر اعضای خانواده و بعد مشاور و روانپزشک برطرف شود.
بهترین راه درمان این گونه سوءتفاهمات داشتن جلسات متوالی و طولانی برای حل مشکلات است.
اختلاف بین عروس و خانواده همسر نمونهای از این سوءتفاهمات است که موجب حسادت می شود. دلیل این حسادت عدم دانستن جایگاه افراد است. مثلاً عروس انتظار دارد همسرش همه محبت خود را متوجه او کند. البته نمیتوان گفت که همه این حالات موجب نفرت میشود اما در صورتی که علائم ذکر شده را داشته باشد نفرت است.
برخی روانشناسان از نفرت به عنوان درمانی برای برخی اختلالات روانشناختی مانند سوءمصرف مواد و الکل استفاده میکنند. در این حالت با تزریق آمپول به فردی که مواد مصرف کرده موجب نفرت او نسبت به مواد مخدر میشوند.
نفرت گاهی به عنوان یک علامت است. مثلاً در افسردگی فرد از خودش نفرت پیدا میکند و این موضوع میتواند موجب خودکشی او شود.
در برخی اختلالات روانی مانند جنون جوانی، فرد دچار سوءظن نسبت به اطرافیانش میشود که این موضوع می تواند نفرت و صدمه زدن به آنها را در پی داشته باشد.
اگر نفرت شدید و با سایر علائم اختلالات روانپزشکی همراه باشد، باید فرد را به روانپزشک ارجاع داد تا تحت درمان قرار گیرد.
نفرت هیجانی است که باید آن را شناسایی کرده، نسبت به رفع آن اقدام کنیم. آموزش روشهای تطابق یکی از راهکارهای درمان نفرت است.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
چقد خوب می فهممت . فک کردم فقط بابای من به شلوار سفید و مانتو گیر میده !! البته من حق سر کردن شال رنگیم ندارم !!!
البته رفتار خانواده ها در مورد پوشش شما خیلی بده آدم ک نباید ب زور محجبه باشی من خودم محجبم و کاش من همچین پدریداشتم ولی دلم نمیخاد کسی ب زور محجبه باشه و واقعا در مورد اصلاح شما متاسفم آخه آدم باید همیشه آراسته باشه و بنظرم ابرو برداشتن و از دست موهای اضافی صورت خلاص شدن حتما لازمه متاسفانه پیشنهادی برا این رفتار پدرتون ندارم
تو رو خدا راهنماییم کنید.مادرم همیشه عمر بد قلق بوده و هست.پدرم فوت شد و به این اخلاقش بیشتر شدت بخشید.دوتا خواهر هستیم.من ازدواج کردم یه شهر دیگه.خواهرمم با مادرم مدتی هست قهر کرده و الان مادرم تنها شده.و روز به روز بیشتر بداخلاقی میکنه.من توی غربت گیر افتادم و کاری از دستم ساخته نیست.شرایط روحی خودمم همین سال اول ازدواج خیلی بهم ریخته.نمیدونم باید چکار کنم تا مادرم اروم بشه.یهو دو روز جواب تلفت نمیده و من ازش بی خبرم.با فامیل هم مدتی هست زیاد رفت وامد نمیکنه.زندگیم شده پر از استرس
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
با وجود اینکه تمرینات زیادی برای رویارویی با افراد منفی انجام داده ام گاهی اوقات خود را در حال جدال با آن می یابم. معمولا وقتی به مقابله میپردازم به ندرت نتیجه خوبی بدست می آید. نکته این است که ما انسانیم و دارای احساسات و نفسیات. با به کنترل درآوردن نفس خود و استفاده از هوش هیجانی نه تنها به سلامت روحی و جسمی خود کمک کرده ایم بلکه ازبوجود آمدن شرایط بد نیزجلوگیری کرده ایم.
در این جا چند پیشنهاد برای رویارویی با افراد سخت و منفی ارائه شده است.
۱٫ ببخشید.
اگر دالایی لاما در آن موقعیت بود چه می کرد؟ بدون شک می بخشید. به یاد داشته باشید که از نظر ذاتی ما آدم های خوبی هستیم اما قضاوت ما ممکن است نادرست باشد و ممکن است چیزهای بدی بگوییم. از خودتان بپرسید اگر در این شرایط یا در برابر این شخص از خود بخشش نشان دهم چه می شود؟
۲٫ صبر کنید.
بعضی اوقات احساس میکنیم که باید ایمیلی بفرستیم و از خود دفاع کنیم. من یاد گرفته ام که این ایمیل های احساسی نتیجه دلخواه ما را در پی ندارد و فقط آتش جدال را شعله ورتر میکند. خوب است که مدتی به خود وقت بدهیم تا آرام تر شویم. شما میتوانید آن ایمیل احساسی را برای آن شخص بنویسید اما آنرا نفرستید. اگر هم میخواهید حتما جواب آن را بدهید قبل از پاسخ دادن ابتدا آرام شوید.
۳٫ آیا واقعا مهم است که حق با من است؟
بعضی اوقات ما از نقطه نظر خود به شدت دفاع میکنیم. اگر خود را در حال بحث بر سر صحت حرف خود یافتید از خود بپرسید” آیا واقعا مهم است که حق با من باشد؟” اگر جواب مثبت است دوباره بپرسید چه نیازی است که آن را اثبات کنم؟ چه بدست می آورم؟
۴٫ واکنش نشان ندهید.
بیشتر وقتها که شخصی یک پیام منفی یا نظر بد میدهد تلاش میکند که واکنش شما را بر انگیزد. وقتی ما عکس العمل نشان میدهیم آنها را به خواسته شان رسانده ایم. پس این چرخه را متوقف کنید و خود را برای جواب دادن به زحمت نیندازید.
۵٫ درمورد موضوعات ناراحت کننده صحبت نکنید.
وقتی مشکل و درگیری در زندگی دارید برای صحبت کردن در مورد آن نزد افراد منفی نروید. ما داستان را برای هر کسی که گوش کند بیان میکنیم. تعریف میکنیم که چقدر از یک شخص و یا یک موقعیت بیزاریم آنچه که قادر به درک آن نیستیم این است که هر چه بیشتر در مورد چیزی صحبت میکنیم بیشتر درگیر آن میشویم. مثلا هرچه بیشتر در مورد اینکه از یک نفر متنفریم صحبت کنیم متنفر تر میشویم و متوجه نکات نفرت انگیز دیگری در آن شخص میشویم. صرف انرژی روی اینکار را متوقف کنید و از تفکر و صحبت در مورد آن دست بردارید. تلاش کنید که قضیه را نزد دیگران مطرح نکنید.
۶٫ خود را جای دیگران بگذارید.
ممکن است کلیشه ای به نظر برسد اما نباید فراموشش کنیم که ما فقط از جانب خود به مسئله نگاه میکنیم. خودتان را جای دیگران بگذارید وبه این نکته توجه کنید که ممکن است شما هم آزارشان داده باشید. این کار باعث میشود که نگاه تازه ای داشته باشید و عاقلانه رفتار کنید و شاید منجر به دلسوزی شما برای آن شخص شود.
۷٫ به دنبال درس گرفتن باشید.
از هر فرصتی که باعث کسب تجربه برای شما میشود و به رشد و تعالی شما کمک می کند استفاده کنید. بدون توجه به اینکه یک سناریو چقدر منفی به نظر برسد همیشه درس یا درس هایی در آن وجود دارد. آنها را پیدا کنید.
۸٫ افراد منفی را از زندگی تان حذف کنید.
افراد منفی باعث از دست رفتن انرژی هستند. اشخاص ناراحت میخواهند از نظر روحی به شما زخم بزنند و از این نظر تنها نباشند. تماس خود را با آنها قطع کنید. شما این حق را دارید که اطرافیان خود را انتخاب کنید و این افراد کسانی باشند که شما دوست دارید: افراد خوش بین، مثبت، آرام و مشوق. همانطور که کتی سیرا می گوید “به دنبال چیزی باشید که میخواهید در دنیا ببینید.”
۹٫ مراقب باشید.
وقتی ما تمرین میکنیم که مراقب احساسات، اندیشه ها و شرایط باشیم در واقع خود را از احساساتمان جدا میکنیم و به جای اینکه به احساساتمان اجازه دهیم که کنترل ما را بر عهده بگیرند ما آنها رصد میکنیم. وقتی دیدید که درگیر احساسات و اندیشه های خود هستید روی تنفس خود تمرکز کنید.
۱۰٫ بدوید.
بدوید یا شنا کنید یا به سایر ورزشها بپردازید. تمرینات بدنی باعث آزاد شدن انرژی منفی میشود. به ورزش به چشم ابزاری جهت پاک کردن ذهن و آزاد کننده انرژی های منفی بنگرید.
۱۱٫ این دو سوال را از خود بپرسید
اگر واکنشی نشان ندهم بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟
اگر واکنش نشان دهم بدترین نتیجه آن چیست؟
پرسیدن این سوالات باعث باز شدن دید شما میشود. نتیجه کار خود را متصور میشوید و می فهمید که با این واکنش نتیجه خوبی بدست نمی آورید، انرژی شما هدر میرود و درون شما آشفته مشود.
۱۲٫ بحث نکنید.
وقتی احساسات بر ما غلبه میکنند آنقدر در درون خود غرق میشویم که به خاطر رضایت نفسمان بر سر هر چیز کوچکی بحث میکنیم و از خود دفاع میکنیم. معمولا خرد و قوه تشخیص در این بحث ها جایی ندارد. اگر لازم است که به بحث بپردازید تا زمانی که همه آرام شدند صبر کنید.
۱۳٫ لیستی از مهم ترین ها تهیه کنید.
مهم ترین چیزها در زندگی تان را لیست کنید. سپس از خود بپرسید واکنش به این شخص نقشی در مهم ترین مسائل زندگی من دارد یا نه؟
۱۴٫ محبت کنید.
این روش همیشه موثر واقع نمیشود اما بعضی اوقات باعث خلع سلاح کسانی میشود که میخواهند به شما زهر بریزند. از دیگران برای کاری که به خوبی انجام داده اند تعریف کنید. به آنها بگویید که در تعامل با آنها چیز جدیدی یاد گرفته اید و پیشنهاد دوستی بدهید. البته ممکن است مجبور شوید برای اینکه چیزی برای تعریف از آن شخص بیابید خیلی زحمت بکشید.
۱۵٫ بنویسید.
یک کاغذ برردارید و تمام افکار منفی خود را بدون ملاحظه بنویسید. آنقدر به این کار ادامه دهید تا چیزی باقی نماند. بعد کاغذ را به شکل توپ مچاله کنید، چشم هایتان را ببندید و تمام انرژی منفی درون کاغذ را تجسم کنید. کاغذ را به درون سطل زباله بیندازید و رها شوید.
من دوتا خواهر دارم که اختلاف سنیشون با من ۸و ۱۱ ساله هست بخاطر همین همیشه به من میگن بچه.اونا دانشگاه رفتن یه شهر دیگه حتی بابام واسشون خونه گرفت بهشون اعتماد داشت هردوتا خواهرام دوست پسر داشتن ولی بابام بهشون اعتماد داشتبابام وقتی فهمید از اونا متنفر شد ولی الان که من بزرگ شدم به من گیر میده من باید تاوان کارای اونارو بدم واقعا از دوتا خواهرم متنفرم که باید تاوان کارای اونارو بدم به من اجازه نمیدن تا سر خیابون برم همیشه باید یکی همراهم باشه واقعا خسته شدم همه ی هم سنیام باهم میرن بیرون حداقل هفته ای یکبار ولی من کلا توی خونه ام احساس میکنم چندسال دیگه از شدت افسردگی میمیرم خواهرام عشق و حالشونو کردن جوانی کردن ولی من نه به من میگن تو حق نداری با دوستات بیرون بری و زود باید ازدواج کنی بزور میخان برام تصمیم بگیرن منم میخاستم دانشگاه برم همون شهری اونا اونجا بودن ولی نمیزارن خواهرام یکیشون ازدواج کرده ولی خیلی به من گیر نمیده ولی اونی که مجرده همزمان با چند نفره به من خیلی گیر میده و میگه با کسی دوست نشو من ازادی هیچی ندارم وقتی میگم میخوام با دوستام برم بیرون نمیزارن منو از بیرون رفتن میترسونن میگن میدزدنت و بهت تجاوز میکنن از بیرون رفتن ترسوندنم واقعا اذیت میشم اونا تعیین تکلیف برام میکنن مثلا خواهرام دانشگاه خودشون میرفتن ولی الان بابام میگه باید توی همین شهر بری و خودم میرسونمت منو دارن خفه میکنن با زورگویی هاشون نمیدونم چکار کنم توروخدا راهنماییم کنین g
در این مورد حتما ” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
پدر و مادر من هیچ مهر و عاطفه ای ندارن اونا حتی خودشونو هم دوست ندارن اون از اونیکی بد میگه این از اون تاحالا نشده بهم محبت بورزن تاحالا منو پسرم صدا نکردن تاحالا ندیدم ک با صورت خندون با من صحبت کنن دیگه از پدر و مادرم خسته شدم واقا خسته شدم
دوست گلم متاسفانه منم باتو همدردم .یه دختر ۲۳ ساله که حتی یکروز آرامش نداشتم همش دعوا همش فحش کتک بخدا دیگه خسته شدم .از بس دعوا کردن فرصت نکردن حتی یکبار بگن دخترم .حسرت همه چی مونده رو دلم.چرا اینقدر بی مسولیتن؟بخدا روحم کاملا مریض شده
دقیقا مثل من…اما من از خیر محبتشون گذشتم..مسائل زیادی هست ک نمیتونم بهشون احترام بزارم همون نیکی ب والدین…خیلی سخته…خیلی سعی کردم…خودشون مانع هستن…کمک میخام…
بخدا دیگه خسته شدم بابام بهم همش گیر میده همین امروز رفتم عینکمو تا دو متر اونور تز بگیرم از دوستم ساعت هفت صب گفت اره برو پسره منتظرتن……خسته شدم دیگه بخدا
😔😔😔😔
من كه دوست دارم پدر مادر به بد ترين شكل ممكن بميرن اون موقع كه خبر مرگشونو بهم ميدن يه نفس راحت ميكشم مرگشونو برام مثه ابي هست كه روي اتش ميريزن در اين ازشون بدم مياد هميشه تو زندگي همه ي فرصت هاي رو ازم گرفتم نزاشتم روابط اجتماعي بر قرار كنم هميشه منو تحقير كردن حرف هاي منو ناديده گرفتن بهم بي محبتي كردن دركم نكردن هيچ وقت به حرفام گوش نكردن الان در اوج جواني كه در سن ١٨ سالگي هستم بزرگ كه اونا برن زير تريلي كه اثري ازشون نمونه
سلام من وقعا نمیتونم مامانمو تحمل کنم همش در حال فحش و جیغ و داده و یهو یه حالت های روانی از خودش نشون میده چنگ میزنه جیغ میزنه بعد قرمر میشه من واقع اعصابم خورد شده و نمیتونم رفتاراشو تحمل کنم و واقعا حس میکنم دارم به جنون کشیده میشم نمیخوام روانی بشم حالم داره از کارش بهم میخوره چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟
بهترین توصیه به شما اینه که مراجعه حضوری به مشاور داشته باشید و در مراجعه با بیان تمام رفتارهای ایشون بتونید راهکاری مناسب برسید
چون اگر ایشون پرخاشگر باشه راهکار متناسب با خودش رو میطلبه
برای همه آدمها خیلی راحت است که هنگام ناراحتی و عصبانیت، با پرخاشگری و داد و فریاد و دعوا، این حالات عصبی را سر دیگران خالی کنند؛ اما چرا همه به این رفتارها روی نمیآورند و در هر شرایط و مکانی دست به چنین اقداماتی نمیزنند؟ به این دلیل که انسانها به یکدیگر احترام میگذارند و برای همدیگر ارزش و حرمت قایل هستند و همین رعایت حرمتهاست که افراد به خود اجازه نمیدهند در مقابل هر فرد و یا در هر مکانی، خشم خود را به طور غیرکنترل شده بروز دهند. معمولا افراد از کودکی میآموزند که در برابر بزرگترها و والدین از جملات محترمانه استفاده کنند و به صورت رها و بدون کنترل رفتار و حرکاتی انجام ندهند که باعث حرمتشکنی دیگران شود. معمولا اینگونه اشخاص که این نوع رفتار را آموختهاند و به مقام و شأن دیگران احترام میگذارند، بهتر میتوانند خشم خود را کنترل نمایند و آن را مدیریت کنند. اما افرادی که از «مدیریت خشم» بیبهرهاند، در اولین قدم باید به یک مشاور روان مراجعه نمایند و تلاش کنند رفتارهای نادرست خود را اصلاح کنند. از آنجا که اکثر افراد پرخاشگر، در زمان عصبی شدن، خود را محق میدانند و عامل بروز عصبانیت خود را طرف مقابل خود میدانند که با انجام دادن یا انجام ندادن یک رفتار دلخواه فرد پرخاشگر باعث برافروختگی او شدهاند، معمولا از مراجعه به مشاور امتناع میکنند چون از نگاه آنها هیچ رفتار اشتباه و خلاف عرفی رخ نداده.
در این صورت، طرف مقابل فرد پرخاشگر (در داستان زندگی این هفتهمان: «احسان») باید با مراجعه به مشاور نوع عکسالعمل در برابر پرخاشگری را بیاموزد و از این راهکارها در زمان لازم استفاده کند. برای نمونه به چند مورد اشاره میکنم. اولین قدم برای مقابله و اصلاح رفتارهای پرخاشگرانه، کاهش تعامل است؛ یعنی باید سطح ارتباطی خود را با این قبیل افراد کاهش دهید تا از بروز رفتارهای پرخاشگرانهشان پیشگیری شود. فرد پرخاشگر به تدریج تنها میشود و برای حل این تنهایی یک فکر اساسی میکند و تصمیم میگیرد؛ مثلا مدتی تلفنها و قرار مدارها را با او کم کنید تا متوجه شود که از رفتار آن روزش ناراحت شدهاید. تنها که باشد، شاید نظرش عوض شود و حاضر شود درمان و مشاوره را شروع کند.
در قدم دوم، اگر کاهش سطح تعامل موثر نشد، باید از افرادی که روی این افراد پرخاشگر نفوذ دارند، بخواهید ضمن صحبت کردن و گوشزد کردن عواقب این رفتار اشتباه از او بخواهند که به سمت ترک رفتارهای غلط بیاید تا از شکاف عاطفی بین خود و خانوادهاش پیشگیری کند.
قدم سوم این است که با استفاده از نقاط ضعف فرد پرخاشگر، او را به سمت درمان و ترک رفتارش هدایت کنید؛ مثلا اگر همسرتان در حضور بچه فریاد میزند و دعوا راه میاندازد، به او بگویید: «به خاطر این رفتارت، من بچه را با خودم میبرم؛ چون تو به او آسیب میزنی. هر وقت رفتارت را اصلاح کردی، برمیگردیم.» چون بد والدی از بیوالدی بدتر و آسیبزنندهتر است. یک پدر یا مادر پرخاشگر، زمانی که به یک کودکآزار تبدیل شود، آسیب بزرگی به فرزندش خواهد زد و چه بهتر است که به جای نظارت این والد بیمار کودک تحت سرپرستی پدربزرگ با مادربزرگاش زندگی کند.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
سلام بهتره به فکر زندگی خودتون باشید البته سعی کنید براشون محیط شاد وجذابی رو فراهم کنید مثلا به مسافرت برید با هم برین خرید یا پارک فضا رو عوض کنید از خاطرات خوبتون با دوستاتون براش بگین
واي چقد ك يگيم ب حرفمون گوش ميدن
دوست گلم من پسر ۲۳ ساله هستم که رتبه ۲۱ کنکور بودم اوایل جوونیم مشابه مشکلات تورو داشتم خونه مجردی گرفتم رفتم زدم کشتم بردم ۴ سال تنها زندگی کردم الان همه چیمو از دست دادم وقت سرمایه نفس عمر انگیزه حس با یه ذهن مریض و افسرده برگشتم پیششون اما نا گفته نماند هنوزم بعضی اوقات رفتاراشون عصبیم میکنه ولی سعی میکنم به هر نحوی از موعیتشون خلاص بشم به هر نحوی چون اگه عصبی شم یه چیزی میگم که اصلا خوب نی.
منم از رفتار مامانم خسته شدم.فقط یه دلخوشی تو زندگیم دارم.اونم کسیه که بیشتر از جونم دوسش دارم.اما مامانم همین ادمو داره از من میگیره.همش سرم داد میزنه.کلا ادم عصبییه.مشکل داره اصن!! به بابام فحش میده!سر مامان بزرگمم داد میزنه!حالم ازش بهم میخوره.حیف که الان سنم جوری نیست که بتونم مستقل بشم.وگرنه میرفتم پشت سرمم نگاه نمیکردم.
سلام.من یه دختر۲۴ساله ام.ازبچگی پدروو مادرم و مخصوصا مادرم بین و منو برادر کوچیکم تفاوت قائل میشدن.پدرم تعصبات بیجا داره و و رفتارش منو تامرز دیوونگی و خودکشی و افسردگی برده.همیشه تهدیدم میکردکه نمیزازه مدرسه برم.بعدتهدیدبرای دانشگاه و الانم که سرکارمیرم تهدیدمیکنه نمیزاره سرکاربرم.کل عمرم توی حسرت چیزایی که برام ازبچگی تاالان نخرید و آرزوهایی که داشتم گذست کل عمرم پرازترس گذشت.پدرم وضع مالی خوبی نداره ولی بااین وجود به خواسته های برادرم رسیدگی میکنه اما برای من حتی یادم نمیاد آخرین بارکی لباس خریده.همیشه لباسای دوستای صمیمیمو میپوشیدم یاازدوستام پول قرض میکردم یابا وام های کمی که دانشگاه میداد برای خودم وسایل موردنیازمیخریدم و پدرم هیچ وقت هیج وقت حتی نپرسیدچیزی لازم داری؟ الان باتمام سختیایی که تحمل کردم درسم تویکی ازشاخه های پزشکی تموم شده و سه ماهه توی بیمارستان کارمیکنم.خداشاهده هنوزحتی حقوقمو نگرفتم ولی از چندین ماه قبل از سرکاررفتنم تاالان که حتی هنوزحقوق نگرفتم مادرم منو تحت فشارشدید قرارمیده که باید ازحقوقت به ما کمک کنی.باید به پدرت که برات زحمت کشیده کمک کنی.من واقعا دلم نمیخواد حتی یک ریال بدماولش میخواستم ولی وقتی رفتارا وتوهیناشونو میبینم دیگه اصلا دلم نمیخواد حتی باهاشون تو یه سفره غذابخورم.قبلا یه کارپاره وقت داشتم و باهاش برای خونه کلی چیزخریدم ولی مادرم همیشه میگف تو هیچی برامون نخریدی هیچ کاری نکردی.اگه هم میگفتم فلان چیزو خریدم میگف چیه منت میزاری.مادرم الان خیلی خیلی دلمو باحرفاش میشنکه همش میگه ایشالا سرنوشتت مثل عمت شه(طلاق گرفته)ایشالا حقوقتو با گریه بگیری اگه به ما کمک نکنی…واقعا حرفاش دلمو ب درد میاره..دلم اصلا نمیخواد ب خونه برگردم .احساس شدید تنهایی و بی کسی میکنم. کسی که عاشقش بودم بخاطروضع مالی خانوادم از ازدواج باهام منصرف شده.ولی دوسم داره و هنوز کنارم مونده.اما بدون هدف…واقعا نمیدونم ب کحا پناه ببرم…
در این مورد حتما ” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
من ١٤ سالمه( نزديك ١٥) و خيلي خسته شدم از گير دادن هاي مامانم
هميشه فكر ميكنه من خيلي خرم و هيچي حاليم نميشه بعدشم تا حالا نذاشته يه بار تنها برم بيرون حتي با دوستام
هر وقت هم قراره بريم بيرون و خودش هم دنبالم مياد كلي بايد منت بذاره سرم و چند بار هم سر همين موضوع ها دعوا كرديم همه ي دوستام حتي يه بار رو تنهايي با دوستاشون رفتن بيرون ولي من هر دفعه ….
كافيه يه كلمه حرف بزنم كه بر خلاف حرف اون باشه تا گريه نكنم راضي نميشه و ادامه ميده
خواهش ميكنم كمكم كنيد
باید به خانواده خودتون حق بدید چون اگر شما هم جای اونا بودید حتما در این شرایط جامعه چنین رفتاری رو انجام میدادید
ولی کار خانواده شما هم درست نیست شما نیاز دارید تجربه کنید ولی فراموش نکنید بهترین دوست شما خانواده شماست …
پس در این مورد با فردی در خانواده که قابل اعتماده صحبت کنید ا بتونه به خانواده شما چنین مسایلی رو گوشزد کنه … میتونید با مشاور مدرسه صحبت کنید
و سعی نکنید با لجبازی خانواده خودتون رو حساس به موضوع کنید ….
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
سلام من دختری ۱۴ ساله هستم
مامان بابام تا حلا یه بارم نشده بزارن تنهایی برم بیرون حتی تو خونه هم تنهام نمیذارنو بهم اعتماد ندارن همش بهم میگن تو بچه ای و منو با دختر خاله ۶سالم مفایسه میکنن و میگن اون از تو بهتر میفهمه بخدا دیگه خیسته شدم از بس هی بهم گفتن تو بچه ای نمیشه تنهایی بری بیرون نمیشه تنهایی این کارو بکنی و اون کارو بکنی همین گوشی هم که دارم با کلی التماس برام خریدن🤦🏻♀️
دوست عزیز بهتره روی رفتارهای خودتون بیشتر فکر کنید .
به هر حال خانواده خیر و صلاح شمارو میخواد و شما باید اینو بدونید.
اگر رفتارهای شما طوری باشه که خانواده احساس خطر کنه .
مسلما شما و رفت و آمدهای شمارو محدود و کنترل خواهد کرد.
پس در این مورد کمی روی رفتارهای خودتون تمرکز کنید.
و دوم اینکه بدونید خانواده از شما چی میخواد ؟
اگر طبق این روش عمل کنید به شما اعتماد کرده و چنین مشکلی نخواهید داشت .
سلام. من ۱۱ سالم هست
من پدر مادرم رو خیلی دوست دارم ولی احساس میکنم بعضی موقع هاا از طرف پدر مادر وخواهرم مورد آزار قرار میگیرم آخه من کوچک ترین عضو خوانوادهستم
من یک روز که داشتم به کلاس ارگ میرفتم مادرم رو دیدم که داره همهی ورقه هام رو دور میریزه ومن گفتم چرا این کارو کردی اگه من اون ورقه هارو نداشته باشم معلم دعوام میکنه. ولی اون گفت حقت که بمیری وفحش های دیگه ومن رو دیگر کلاس ارگ نفرستاد وکل اعضای خوانواده بامن قهر هستند.
من احساس میکنم غیر از مادرم و خانواده خودم هم زود عصبی میشم چکار کنم؟
من می دونم اون ها برای من زح مت کشیدن ولی یک روزم نیست که اشک من رو در نیارن.
عزیزم به نظرم این طبیعیه که توی یک خانواده ی عصبی تو هم عصبی بشی. برو پیش مشاور و راه های کنترل عصبانیت و راه های اینکه یه کار کنی باهات دعوا نکنن رو یاد بگیر. به مشاور بگو با اونا هم صحبت کنه که این مشکلا رو بوجود نیارن
سلام،من ۱۸سالمه تک فرزندم با پدرم رابطه ی گرم و صمیمی دارم ولی اصلا با مامانم نمیتونم صحبت بکنم حرفای همدیگرو نمیفهمیم از اینکه با دوستام باشم و باهاشون مسافرت برم همیشه ی خدا مخالفه دیگه خسته شدم نمیتونم این همه سخت گیری و تحمل کنم.
پسری ۱۷ ساله هستم . مادرم توی دین و دیانت(!) خیلی بهم گیر میده مثلا وقتی اذان میگن سریع میاد بهم میگه نماز بخون حتی وقتی که از قبل تصمیم گرفته باشم نماز بخونم پشیمون میشم . چون دوست دارم خودم واسه خودم تصمیم بگیرم . مامانم فک میکنه خدائه . وقتی هم یه حرفی میزنه و با ایه قرانی چیزی جوابشو میدم سریع برمیگرده بهم میگه کسی که نماز نمیخونه نباید از این چیزا حرف بزنه موندم چیکار کنم. نه به خانواده هایی که بی بند وباری و فساد توشون عادی شده نه به خانواده ما که خشک مذهبه . بیشتر دخترای خانوادمون بی شوهر موندن اینقدر که روی خواستگارا عیب میذارن لطفا راهنماییم کنین
در این مورد اگر خانواده به جای تشویق به اجبار بخواد اینکارو انجام بده … کاری جز سردی و کاهل بودن در عبادات شاملش نخواهد شد
در این مورد با فردی قابل اعتماد در خانواده صحبت کنید تا بتونه با مادرتون صحبت کنه و شما هم خداروشکر فردی دیندار هستید بهتره از حساس کردن مادرتون دوری کنید
و با یک تیر دو نشان بزنید موقع اذان نمازتون رو بخونید که هم نماز سروقت رو تجربه کرده باشید و هم دستور مادرتون رو اجابت کرده باشید که هر دو رضایت خداونده
تا از این مسیر و بحران عبور کنید ….
کودکان در ابعاد مختلف زندگى خود محتاج الگو هستند تا بتوانند آرزوها و تلاش هاى خود را مطابق آن تنظـیـم کنند، آنان در مسائل الهى و دینى نیز که به طور فطرى با آن در ارتباطند، در جست وجوى یک الگوى معنوى هستند. خانواده در تفکر اسلامی جایگاهی بسیار رفیعی دارد، اگر موضوع خانواده در اسلام را با سایر اموری که مشابه این مقوله است، مقایسه کنیم برجستگی خاصی در مسئله خانواده ملاحظه می کنیم، اگر چه بعضی از آن موضوعات مهم و بعضی مهم تر هستند، اما گاهی اموری وجود دارند که واژه « اهم » نیز برای آن ها کفایت نمی کند و باید به دنبال ادبیات دیگری برای بیان عظمت آن ها بود از جمله این موضوعات، موضوع « خانواده » است.
بی شک آنچه در نظام خلقت تحقق مى یابد، نیازمند مقدمات، زمینه ها و بستر مشخصى است که ظهور و تحقق آن ها بدون این تمهیدات غیرممکن است، تربیت الهى انسان نیز نیازمند مقدمات و زمینه هایى است تا والدین بتوانند در این امر موفق شده و فرهنگ نماز را در وجود فرزندانشان ماندگار کنند.
والدین باید همچون باغبانى دانا و دلسوز بستر رشد گل هاى باغ خود را بشناسند و با بهره گیرى از زمینه هاى مناسب، شاهد شکفتن گل هاى باغشان باشند تا عطر دل انگیز عشق و بندگى را در قلوب آنان به یادگار بگذارند. زمینه سازى و فراهم کردن شرایط و بهره گیرى از زمینه هاى مختلف مادى و معنوى، لازم است بیشتر در دوران کودکى و نوجوانى و قبل از سن بلوغ شرعى تحقق یابد تا والدین بتوانند در این سن فرزندانشان را با نماز و نحوه ارتباط با خدا آشنا سازند و گرنه در سن بلوغ و بعد از آن دچار مشکل خواهند شد.
زمینه هاى تربیتى نماز را به زمینه هاى بیرونى مانند محیط خانوادگى و رفتار و بـرخـورد اطرافیـان با کودک و نوجوان و زمینه هاى درونى که مربوط به خود کودک و نوجوان است، می توان تقسیم کرد.
زمینه هاى بیرونى
محیط خانواده، محیط اجتماع و تمام کسانى که به نحوى با کودک و نوجوان ارتباط دارند، زمینه هاى بیرونى محسوب مى شوند، این زمینه ها مى تواند اثر و نقش سازنده یا تخریبى بر آنان بگذارد، کودکان و نوجوانان بـه امور محسوس و ظاهرى توجه بیشترى دارند، بـه همین دلیل این امور برایشان با اهمیت تر است . فراهم ساختن زمینه هاى بیرونى تربیت به منظور ترغیب کودک و نوجوان به نماز، مى تواند مـحـرک فـعـالیـت، حـرکـت و تمایل او به سوى فرامین الهى و رهنمودهاى قرآن کریم باشد، در ذیل برخى از این زمینه ها به اختصار مورد بررسى قرار مى گیرد:
– طرح و گفتگو درباره نماز
اگر والدین در حضور کودک و نوجوان مسایل و معارف مربوط به نماز را طرح و درباره آن گفت وگو کنند، به طور غیر مستقیم بر آن ها تأثیر خواهد گذاشت، صـحـبـت و گفت وگو دربـاره نـمـاز مى تواند در قالب شعر و سرود، قصه و حکایت، توضیح مـطالب مربوط به نماز، طرح و نقاشى و مانند آن انجام شود تا در ذهن و روان کودک و نوجوان اثر گذاشته بـا تـوجه به حس کنجکاویى که دارند، خود به فعالیت فکرى و عملى در این موضوع وادار شوند.
نکته قابل ذکر اینکه، والدین نبایـد چنین فکر کنند که نسبت به مسایل نماز آگاه هستند پس، چه ضرورتى دارد این مطالب را بین خود مطرح کنند؟ طرح و گفت وگوى عمدى دربـاره نماز بیانگر اهمیتى است که والدین به این امر مى دهند و موجب جلب توجه کودک و نوجوان به جایگاه ارزشی نماز مى شود.
– ارتباط با دوستانِ نمازخوان
والدین سعى کنند بـا خانواده ها و افراد متدین ارتباط و رفت و آمد داشته باشند، چرا که چنین خانواده هایى فرزندان متدین و نمازخوانى دارند کـه مى توانند بـر افکار و اعمال کودک آنان اثر مثبت و سازنده بگذارند. همچنین لازم است کودک و نوجوان ترغیب شود تا دوستانى برگزیند که براى نماز و آداب اسلامى اهمیت قایل هستند، زیرا در مواقعى، تأثیر رفتار و گفتار کودکان بر یکدیگر بیشتر از سایرین است. علاوه بر اینها عمل نمازگزاران کودک و نوجوان در جمع همسالان خود می تواند احساس نیاز به شخصیت جمعى آن ها را ارضا کند، تکرار این گونه موارد موجب اُنس و علاقه آنان به نماز خواهد شد.
– ارائه الگو
میل به داشتن الگوى مطلوب در کودکان و نوجوانان مشهود است و دوست دارند از کسى یا کسانى کـه از هـر جهت مورد علاقه آنان است تقلید کنند و رفتار و گفتارشان را مطابق رفتار الگو تنظیم کرده تا شبیه و مانند آن شوند. والدیـن بـا بهره گیرى از این میل و خواسته آنان، مى توانند الگوهاى بسیار خوب و عالى از کـسـانـى کـه اهـل عـبودیت و نماز هستند به آن ها معرفى کنند، انبیاى الهى، امامان معصوم(ع) و انـسـان هاى وارسته از جمله الگوهاى ارزنده و درخشانى هستند که مى توان به کودک و نوجوان معرفى کرد تا در سایه آن به گمراهى گرفتار نشود. علاوه بر این خود والدین با اعتقاد و پاى بندى نسبت به دین به ویژه با اهمیت دادن به نماز و عملکرد و رفتار درست مى توانند الگوى ارزنده و مفیدى براى فرزندانشان باشند، خصوصاً هنگامى که عامل گفته هاى خود نیز هستند.
بنابراین کودکان و نوجوانان در ابعاد مختلف زندگى خود محتاج الگو هستند تا بتوانند افکار، آرزوها و تلاش هاى خود را مطابق آن تنظیم کنند، اینان در مسایل الهى و دینى نیز که به طور فطرى با آن در ارتباطند، در جست وجوى یک الگوى معنوى هستند، وجود چنین فردى آنان را در امر به هدایت و رستگارى کمک شایانى خواهد کرد.
– نماز در حضور کودک و نوجوان
یکى از عواملى که می تواند باعث شوق و علاقه به نماز و آداب الهى در کودک و نوجوان شود، آموزش بصرى است، زیرا این گونه آموزش ها به دلیل اثربخشی و تأثیر بیشتر موجب یادگیرى، تغییر رفتار یا ایجاد رفتار تازه مى شود، علاوه بـر ایـن، آموزش بصرى عمیق تر بوده و دیرتر فراموش مى شود و زودتر از آموزش هاى دیگر تأثیر مى گذارد. والدینى که هر چند وقت یک بار، کودک و نوجوان خود را با اخلاق حسنه و دعوت محبت آمیز به مساجد و اماکن مذهبى مى برند، در علاقه مند کردن فرزندان خود به نماز، موفق تر از دیگرانند، البته این کار در صورتى موفقیت آمیز است که به خستگى و دل زدگى کودک و نوجوان منجر نشود.
نماز خواندن در منزل و در حضور کودک نیز اثر مثبت و سازنده اى خواهد گذاشت، مثلاً اگر والدین در اتاقى که کودک مشغول بازى و یا نقاشى است، سجاده خود را پهن کرده به نماز بایستند اثر معنوى ماندگارى خواهد گذاشت. چنانچه نمازهاى واجب را در مسجد و به جماعت مى خوانیم خوب است نمازهاى نافله و قضا را در منزل بخوانیم تا براى کودک و نوجوان تداعى نشود که مثلًا پدرم چرا امشب نماز نخوانده است، بنابراین وقتى کودک و نوجوان نماز دیگران، خاصه والدین را درک کند و ببیند، تأثیر مى پذیرد، این تأثیرپذیرى باعث تحرک و فعالیت او در انجام عبادت و سایر آداب اسلامى مى شود.
– جاذبه هاى ظاهرى
ظواهر زیبا و جاذبه هاى گوناگون به خودى خود شوق آور و رغبت انگیزند، این ظواهر و جاذبه ها (صادق یا کاذب) بر روح کودک و نوجوان تأثیر بیشترى مى گذارد، به طورى که در بسیارى مواقع بدون داشتن دلیل درست به سوى چیزى که داراى ظاهرى زیبا است، کشیده مى شود.
والدین مى توانند از آنچه که مربوط به ظواهر نماز است، در ترغیب فرزندانشان بهره گیرند تا به تدریج به نماز عادت کرده و سپس به باطن نماز اُنس یابند به عبارت دیگر، از شور و اشتیاق ظاهرى بـه شعور باطنى و آگاهى درباره نماز نایل شوند. اگر والدین مطابق میل و خواسته کودک و نوجوان برایشان سجاده زیبا، مهر و تسبیح دلخواه ، عـطـر، لباس مناسب بـراى پسران و مقنعه و چادر نماز براى دختران تهیه کنند، به یقین کار ارزنده و صحیحى را انجام داده اند، خواندن نماز بـا صوت و قرائت زیبا و دل انگیز و یـا تهیه سرودهاى دلنشین درباره نماز مى تواند زمینه هاى رغبت آنان را به عمل صالحى چون نماز فراهم کنند.
اما در مطلب مرتبطي ديگر نيز مي خوانيم:
چگونه فرزندتان را به نماز خواندن تشویق کنید ؟
با چند روش کاربردی که والدین میتوانند، با به کارگیری آنها اثر مثبت در نهادینه نمودن نماز در فرزند خود به جا بگذارند، آشنا شوید . سوال : روشهای مؤثر در جذب کودک به نماز و آموزه های دینی کدام است؟ دغدغه بسیاری از مادران و مربیان در جامعه امروزی این سوال است و از آنجا که درباره روشهای موثر در جذب کودک به آموزههای دینی سخن فراوان است و بنای ما بر اختصار است، به صورت مختصر چند روش کاربردی که والدین میتوانند، با به کارگیری آنها اثر مثبت در نهادینه نمودن نماز در فرزند خود به جا بگذارند، توضیح داده میشود :
الگو دهی
از جمله روشهای مؤثر و سریعالانتقال مطرح در روانشناسی رشد، روش الگوپذیری است، اگر پدر و مادر، والدین و اولیاء قبل از اینکه بخواهند کودک را با آداب اسلامی آشنا کنند، خود متخلق به اخلاق نبوی و اسلامی باشند و خود عمل کنند، کودک نیز تقلید کرده و عمل خواهد کرد، زیرا از سن ۱ تا ۷ سال کودک بدون دانستن فلسفه کار صرفاً آن را تکرار میکند و این مساله در همه جوامع پذیرفته شده است و حتی نسبت به افراد بزرگسال نیز تاثیرگذار است.
فضاسازی معنوی
فرزندی که در خانوادهای لبریز از یاد و محبت خدا به دنیا میآید، هیچگاه نیازی ندارد که آموزش ویژه برای نماز ببیند، زیرا از همان آغاز تولد در گوشش اذان و اقامه میگویند و او را به «صلوه» و «فلاح» و «خیرالعمل» دعوت میکنند، در خانهای که والدین به مناجات شبانه بر میخیزند و اهل خانه همگی معتقد و مقید به آداب دینی هستند، چگونه ممکن است فرزندشان گریزان و روی گردان از خدا باشد؟
پاسخ به کنجکاویهای کودک
کنجکاوی کودک یک ویژگی طبیعی اوست که پاسخ آن ضمن ایجاد آرامش روحی و روانی کودک، فرصت مناسب در اختیار والدین قرار میدهد تا بتوانند رفتارهای مناسب و مطلوب در او به وجود آورند، بر این اساس وقتی که فرزندان از مادر در مورد مسائل اعتقادی و نماز میپرسند، فرصت مناسب برای ما به وجود آوردهاند، تا بتوانیم با پاسخهای مناسب و یا طرح سؤالات مؤثر در او اثر تربیتی بگذاریم.
آموزش مستقیم
پدر و مادر باید این را باور کنند که همان گونه که در تامین نیازهای مادی کودک مسؤولیت دارند، در قبال تامین نیازهای معنوی نیز موظف هستند، امام باقر علیهالسلام در یک گفتار حکیمانه مراحل تربیت معنوی فرزندان را شرح داده و چگونگی تربیت آنان را در سنین مختلف بیان میدارد، طبق رهنمود آن حضرت، والدین باید در سه سالگی کلمه توحید «لا اله الا الله» را به کودک یاد دهند، در چهار سالگی کلمه رسالت «محمد رسول الله» را به او بیاموزند و در پایان پنج سالگی او را آزمایش کنند، اگر راست و چپ را میشناسد، صورتش را به سوی قبله متوجه ساخته و به او بگویند رو به سوی قبله سجده کند، در شش سالگی اجزاء نماز، رکوع و سجده صحیح را یادش دهند تا سن او به آخر سال هفتم برسد، در آن موقع به او بگویند: دستها و صورتش را بشوید و آنگاه به نماز بایستد.
حضور در مجامع و محافل نماز
مشاهدات انسان یکی از عوامل مؤثر در تربیت انسان است، قرآن در آیات متعدد انسان ها را به «دیدن» و «فکر کردن» دعوت میکند، بین «دیدن» و «باور کردن» رابطه مستقیم وجود دارد، باید کاری کنیم که فرزند ما با صحنههای گوناگون اقامه نماز و آماده شدن برای اقامه نماز مواجه شود، شرکت در نمازهای جماعت مسجد محله میتواند در تقویت روحیه نمازگزاردن فرزندان ما مؤثر باشد.
زیبا سازی نماز
انسان یک موجود زیبا دوست است و به دنبال زیباییها میرود و این ویژگی را خداوند در وجود آدمی قرار داده است، به خصوص کودک و نوجوان که بیش از بزرگسالان زیباییها را میبیند و دوست دارد، با ترتیب دادن یک سجاده زیبا و چادر نمازی قشنگ برای دختران، جانماز و لباس زیبا برای پسران میتوان رغبت آنها به نماز خواندن و حضور در جمع نمازگزاران را فزونی بخشد، هرقدر والدین بتوانند زیباییها را با نماز خواندن پیوند بزنند، به همان اندازه موفقتر خواهند بود.
تشویق
همان گونه که قرآن انسانها را به انجام اعمال پسندیده ترغیب میکند و از ارتکاب اعمال زشت به شدت بر حذر میدارد، سخنان پدر، مادر و مربی نیز باید این گونه باشد، جای جای قرآن کریم وعده به بهشت است که نمونهای بارز برای تشویق به عبادت است،پدر و مادر نیز با روشهای مختلف و وعده برآورده ساختن نیازهای فرزند به اسباب بازی و رفتن به سینما، پارک شادی و … او را به نماز تشویق کنند، البته این تشویق نباید به گونهای باشد که فرزند برآورده شدن نیازها را نتیجه نماز بداند که این آسیب جدی در امر تشویق است.
شيوه هاي نادرست براي نمازخوان کردن فرزندان
به نقل از خراسان:
اگر پدر و مادرها حقيقت نماز را به طور اصولي به فرزند خود آموزش نداده باشند، نبايد انتظار داشته باشند که فرزندشان نماز خوان شود.
حجت الاسلام پناهيان با بيان اين مطلب، در برنامه سمت خدا مي گويد: اين که يک بچه اي به شيوه اي نادرست، به طور مثال با زور يا دعوا نمازخوان شود، بسيار خطرناک است. نمازخوان کردن فرزند با تشويق هاي نادرست و دروغ هاي عارفانه، اشتباه است و باعث مي شود که نوجوان يک مدت نماز بخواند اما بعد متوجه شود که همه چيزهايي که درباره آمدن نور و بالارفتن سطح او از ديگر بچه هاي کلاس و … به او گفته اند دروغ بوده است و از نماز زده شود.
اين که يک نمازخوان، بي نماز شود بسيار بدتر از اين است که يک بچه اي ديرتر نمازخوان شود اما درست اين کار را بياموزد. پس ما نبايد به هر قيمتي فرزند خود را نماز خوان کنيم. وقتي يک بچه توقع دارد هرکاري که مي کند از آن لذت ببرد، نمي توان نماز خواندن را به او آموزش داد. چون نماز يک لذت فوري ندارد.
روش درست اين است که اساسا نوجوان ما سختي هاي دنيا را باور کند و بداند که بايد شيوه برخورد با سختي ها را ياد بگيرد. گاهي بايد کارهايي را انجام دهد که دوست ندارد. قطعا بخشي از فعاليت هاي ما کارهايي است که دوست نداريم. اين درواقع ادب است. البته ممکن است گاهي اوقات ما ادبي را هم رعايت کنيم که دوست داريم. ولي ادب، يعني رفتار طبق آيين نامه نه از روي خواستن . اگر کودک گفت براي چه بايد نماز بخوانيم، بگوييم به خاطر رعايت ادب در برابر پروردگار. همان طور که ادب حکم مي کند اگر فردي عزادار شد، در مقابل او لباس مشکي بپوشيم. اولين تعريف نماز اين است که نماز ادب است.
فلسفه ادب اين است که بپذيريم قرار نيست همه کارهايي را که مي کنيم، دوست داشته باشيم.
چگونه توانستم دخترم را به خواندن نماز علاقه مند سازم ؟
در این مقاله یک شیوه ی علاقمند کردن فرزندان به نماز ، توضیح و تفسیر نماز عنوان شده است. به طوری که اگر فرزندان ما به اهمیت اذکار نماز پی ببرند، خود این موضوع باعث ترغیب و تشویق آنان به امر نماز می شود. بی شک یکی از عوامل وعناصرمهم و مؤثر بر فرایند یاددهی ،یادگیری بچه ها،والدین هستند.
نقش تربیتی خانواده در کنار مدرسه و تأثیر دخالتهای صحیح یا نا صحیح پدر و مادرها بر کسی پوشیده نیست. در تعلیم و تربیت دینی عوامل متعدد و گوناگونی دست به دست هم می دهند تا بستر مناسبی برای رشد کودک مهیا شود.این عوامل را باید در محیط خانه و پدر و مادر و مسایل مربوط به وراثت با خویشان ، دوستان ، محل زندگی ، همکلاسان مدرسه ، معلمان ، کتاب و موارد آموزشی گوناگون جستجو کرد.
اما به یقین پس از پدر و مادرها باید مهم ترین عامل رادر مدرسه و در شخصیت معلم بجوییم. به ویژه در محدودهی سنی دورهی ابتدایی که الگو پذیری دانش آموز از یک سو و نقش الگوی معلم از سوی دیگر این عامل را قوت می بخشد.بنابراین مهم ترین نقش معلم دینی اییفای نقش تربیتی وی به عنوان یک الگوست.
معلم آگاه در نقش یک مربی زندگی ،با احترام به حقوق دانش آموزان ، مراعات انصاف و مساوات ،پرهیز از تبعیض ،مراعات اصل آزادی ، برخورد محبت آمیز و…الگویی مؤثر برای رفتار دانش آموزان خود به شمار می آید.
از سوی دیگر بنده به عنوان یک معلم نیز علاوه بر این ، چند دستورالعمل را در این مقاله آورده ام که در صورت به کار بستن این موارد می توان به جذاب سازی تربیت دینی واز جمله نماز در کودکان امیدوار بود.
یادمان باشد کودکان امروز والدین فردا هستند و اگر تربیت دینی شدند آنها نیز تربیت دینی خواهند کرد و اگر غیر از این باشد ، نتیجه باالعکس خواهد شد چرا که گفته اند گندم از گندم بروید جو ز جو.
چگونه توانستم دخترم را به خواندن نماز علاقه مند سازم ؟
تربیت دینی را باید وظیفه ای خطیر ودر عین حال مشکل بدانیم. وظیفه ای که نمی توان آن را دست کم گرفت ویا از زیر بارآن شانه خالی کرد.وظیفه ای که توانایی های فراوان و دانش زیاد می طلبد. از آنجا که تربیت از خانه شروع می شود بنابراین خانواده نقش مهمی در بلوغ دینی کودکان خود خواهند داشت. بنابراین خانواده هایی که می خواهند فرزندانی موفق و سعادتمند داشته باشند می دانند که این سعادت در زیر سایه ی تربیت دینی حاصل می شود.
بنابراین دردیدگاه اول به نظر می آید پدر و مادری که خود از تربیت دینی بویی نبرده اند ، نمی توانند انتظار فرزندانی با اخلاق دینی داشته باشند. نکته ی دیگر آشنایی پدر و مادر با دیدگاه های روان شناختی در این زمینه می باشد چرا که اگر با رشد شناختی کودک آشنا نباشیم ، هرگز نمی توانیم انتظار مثبتی از تعالیم خود داشته باشیم.
در این زمینه می توان چند پیشنهاد را مطرح نمود.
-جلب توجه کودک به پدیده های خلقت و وقایع پیرامون او
– بیان قصه ها و داستان های زیبا و متناسب با فهم کودکان در زمینه ی پیامبران و امامان (ع)
– اهمیت دادن به بلوغ و سن تکلیف با بر پایی جشن تکلیف.
– ایجاد جلسات پرسش و پاسخ دینی در محیط خانواده.
– بر گزاری نماز اول وقت و جماعت در منزل .
– رفتن به مراسم مذهبی . والدین می توانند جهت لذت بخشی ، بعد از مراسم کودک خود را به پارک ببرند یا برایش خوراکی بخرند.
– به کودک مسؤلیت دینی داده شود. مثلا هر روز صبح در صندوق صدقات صدقه بیندازند.و….
– یادمان باشد هیچ گاه نباید بچه ها را از خداوند ترساند و قهر و غضب خدا را برای آن ها مثال زد. بلکه باید از لطف و رحمت و بهشت صحبت کرد.
برای رسیدن به هدف تربیت دینی واز جمله علاقه مندی به نماز بحث هایی پیرامون عبادت و شرایط آن با حضور دخترم انجام دادم. به او گفتم : دخترم بارزترین نوع بندگی «نماز» است . نماز از مهم ترین سفارش های انبیا بوده واز بارزترین مصادیق عبادت است.
حضرت لقمان به فرزندش می گوید:پسرکم !نماز را بر پای دار.(۱)
وخداوند می فرماید: از صبر و نماز در مشکلات کمک بگیرید و بر آن ها پیروز شوید (۲)
نماز وسیله ی تشکر از خداوند بر نعمت های اوست.(۳)
نماز کلید بهشت است.(۴)
نماز اولین سؤال قیامت است. (۵)
نماز تنها عبادتی است که هیچ گاه از انسان ساقط نمی شود.
امام صادق (ع) پیش از وفات است که همه ی خویشاوندان و فرزندان را دور خود جمع کرد و فرمود:هر که نماز را سبک بشمارد ،مشمول شفاعت ما در قیامت نمی شود. (۶)
به دخترم گفتم : عزیزم گرچه برخی نماز را به طمع بهشت یاترس از عذاب جهنم می خوانند اما امیرالمؤمنین (ع) نماز را نه برای تجارت یاسپری از آتش بلکه به خاطر شایستگی خدا برای عبادت انجام می داد. برای رسیدن به این برنامه ی سازنده ، اسلام به پدران و مادران سفارش کرده که اطفال خود را قبل از بلوغ ،مثلاٌ از سن ۸ سالگی به هر نحو که می توانند وادار به نماز کنند و گاهی هم به خاطر بی اعتنایی شان ،از خود خشونت نشان دهند.
۱)لقمان ،آیه ۱۷
۲)بقره ،آیه ۴۵
۳)کوثر ،آیه ۲
۴)نهج الفصاحه ، جمله ۱۵۸۸
۵)نهج الفصاحه جمله ۹۷۹
۶)فروع کافی : ج ۱ ،ص ۲۶۴
دخترم از من سؤالی پرسید که مگر خداوند به نماز خواندن ما نیاز دارد که ما باید هر روز نماز بخوانیم ؟
من با استفاده از کتاب خداشناسی قرآنی کودکان به او جواب دادم :
اگر معلم های تو به تو بگویند درس هایت را خوب بخوان ،برای چیست ؟ حتماٌ می گویی برای آن است که با سواد بشوم و آینده ی بهتری داشته باشم. بله دخترم اگر خدا هم از ما خواسته که نماز بخوانیم ،خواندن آن به نفع خود ماست. نماز ،باعث نورانی شدن دل ما و پاک ماندن روح ما می گردد. نماز باعث می شود که ما در زندگی ، آدم هایی خوب و مهربان و خوش اخلاق و امیدوار باشیم. خدا به نماز ما نیا زی ندارد . گلی که آب نخورد و نور نبیند ، می خشکد و پژمرده می شود.روح آدم بی نماز هم سیاه می گردد و از لذت دوستی با خدا ، محروم می شود.
آن گاه خودم با مطالعه ی کتا ب پرتوی از اسرار نماز اثر آیت الله قرائتی با مطالبی آشنا شدم و تصمیم گرفتم تا دخترم را با اسرار نماز آشناسازم . وآن رااینطور بیان کردم :دخترم برای نماز خواندن مقدماتی لازم است مثل این که ، لباس و مکان نماز گزار باید تمیز باشد غصبی نباشد ، باید به طرف قبله نماز خواند ، باید در تمام کارهایت و از جمله نماز اخلاص داشته باشی. و اخلاص شرط اصلی قبولی عبادات ما می باشد. چرا که خداوند ، عملی را می پذیرد که از جهت شرایط زمانی و مکانی و کیفیت و خصوصیاتش ، همه خالص باشد و برای او شریکی قرار داده نشود .
پس از نیت ، که تصمیم بر انجام عبادت برای خداوند است و بر پایی نماز به قصد تقرب به پروردگار وارد نماز می شویم . و همراه با حضور قلب تکبیر می گوییم .الله اکبر
الله اکبر یعنی خدا برتر و بزرگ تر از فکر و خیال ما و برتر از توصیف با قلم و بیان ماست. عظمت او،فراتر از درک و شناخت تصور ماست.
به راستی اگر خداوند در نظر ما بزرگ تر باشد و «الله اکبر »از عمق جانمان و از روی ایمان و باور ،بر آید ، دیگر دنیا و جاذبه هایش و قدرت های دیگر در نظر ما کوچک و بی جلوه خواهد شد.
مگر نه اینکه هواپیما ، هر چه بیشتر اوج بگیرد و بالاتر رود ، خانه ها و ساختمان ها ی زمین ، کوچکتر به نظر می آید ،آنکه خدا در نظرش مهم و عظیم باشد ، جز خدا وند ،در نظرش بی مقدار جلوه می کند.
سوره ی حمد
در هر نمازی ، خواندن سوره ی حمد ، ضروری است. در سوره ی حمد خداوند را ستایش می کنیم و اوصاف پروردگار را بیان می کنیم . او را صاحب روز قیامت معرفی می کنیم و می گوییم تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم. و اولین در خواست ما از خداوند در خواست هدایت به راه راست است . واز او می خواهیم ما را به راه انبیا ، صدیقین ، شهدا ، و صالحین هدایت کند و از راه غضب شدگان و گمراهان دور نماید.
سوره ی توحید
سوره ی توحید ، در معرفی یکتا یی خداوند بی همتا ست. خداوند، از هر جهت یکتا و بی همتا ست ، چون او وجودی نا محدود است.
رکوع و سجود
رکوع از ارکان نماز است که کم یا زیاد شدن آن ، چه به عمد و یا سهو نماز را باطل می کند ، رکوع ادب است و سجده قرب و نزدیکی به خداوند است . و کسانی به خدا نزدیک می شوند که در اظهار ادب ، کوتاهی نکرده باشند. چون سجده نشان عبودیت است ،پس سجده بر خوردنی ها و پوشیدنی ها ممنوع است . زیرا مردم در حال قرب به خدا ، نباید به چیزی سجده کنند که در غیر حال نماز ،بنده ی آنند…!
دخترم مستحب است انسان بر خاک قبر سید الشهدا سجده کند. چرا که سجده بر تربت پاک حسین (ع ) ،یاد آور حماسه ها و معنویت های کربلاست و انسان را با فرهنگ جهاد و شهادت آشنا میکند.
قنوت
به دخترم گفتم : در قنوت که حالت نیایش و طلب و مغفرت و حاجت از خداست ،هر چه دعاهای بهتر و خواستنی های متعالی ذکر شود ، بهتر است. برخی از علما مثل حاج ملا هادی سبزواری در قنوت نماز شب خود ، دعای جوشن کبیر که شامل هزار نام و صفت خداوند است می خواند. این گونه نشان عشق به خدا و علاقه به مناجات با اوست .
تشهد
دخترم تشهداز واجبات نماز است . باید دو زانو نشست ، به گونه ای که پشت پای راست ، روی کف پای چپ قرار گیرد و بهتر است سنگینی بدن به سمت چپ باشد. در تشهد گواهی به یگانگی خدا و رسالت پیامبر در کنار هم آمده و پیوند نبوت و رهبری را با تو حید و عبودیت می رساند.ویاد کردن از «آل پیامبر » در صلوات ، نشان قدر شناسی از پیامبر است .
سلام
پس از تشهد ، در پایان نماز ، سه حالت است،
سلام نخست بر رسول خدا
سلام دوم ، به خود ما و بر بندگان شایسته ی خدا ،
سلام سوم ، بر همه ی فرشتگان ، مؤمنان و …..
سلام ، خواستاری سلامتی و خیر و برکت است . سلام ، یکی از نام های پروردگار است. سلام ما به پیامبر قدر شناسی از زحمات اوست که ما را هدایت کرده و با خدا آشنا و مرتبط ساخته است . نماز گزار وقتی در سلام نماز به همه ی مؤمنان و بندگان صالح و بر خودش سلام می دهد احساس می کند که تنها نیست و یکی از افراد امت بزرگ اسلام است و با مردان خدا در هر جای زمین احساس همبستگی می کند.
در پایان دخترم باز از من سؤالی پرسید:
مگر خدا زبان فارسی بلد نیست که ما در نماز ، باید به زبان عربی با او حرف بزنیم ؟
من نیز دوباره با کمک گرفتن کتاب «پاسخ به پرسش کودکان و نوجوانان درباره ی خدا » به او چنین گفتم :
عزیزم ! فرزند پاک و با ایمانم ! گفتگو با خدا زبان مخصوصی ندارد. تو نیز اگر بخواهی ، می توانی به زبان فارسی یا ترکی یا انگلیسی هم با خدا حرف بزنی . خدایی که ما آدم ها را به وجود آورده و با علم و دانش خودش ، جها ن به این بزرگی را آفریده ، به همه زبان ها آگاه است .
خدا ، خدای همه ی انسان هاست ، همگی بنده ی خدایند و آزادند که با هر زبانی که بخواهند، با خدا حرف بزنند .
فقط نماز است که باید آن را عربی بخوانیم ، قبل از نماز و بعد از نماز ، می توانیم ساعت ها به هر زبانی با خدا سخن بگوییم .
شاید دلیل عربی بودن نماز این باشد که مسلمانان با نماز یک شکل خود ، نشان دهند که با هم متحد و همه ، به یک خدا و یک پیامبر و یک دین ایمان دارند .
فرض کن اگر در جایی مثل خانه ی خدا در مکه ، هر مسلمانی به زبان مادری خودش نماز می خواند چقدر ز شت می شد.اما الان همین عربی خواندن نماز ،یکپارچگی واتحاد ما مسلمانان را نشان می دهد .
پس اگر به هر دلیل ، خدا از ما خواسته که نمازمان را عربی بخوانیم ، به این معنا نیست که او فارسی نمی داند ؛ زیرا قرآن می گوید : «خدا به هر چیز آگاه است.»
نقش مدرسه و معلمان در پرورش تربیت دینی و نماز
مدرسه و در رأس آن معلمان نیز وظا یف خاصی دارند. بنده به عنوان یک معلم می دانم که تجربیات کودک درباره ی مفاهیمی مانند خوبی ، راستی ، زیبایی ، خداشناسی او را شکل می دهد بنابراین برای ترغیب او به انجام واجبات دینی و از جمله نماز :
-باید به راستی ها و زیبایی ها دقت کنم و شاگردانم را به سوی آن تشویق نمایم .
– باید نسبت به پیشرفت خود و بچه ها به سوی زیبایی ها و خوبی ها حسا سیت نشان دهم .
– باید از متون ساده ی مذهبی ، داستانهای ساده و سرود خوانی مذهبی استفاده کنم .
– به بچه ها کمک کنم تا از راه های گوناگون به رابطه ی خدا و پدیده ها بنگرند.
– سعی کنم برای رشد معنوی خود و دانش آموزانم قرآن را وارد زندگی روزمره ی خودم و آنان نمایم .
– باید اصول اعتقادی را با تجربه ی روز مره ی کودک مر تبط سازم.
– مجهولات را با استفاده ازمعلوماتی که دارم توضیح دهم.
– آنان رادر برنامه های مذهبی ، تجمعات دینی، مراسم عبادی و جشن های مذهبی در مدرسه شرکت بدهم ، ضمن این که این مراسم را به آن ها بشناسانم .
– باید نعمت های الهی را برای آن ها بر شمارم و درباره ی نیکی و احسان خداوند با آنان گفتگو کنم .
– ودر پایان ، از آنجا که طبیعت ، کتاب بزرگ آفرینش خداست ، باید کاری کنم که انس کودکان با طبیعت ، ضمن تقویت حس زیبایی شناسی و حفظ لطافت روح آنها ، موجب آشنا شدن آنها با خداوند به عنوان خالق و بخشنده ی مواهب طبیعی به انسان گردد.زیرا با شناخت خود و شناخت خلق و خلقت ، سرانجام به خالق همه ی این ها ایمان می آوریم. وطبیعتا” فردی که چنین تربیت دینی رشد نماید انشاالله مشکلی در زمینه ی انجام فرایض دینی اش بخصوص نماز نخواهد داشت .
دخترنازنینم ،همچنان که حضور در یک میهمانی ، مقدمات و آدابی دارد ،ونسبت به میهمان ، استقبال و بدرقه به عمل می آید و میهمان هر چه عزیز تر باشد،مراسم پیشواز و بدرقه ،باشکوهتر صورت می پذیرد ادای فریضه ی الهی نماز نیز چنین است.
در مورد تعقیبات نماز ،خواندن تسبیحات حضرت فاطمه (س ) و ثواب آن برایش توضیح دادم . در مورد فضیلت سجده ی شکر، ثواب نماز جماعت ، برایش توضیح دادم و با خود قرار گذاشته ایم که سعی کنیم نمازمان را در مسجد و به جماعت بخوانیم .امیدوارم خداوند مارا در امر تربیت فرزندان یاری نماید چرا که بدون حکم او همه چیز فنا شدنی است. وبا حکم او همه چیز شدنی است .
چکیده ی مقاله
حضرت علی (ع ) می فرماید : « هر کس در دوران کودکی تعلیم نبیند ، در بزرگسالی نیز روی پیشرفت و تکامل را نخواهد دید. »
تعلیم وتربیت هر کودک بر عهده ی دو رکن اصلی جامعه میباشد :۱-خانواده ۲- مدرسه.تعلیم و تربیت دینی را می توان به پرورش و به فعلیت در آوردن استعدادهای درونی انسانی تعبیر نمود.تربیتی که تابع و پیرو فطرت است با تکیه بر این استعدادها ،آدمی را به تکامل حقیقی و مقام شایسته و در خور او می رساند ویژگی های الهی و انسانی بشر ، تحت این فرایند در آن ها به ظهور می رسد . تنها راه سعادتمند شدن انسان ،بهره مندی او از تعالیم دینی است .
تعلیم وتربیت از قبل از تولد انسان نمود می یابد . وبعد از تولد در محیط خانواده و بعد هم مدرسه رسمیت می یابد . بنابراین پدر و مادر به عنوان اولین معلم کودک و بعد محیط مدرسه و معلمان بایستی مطالبی را در نظر بگیرند تا باعث جذاب سازی تربیت دینی کودک گردد.اگر کودک تربیت دینی شود ، انجام فرایض دینی و از جمله خواندن نماز در آنان نهادینه می شود ،طوری که خودشان آگاهانه در بر پایی این فریضه ی ارزشمند اهتمام جدی نشان می دهند.از جمله مطالبی که می توان در نظر گرفت عبارتند از :
– آشنایی با دیدگاههای روانشناختی مربوط به نحوه ی رشد اخلاقی
– اعتقاد به تربیت دینی کودک
– تلاش برای اینکه پدر و مادر و معلم خود به عنوان یک الگوی دینی مناسب و در دسترس کودک تبدیل شوند.
– پدر و مادر و معلم کاری کنند که بچه ها بدانند آن ها دوستشان دارند.
– سعی کنند همیشه قابل اعتماد باشند.
– منصف باشندو اشتباهات خود را بپذیرند.
– با زبان ساده مفاهیم دینی به خصوص مفهوم نماز را توضیح دهند .
– به سؤالات کودکان جوابی درست و قانع کننده بدهند.
– باید اصول اعتقادی را با تجربه ی روزمره ی کودک مرتبط سازند.
دقیقا مثل مادر من که دیگ روانی شدم یکی از دلایلی که پدرم میخواد زن بگیره همینه هر چی هم بگی تو سرشون نمیره من خیلی جون کندم حتی ی عالم دینی هم آوردم حرف بزنه بازم هیچ
سلام،من ۱۵ سالمه،پدر و مادرم اصلا بمن توجه نمیکنن،همش سرم تو گوشیه،خسته شدم از کارهاشون،ن تفریح ن سفر فقط شده خونه برام یه سر پناه،دیگه نمیدونم چیکار کنم،اصلا بمن توجه نمیکنن
دوست عزیز شما در بحران نوجوانی هستید و بهتره در این مورد با مطالعه سعی کنید به سلامت از این مسیر رد بشید و مراقب خطرات در این بین باشید
زندگی آرام و خوش کودکی با فرا رسیدن دوران بلوغ متحول می شود. نوجوان در این دوره شدیدا دچار نگرانی و اضطراب می باشد، به طوری که نمی تواند جنبه های مختلف شخصیت خویش را به صورتی هماهنگ و قابل قبول سامان دهد. او در مورد بسیاری از مسائل پیرامون خود دچار شک و تردید می باشد و گاهی اوقات برای رسیدن به اهداف و خواسته های خود با دیگران و حتی والدین خود مخالفت می کند.
محیط و فضای خانواده و نحوه ارتباط والدین با آنها در این دوره، در تکامل و شکل گیری شخصیت نوجوان تأثیر به سزایی دارد. اگر والدین به نوجوان شان بها بدهند، از آنها در مورد امور و مسائل خانواده و … مشورت خواهی کنند، آنان را تحقیر نکنند و از نظرات و پیشنهادات شان استقبال کنند، مسلما شخصیتی با اعتماد به نفس، بااراده و مسئولیت پذیر بار خواهند آورد. در صورتی که اگر والدین به هر بهانه ای و یا حتی به خاطر مشکلات ناشی از روابط بین خودشان، عرصه را به نوجوان شان تنگ کنند، مدام به آنها امر و نهی کنند و یا در هر زمینه آنان را محدود کنند، نه تنها فرزندان شان از وجود آنها به عنوان پدر و مادر و راهنما و مربی بهره مند نمی شوند، بلکه آنها را دشمن خود می پندارند و به مخالفت برمی خیزند.
عدم رفتار صحیح والدین در این دوره با نوجوانان نمی تواند کمکی به استقلال و هویت فکری و معنوی و رشد عاطفی آنها بکند، بلکه جلوی رشد طبیعی و عاطفی آنها را می گیرد و امکان وقوع بسیاری از حوادث ناگوار را برای نوجوانان فراهم می کند.
«زهرا» دوست نوجوان مان از قم در این ارتباط، این طور درددل با ما می کند: «من با اینکه ۱۷ سال دارم، اما هنوز پدر و مادرم مرا مثل کودک سابق می انگارند. مثل اینکه گذشت زمان تغییری در من به وجود نیاورده است و من باید همچون کودک چند سال پیش کاملاً مطیع والدینم باشم.
آنها احساسات و علایق و خواسته های مرا در نظر نمی گیرند و در هر زمینه ای از انتخاب کفش تا رشته تحصیلی و … گرفته، خودشان برای من تصمیم می گیرند و هر وقت با مخالفت من روبه رو می شوند، مرا سرزنش و تحقیر می کنند که چرا مثل دیگران حرف پدر و مادر را گوش نمی کنم. حتی لباس پوشیدن من در مجالس عروسی و مهمانی به میل و رغبت خودم نیست و کاملاً با نظر و سلیقه مادرم می باشد. این گونه مسائل مرا کلافه کرده و باعث سردی روابط من و والدینم با یکدیگر شده است.»
«سمیه» دوست دیگرمان از شهر زنجان که در سال علوم تجربی تحصیل می کند در مورد چگونگی روابط و مناسبات والدین با فرزندان در دوران بلوغ این طور می گوید: «دوران بلوغ یکی از مهم ترین فرآیندهای زندگی فرزندان می باشد و نوجوانان در این دوره تمایلات و خواهش های متضادی دارند. اگر نوجوانان توسط والدین و مربیان دلسوز راهنمایی نشوند و مورد مهر و محبت قرار نگیرند، ممکن است حوادث ناگواری برای آنها به وجود بیاید که پیامدهای آن دامنگیر خانواده هم بشود. البته توجه به نوجوانان در این دوره هم نباید به صورت افراطی باشد که آنها را فردی بی اراده و وابسته بار آورد بلکه باید به صورتی متعادل باشد تا در تکامل شخصیت نوجوان مؤثر باشد.»
والدین اولین کسانی هستند که زیربنای شخصیت نوجوان را پایه گذاری می کنند. آنها مسلما بهترین و خیرخواه ترین دوست فرزندان خود و خواهان سعادت آنها می باشند. البته هر یک از آنها ممکن است بنا به شرایط محیطی که در آن بزرگ شده و پرورش یافته اند، از عقاید و خصوصیات شخصی خاصی برخوردار باشند. حتی بعضی از والدین ممکن است این طور فکر کنند که چون خیرخواه فرزندان شان هستن پس هر تصمیمی برای آنها بگیرند قطعا باید به مرحله اجرا در آید و بچه ها باید به طور کامل اوامر آنها را اطاعت کنند.
بعضی از والدین هم می ترسند که به نوجوان شان اعتماد کنند، مخصوصا در مورد دختران شان احتیاط بیشتری به خرج می دهند که این باعث ناراحتی و گلایه مندی بسیاری از دوستان نوجوان مان می شود.
برای مقابله با این مشکلات باید به تصحیح روابط والدین و نوجوانان پرداخت:
والدین باید وضعیت بحرانی نوجوانان را درک کنند و فرزندان خود را در مواقعی که نیاز شدید به دوستی و تفاهم متقابل آنها دارند مورد هجوم و بی مهری قرار ندهند. نوجوانان در این دوره هم به پدر و مادر خود علاقه دارند و هم به خاطر امر و نهی های مکرر از آنان تنفر دارند، هم از نظر اقتصادی به آنان وابسته اند و هم می خواهند مستقل عمل کنند. این تضادهای درونی است که باعث رفتارهای ضد و نقیض آنها می شود. اگر والدین هم این تضادها را درک نکنند و نتوانند تفاهم مشترکی با داشته باشند، این مسائل به عصیان و سرکشی تبدیل می شود. البته برخی مخالفت ها و سرکشی های فرزندان هم از علایم رشد و خصوصیات دوره نوجوانی می باشد و نباید باعث نگرانی شدید والدین شود، بلکه برخورد صحیح پدر و مادر می تواند فرزندان را کمک کند تا از این برهه پرتلاطم و آشوب بگذرند.
فرزندان نیز باید به این مسئله مهم توجه داشته باشند که برخورد والدین ناشی از خصومت و دشمنی آنها نمی باشد چرا که آنها خیرخواه ترین افراد نسبت به فرزندان خود می باشند ولی ممکن است بنا به شرایط محیطی که در آن بزرگ شده اند، روش خاص خود را در برخورد با فرزندان به کار گیرند.
نوجوانان می توانند برای از بین بردن این اختلافات و نزدیک تر شدن به خانواده، احساسات و مسائل خود را با منطق و به دور از جنجال و داد و بیداد با آنها در میان بگذارند و در جهت مشکلات خود از آنها راهنمایی بخواهند. البته در این صورت نیز والدین و رفتار آنها به کلی عوض نخواهد شد، بلکه ممکن است تحت تأثیر صحبت های منطقی و لحن متواضعانه فرزندان شان تا حدودی تغییر رویه بدهند.
مشاوره خانوادگی نیز می تواند کمک مفید و مؤثری در تصحیح روابط والدین با نوجوانان باشد. در جریان مشاوره خانوادگی والدین از مراحل رشد و خصوصیات نوجوان اطلاعات بیشتر و بهتری به دست می آورند و شیوه های درست و غلط ارتباطات در درون خانواده را تشخیص می دهند و به تصحیح روابط خانوادگی می پردازند. نوجوانان نیز در جریان مشاوره از تحولات دوران بلوغ و طبیعی بودن آنها آگاه می شوند و برای زندگی خود معنایی می یابند و مسئولیت انتخاب ها و تصمیم های زندگی را با راهنمایی والدین بر عهده می گیرند. مشاوره به موقع در جهت راهنمایی والدین و نوجوانان بسیار مؤثر می باشد و می تواند از بسیاری از مشکلات جلوگیری کند یا حداقل از شدت آنها بکاهد.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
منم همینجوریم تنها سرگرمیم گوشیمه بعدشم بم گیر میدن میگم انقد تو گوشی هستی چرا
سلام .دلم خیلی پره.مشکل من دعوای پدرومادرمه.۲۳ سالمه .نمیدونم چیکار کنم انقدر دعوا کردن دیگه مغزم پوک شده .از بچگی همش ترس همش گریه که توروخدا دعوا نکنین یعنی از وقتی چشم باز کردم تا همین الانش تو دعوام .نمیدونم چیکار کنم همش گریه میکنم.هرچقدر با مامانم حرف میزنم پرخاشگری میکنه به منم فحش میده نفرین میکنه که چرا طرف بابامو گرفتم .چی کار کنم
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
واقعا همه ي خونواده ها اينجورين خودشون بدبختن ما رم بدبخت كردن
سلام خسته نباشید.من ۱۶سالمه و مشکلم بی اعتمادی مادرمه و این خیلی اذیتم میکنه،خودمو وقتی با هم سن و سالها و دوستام مقایسه میکنم میبینم من از اونا ظاهره موجه تری دارم اما خانواده های اونا مث پدرومادر من نیستن تا حدودی آزادی دارنو میتونن باهم بیرون از خونه باشن اما من هیچ وقت این اجازه رو نداشتمو این خیلی برام غذاب اوره کمکم کنید لطفا
دوست عزیز شما در سن حساسی هستید پس باید حق بدید نگران شما باشن… جو اجتماع آلوده است و شما باید در پناه خانواده پیش برید
هر وقت بتونید این اعتماد رو در رفتارتون نشون بدید خانواده به شما اعتماد خواهند کرد پس صبور باشید
چىزى واقا براى گفتن ندارم عزيزم الان تو خوبى من حتى نميذارن بدون اطلا برم بيرون
ن میزارن برم بیرون.وقتی هم میخوام برم میگن خودمون میبریمت خودمون میاریمت ن ک اعتمان نداشته باشه ها میگه من نمیخوام تو ول بشی در صورتی ک من ۴ساله تا چند ماه پیش خودم میرفتمو میومدم چند وقته دارم میسوزمو و میسازم ۱۸سالمه شرایط روحیم افتضاحه.کنکور قبول نشدم چون فنی بودم خانواده نداشتن راه دور بزنم چون اگ زده بودم قبول میشدم و همش سرکوفتشو میزنن.هیچ جا نمیتونم برم باخودشونم ک میرم همش گیر میدن ادیتم میکنن خسته شدم دیگ نمیکشم دلم میخواد یا من راحت بشم یا اونا نباشن بخدا فکرای بدی ندارم اگ اونا هم نباشن کلی برنامه های خوب دارم یه شغل خوب سراغ دارم و قابل اعتماد دوستامم ک دیگ کسی برام نمونده اصن ندنیمش خیلی وقنه.همیشه سرکوفت منت.میگرن عصبی دارم میددننن نباید حرص بخورم ولی ب طرز وحشتناکی ازارم میدن دیگ نمیکشم
والا منوهم دوست ندارن منم دوسشون ندارم پدرم عصبیه و سر مادرم خالی میکنه مادرمم سر منه بدبخت بیچاره دیوونم کردن بعضی وقتا آرزوی مرگ میکنم منم بزرگم و دلم میخاد با دوسام برم بیرون انقدر بهم گیر میدن ک ب غلط خوردن می افتم حتی ی خیابون ساده هم نمیتونم باشون برم نمیدونم چرا اینجوریه شاید بهم اعتماد ندارن شایدم به فکر منن ولی اگه بخان ایجوری کنن ترجیح میدم هیشکی نگران من نباشه ب مدل لباس پوشیدن منم گیر میدن من مذهبیم و با حجاب پدر بهم میگه حالا یکم از موهاتو بذاری بیرون چی میشه کسی کاریت نداره منم نمیتونم چیزی بگم ولی واقعیتش دلم میخاد بگم نمیخام مورد توجه ی کسایی شهوت طلب مث تو باشم (ببخشیدا ولی واقعیتو میگم چون میدونم)واقعیتش وقتی تو خوته ام (آزادم)لمسم میکنه منو عصبی میکنه ب ی جاهاییم دست میزنه ک منو عصبی میکنه منم نمیتونم کاری کنم مادرمم میگه نمیخاد انقد مذهبی باشی و حجابی کنی خاله هام مادربزرگم و خلاصه بیشتر خویشاوندم ازشون انقد بدم میاد اخه هرکی اعتقادات خودشو داره دوست ندارم تو کارای من دخالت کنن ولی نمیتونم چیزی بگم بهشون بهم میگن گستاخی و از اینجور حرفا درکل از همه بدم میاد نمیدونم چیکار کنم پول ندارم ک برم جایی امیدوارم لااقل بذارن دانشگاه برم اگه پسر بودهم شاید وضعیتم خیلی بهتر بود و میرفتم تابستونا کار میکردم ولی چون دخترم نمیتونم آخه کجا برم کار کنم دیوونه شدم ب فکر خوکشیم ولی از ی طرف میگم اگه این کارو بکنم خانوادم نفرینم میکنن و میگن این دختره مارو بی آبرو کرد و بهمین دلیل هس ک این کارو نمیکنم بعضی وقتا فکر ی تصادف عمدیم نمیدونم چیکار کنم دارم دیوونه میشم
با سلام و عرض خسته نباشید
من میخواستم درمورد اینکه چه جوری با پرخاشگری های بابام کنار بیام اطلاعاتی کسب کنم
میتونید کمکم کنید؟ wilt:
پرخاشگري در خانواده علل مختلفي دارد. برخي به صورت ژنتيکي زمينه پرخاشگري را دارند، خصوصا آنهايي که به صورت فاميلي دچار بيماريهاي وسواس، افسردگي يا نوسان خلق هستند، معمولا آدمهايي تحريکپذير و عصبي هستند. اما چون ديگران اين بيماريها را نميبينند، فقط جنبه پرخاشگري و تحريکپذيري را در فرد ميبينند و آن فرد به عنوان يک انسان عصبي و بداخلاق به مردم معرفي ميشود. اگر بحث پرخاشگري فرد، مربوط به ژنتيک او باشد، با مراجعه به تاريخچه خانوادگي فرد و نوع رفتار والدين او، ميتوان به آن پي برد و براي حل آن مشکل تلاش کرد.
دومين علت پرخاشگري، به نحوه نگرش فرد نسبت به واقعيات جامعهاي که در آن زندگي ميکند، باز ميگردد. بسيار پيش ميآيد که يک فرد نسبت به يک مساله که در محيط بيروني اتفاق ميافتد، عصبي شده و واکنش نشان ميدهد؛ در حالي که ديگران از کنار آن مورد به راحتي عبور ميکنند، چون واقعيات موجود در جامعه و محيط براي همه افراد، يکسان است. در اين شرايط بايد نوع نگاه و نگرش فرد را کشف کنيم و در پي اصلاح آن باشيم. بايد باورهاي غلط، نوع نگاه و نگرش، تعابير و تفاسيري که به صورت اشتباه در ذهن فرد شکل ميگيرد را کشف کرد و با تغيير اين نوع نگرش نادرست، تلاش کرد تا اين موضوعات باعث ناراحتي فرد نشود و سرانجام حالتهاي عصبي و پرخاشگري در فرد بروز نکند.
سومين علت پرخاشگري به فرهنگ رايج در خانوادهها برميگردد. خانواده و نوع رفتار اعضاي خانوادهاي که فرد در آن بزرگ شده و رشد يافته، در نوع رفتارهاي فرد بسيار موثر است. اينکه والدين و اعضاي خانواده با چه روشي مشکل خود را با يکديگر حل ميکردند، ميتواند به عنوان يک الگو باشد تا در آينده، آنها نيز در خانوادهاي که خود تشکيل ميدهند از همين الگو، بهرهبرداري کنند.
نوع ديگر پرخاشگري در افرادي ديده ميشود که در اصطلاح روانشناسي به آنها افراد سخت ميگويند. معمولا زندگي کردن با اين افراد به علت نوع رفتارها و عاداتي که دارند بسيار سخت است و همسر اين افراد براي زندگي مشکلات فراواني را تحمل ميکند و با اخلاق و رفتار همسرش بسيار مدارا ميکند. اين افراد کساني هستند که از هر مساله ريز و درشتي جهت شروع يک دعوا و پرخاشگري استفاده ميکنند و هميشه در طلب حق از دست رفته خود هستند. در اين ميان افرادي هم ديده ميشوند که گاهي اوقات و در برخي مکانها و شرايط بسيار مبادي آداب و با آرامش رفتار ميکنند و در برخي شرايط ديگر پرخاشگري ميکنند. اين افراد به دو گروه تقسيم ميشوند. گروه اول آن افرادي هستند که به دنبال جايگاهي براي خود هستند و در هر شرايطي که براي آن جايگاه احساس خطر نمايند، حالت بازدارندگي خود را از دست ميدهند و به پرخاشگري روميآورند. آنها در حقيقت از پرخاشگري به عنوان ابزاري براي به دست آوردن جايگاه خود استفاده ميکنند. گروه دوم، افرادي هستند که نميتوانند به جايگاه دلخواه و مناسب حال خود دست بيابند و حتي حاضرند با روشهايي مثل سرويس بيش از حد دادن به ديگران يا باج دادن و حتي کم کردن شأن اجتماعي و بهاي خود، به يک شرايط و جايگاه دلخواه برسند که اغلب هم موفق نشده و عصبي ميشوند. براي همين در مواجهه با افراد ضعيفتر از خود سعي در قدرتنمايي و عرض اندام دارند. به همين دليل در برابر همسر و يا فرزندان خود که به نوعي از نظر اقتصادي به او وابسته هستند، بداخلاقي و پرخاشگري ميکنند، تا فشارهاي ناشي از سرخوردگي اجتماعي که در محيطهاي بيروني برايشان اتفاق افتاده را به اين صورت تخليه کنند. اين افراد بايد بدانند که اين سرخوردگيها، در خود شکستنها، نزول شأن و شخصيت اجتماعي آنها در برابر ديگران، آسيبهاي جدي به روح و روان آنها وارد خواهد کرد و بايد به فکر يک راهحل درست و منطقي باشند. خانواده اين افراد بايد تلاش کنند که به چنين فردي روحيه بدهند و حس اعتماد به نفس را در وي تقويت نمايند تا او بتواند در جامعه و در برابر قدرتهاي بزرگتر از خود تا همسطح خود، عرض اندام نمايد و آن فشار رواني ناشي از سرخوردگي را با خود به محيط خانه نياورد که موجب بروز رفتارهاي عصبي و پرخاشگري شود.
اصلاح پرخاشگري
براي همه آدمها خيلي راحت است که هنگام ناراحتي و عصبانيت، با پرخاشگري و داد و فرياد و دعوا، اين حالات عصبي را سر ديگران خالي کنند؛ اما چرا همه به اين رفتارها روي نميآورند و در هر شرايط و مکاني دست به چنين اقداماتي نميزنند؟ به اين دليل که انسانها به يکديگر احترام ميگذارند و براي همديگر ارزش و حرمت قايل هستند و همين رعايت حرمتهاست که افراد به خود اجازه نميدهند در مقابل هر فرد و يا در هر مکاني، خشم خود را به طور غيرکنترل شده بروز دهند. معمولا افراد از کودکي ميآموزند که در برابر بزرگترها و والدين از جملات محترمانه استفاده کنند و به صورت رها و بدون کنترل رفتار و حرکاتي انجام ندهند که باعث حرمتشکني ديگران شود. معمولا اينگونه اشخاص که اين نوع رفتار را آموختهاند و به مقام و شأن ديگران احترام ميگذارند، بهتر ميتوانند خشم خود را کنترل نمايند و آن را مديريت کنند. اما افرادي که از «مديريت خشم» بيبهرهاند، در اولين قدم بايد به يک مشاور روان مراجعه نمايند و تلاش کنند رفتارهاي نادرست خود را اصلاح کنند. از آنجا که اکثر افراد پرخاشگر، در زمان عصبي شدن، خود را محق ميدانند و عامل بروز عصبانيت خود را طرف مقابل خود ميدانند که با انجام دادن يا انجام ندادن يک رفتار دلخواه فرد پرخاشگر باعث برافروختگي او شدهاند، معمولا از مراجعه به مشاور امتناع ميکنند چون از نگاه آنها هيچ رفتار اشتباه و خلاف عرفي رخ نداده. در اين صورت، طرف مقابل فرد پرخاشگر (در داستان زندگي اين هفتهمان: «احسان») بايد با مراجعه به مشاور نوع عکسالعمل در برابر پرخاشگري را بياموزد و از اين راهکارها در زمان لازم استفاده کند. براي نمونه به چند مورد اشاره ميکنم. اولين قدم براي مقابله و اصلاح رفتارهاي پرخاشگرانه، کاهش تعامل است؛ يعني بايد سطح ارتباطي خود را با اين قبيل افراد کاهش دهيد تا از بروز رفتارهاي پرخاشگرانهشان پيشگيري شود. فرد پرخاشگر به تدريج تنها ميشود و براي حل اين تنهايي يک فکر اساسي ميکند و تصميم ميگيرد؛ مثلا مدتي تلفنها و قرار مدارها را با او کم کنيد تا متوجه شود که از رفتار آن روزش ناراحت شدهايد. تنها که باشد، شايد نظرش عوض شود و حاضر شود درمان و مشاوره را شروع کند.
در قدم دوم، اگر کاهش سطح تعامل موثر نشد، بايد از افرادي که روي اين افراد پرخاشگر نفوذ دارند، بخواهيد ضمن صحبت کردن و گوشزد کردن عواقب اين رفتار اشتباه از او بخواهند که به سمت ترک رفتارهاي غلط بيايد تا از شکاف عاطفي بين خود و خانوادهاش پيشگيري کند.
قدم سوم اين است که با استفاده از نقاط ضعف فرد پرخاشگر، او را به سمت درمان و ترک رفتارش هدايت کنيد؛ مثلا اگر همسرتان در حضور بچه فرياد ميزند و دعوا راه مياندازد، به او بگوييد: «به خاطر اين رفتارت، من بچه را با خودم ميبرم؛ چون تو به او آسيب ميزني. هر وقت رفتارت را اصلاح کردي، برميگرديم.» چون بد والدي از بيوالدي بدتر و آسيبزنندهتر است. يک پدر يا مادر پرخاشگر، زماني که به يک کودکآزار تبديل شود، آسيب بزرگي به فرزندش خواهد زد و چه بهتر است که به جاي نظارت اين والد بيمار کودک تحت سرپرستي پدربزرگ با مادربزرگاش زندگي کند.
ريشه پرخاشگري را بخشکانيم
اولين الگوهاي بچهها، والدين آنها هستند. وقتي ما عصباني ميشويم، در واقع به فرزندمان ياد ميدهيم چه رفتاري بايد در هنگام عصبانيت انجام دهد و چگونه خشم خود را مديريت کند. اين ما هستيم که الگوي زندگي سالم يا ناسالم را به فرزندمان ميآموزيم. پس بايد به کودکانمان بياموزيم که اگر کسي شما را عصباني کرد، براي کمتر آسيب ديدن خودتان و آن فرد، به جاي آنکه تحت تاثير جو دعوا قرار بگيريد، بايد از آن محيط دور شويد و پس از برقراري آرامش و تفکر در مورد حل مساله، با فرد پرخاشگر صحبت کنيد. اين خيلي مهم است که آموزش ياد شده را به صورت عملي به بچههاي خود بياموزيد. اگر او ببيند که پدرش در برابر فردي که فرياد ميکشد با صداي بلندتر فرياد ميزند، معناي کم نياوردن و قدرت را اينطور درک ميکند اما اگر پدر با آرامش و پس از گذشت زمان به فرد موردنظر بگويد: «تو کنترل خودت را از دست دادهاي و بهتر است بهوقتش با هم صحبت کنيم» کودک هم ياد ميگيرد آن کسي که فرياد نميزند و خشماش را کنترل ميکند و يا به طريق مناسبي آن را بيرون ميريزد، قدرتمندتر است. فرياد زدن، کار آساني است که از هر کسي برميآيد اما اگر انسان قوي باشد، ميتواند اين فشار را کنترل کند و به جاي فرياد کشيدن، تصميم درستي بگيرد.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
سلام من یه پسر سینزده سالم دیگه از رفتار پدرو مادرم خسته شدم هی به عقایدم گیر میدن میگن تو شستشوی مغزی شدی نماز صبح منو بلند نمی کنن می کن دلمون نمی یاد می خوام برم نماز ظهرمو بخونم میگن بیا اول ناهارتو بخور ماه رمضونا می خوام برم مسجد میگن تنها نرو دارم درس می خونم کتاب و تو دستم می بینم میگن درس بخون بعد هی قول میدن میزنن زیر قولشون هیچی نمیگم بدتر میشه یهچی میگ دلم میسوزه تازه مسافرت نمی ریم هیچ با بسیج می خوایم بریم قم ومشهد هم میگن نه شما بگین من چیکار کنم
۱٫ هراز گاهی با دوستان یا اعضای خانواده که قابل اعتماد هستند دردودل کنید. این امکان وجود دارد که آنها هم متوجه رفتارهای والدینتان شده باشند.
۲٫ به حرف زدن ادامه دهید. اگر یک فرد خاص حرفهایتان را باور نکرد یا یکی به شما گفت مشکلتان آنقدرها هم بد نیست، دلسرد نشوید. گاهی اوقات بچههایی که به دیگران درمورد والدین بد خود میگویند جدی گرفته نمیشوند چون از نظر جسمی آسیب ندیده اند، اگر این اتفاق برای شما هم افتاد، به آن فرد بگویید که آزار احساسی زخمهایی به جا میگذارد که برطرف شدن آن مدت بیشتری میبرد.
۳٫ اگر همه چیز خیلی غیرقابلکنترل شد به پلیس یا هر کس دیگری که فکر میکنید مراجعه کنید. تازمانیکه به حرفهایتان گوش ندادهاند دست از کار نکشید.
۴٫ دوستیهای عمیق ایجاد کنید و در فعالیتهای زیادی شرکت کنید. اینکار به شما کمک میکند بتوانید مشکل با والدینتان را از ذهنتان بیرون کنید و بهتر با آنها کنار بیایید.
۵٫ سعی کنید با والدینتان حرف بزنید. امیدهای واهی نداشته باشید—نمیخواهید که دلسردتان کنند.
۶٫ راهی برای دور شدن از والدینتان پیدا کنید. سعی کنید از یکی از اقوام که درکتان میکند بخواهید و پیش او بروید یا دانشگاهتان را شهرستان انتخاب کنید که از آنها دور شوید.
· ریلکس باشید، زمانی را به تنهایی بگذرانید، احساساتتان را یادداشت کنید، چند نفس عمیق بکشید و وقتی که آرام شدید با آرامش و مهربانی با والدینتان حرف بزنید. مثلاً، “مادر معذرت میخواهم. وقتی به من توجه نمیکنی و به حرفهایم گوش نمیدهی عصبانی میشوم. اینطوری فکر میکنم هیچ ارزش و اهمیتی برایت ندارم. فکر میکنم اگر صادق باشیم و آرامشمان را حفظ بکنیم بتوانیم مشکلمان را حل کنیم.” از کلمات غیرمحترمانه استفاده نکنید و حتی اگر تقصیری به گردنتان نباشد عذرخواهی کنید. سعی کنید باگذشت باشید.
· دلسرد و ناامید نشوید.
· به خودتان آسیب نرسانید.
· افکار خودکشی نداشته باشید.
· کمی پول پسانداز کنید. مطمئناً به آن نیاز پیدا میکنید.
· نادیدهشان بگیرید.
· بخاطر حرفهای بدی که والدینتان به شما میگویند خودتان را مقصر ندانید.
· درصورت امکان از روبه رو شدن با آنها خودداری کنید. سعی کنید وقتتان را در اتاقی جدا یا خانه دوستانتان سپری کنید.
· به دنبال راه حل های طولانی مدت برای به دست گرفتن کنترل امور باشید، مثل نقل مکان از آن خانه یا رفتن به دانشگاه شهرستان یا مدارس شبانه روزی.
· از داد زدن سر والدینتان و بدوبیراه گفتن به آنها خودداری کنید. اینکار همه چیز را بدتر میکند.
هشدارها
· هیچوقت هیچنوع بی احترامی نشان ندهید.
· اگر نادیده شان میگیرید، نگذارید خیلی به چشم بیاید چون اینکار عصبانیشان میکند.
سلام.دختری ۲۵ساله هستم.خانواده ام خیلی تعصبی وشکاک هستن.من تازگیها طلاق گرفتم و پسری دارم که حضانتش باپدرشه.چندوقتیه که افسردگی گرفتم.خونوادم نمیزارن ازخونه برم بیرون.باهام خیلی بدرفتاری میکنن.درصورتی که عامل بدبختیم خانواده ام بودن.هیچ سرگرمی ندارم.باهمه چیز مخالفت میکنن.حتی از طرز لباس پوشیدنم ایراد میگیرن.باتمام اقوام واشناهامون هم قطع رابطه کردیم.بخاطرهمین رفتار خانوادم.توروخدا بگید چکار کنم ازین وضع خیلی خسته شدم.دوست دارم تنها زندگی کنم.حسرت یه روز اروم به دلم مونده.خانواده ام هم باهم تفاهم ندارن وهمیشه روزمون رو باجنگ و دعوا به شب میرسونیم.توروخدا راهنماییم کنین.نمیدونید چه عذابی دارم میکشم.
· ریلکس باشید، زمانی را به تنهایی بگذرانید، احساساتتان را یادداشت کنید، چند نفس عمیق بکشید و وقتی که آرام شدید با آرامش و مهربانی با والدینتان حرف بزنید. مثلاً، “مادر معذرت میخواهم. وقتی به من توجه نمیکنی و به حرفهایم گوش نمیدهی عصبانی میشوم. اینطوری فکر میکنم هیچ ارزش و اهمیتی برایت ندارم. فکر میکنم اگر صادق باشیم و آرامشمان را حفظ بکنیم بتوانیم مشکلمان را حل کنیم.” از کلمات غیرمحترمانه استفاده نکنید و حتی اگر تقصیری به گردنتان نباشد عذرخواهی کنید. سعی کنید باگذشت باشید.
· دلسرد و ناامید نشوید.
· به خودتان آسیب نرسانید.
· افکار خودکشی نداشته باشید.
· کمی پول پسانداز کنید. مطمئناً به آن نیاز پیدا میکنید.
· نادیدهشان بگیرید.
· بخاطر حرفهای بدی که والدینتان به شما میگویند خودتان را مقصر ندانید.
· درصورت امکان از روبه رو شدن با آنها خودداری کنید. سعی کنید وقتتان را در اتاقی جدا یا خانه دوستانتان سپری کنید.
· به دنبال راه حل های طولانی مدت برای به دست گرفتن کنترل امور باشید، مثل نقل مکان از آن خانه یا رفتن به دانشگاه شهرستان یا مدارس شبانه روزی.
· از داد زدن سر والدینتان و بدوبیراه گفتن به آنها خودداری کنید. اینکار همه چیز را بدتر میکند.
و
· هیچوقت هیچنوع بی احترامی نشان ندهید.
· اگر نادیده شان میگیرید، نگذارید خیلی به چشم بیاید چون اینکار عصبانیشان میکند.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
از بعد اون اتفاقات پرخاشگر شدم ،اهنگاي غمگين نا اميد شدم از زندگي كردن ديگه نماز هيچ كاري نميكنم دختر باحجابي نيستم ولي نمازمو ميخوندم،امسال نه روزه ميگيرم نه نماز ميخونم از خدا دور شدم حس ميكنم به خدا بايد نزديك بشم تا حالم خوب بشه ولي نميتونم با خودم ميگم خدا يك نگاهم بهم نميكنه!!!از قولاي الكي مادرم خسته ام از اينكه گير دادن به درسام ك بخون كنكور حتما قبول بشي بابا كو تا كنكور به خاطر اونا كل سعي و تلاشمو ميكنم رشته رياضي قبول بشم ميگن معدل بالاي ١٩قبوله ميگن ن بايد ٢٠باشي!شاگرد اولم ولي خوب ك چي با اين روحيه خرابم!درسامو حفظ ميكنم به جا ياد گرفتن!!بااينكه خودم عاشق رشته هنر عكاسي و بازيگري هستم مخالفت ميكنن ميگن رشته خوبهي نيست اينده نداره بابا من دوست دارم من ميخام برم من بايد علاقه داشته باشم نه شما!،از كوچيكي از شنا متنفر بودم به خاطر پدرم رفتم و ٩سالگي تمام شد باز دوباره ثبت نام كردم با اينكه كل٤ترم و رفتم و ياد گرفتم،به خاطر اونا٥سال بسكتبال رفتم با اينكه علاقه نداشتم به خاطر اونا همه كار كردم ولي اونا نميان به خاطر من يه گوشي بخرن!!!از ٤سالگي گوشي داشتم كلاس٤تبلت خريدن برام كلاس هفتم برام باز گوشي خريدن هشتم هم ك بودم ازم گرفتن!!!تابستون هفتم شكوندن بعد باز پدرم همون شب منو برد گوشي فروشي برام ايفون خريد به دليل اينكه تلگرام نصب كردم ازم گرفتن باز دادن به پسر عموم گفتن من نميخام اين گوشيو هيچي نگفتم فقط شبا گريه ميكنم!كارشون گير دادن به من شده ديگه حتي نميتونم گوشي مادرمو بگيرم خستم من فقط دلم مرگ ميخاد شبا ارزو مرگ ميكنم صبحا بيدار ميشم يه بغض خيلي سنگين دارم هرچقدر گريه كنم خوب نميشه كمكم كنين مشكلم خيلي زياده به طوري ك هنوزم افسرده ام دوستم ازارم ميده با كاراشو حرف زدن از موضوع اون پسره به من چه اون چيكارا ميكنه به من ديگه نگو بابااا!!!!!
سلام همگی پسر ۱۶ ساله ای هستم خاستم بگم پدر مادرم خیلی منو دوست دارم و من هم خیلی دوستشون دارم مامانم با من موافقه ولی بابام نه برام خیلی کارا کرده ولی بعضی موقعه ها بدم میاد ازش بهد چند روز خوب میشم با هم دوستم میخندیم ولی تو چیز هایی که دوست دارم دخالت میکنه فکر میکنه یچه۱۰ سالم باید روم نظارت داشته باشه از گوشی قفل نزار بگیر تا لباس لات ها نپوش در حد تو نیست و موهات خط ننداز مگه لاتی زنجیر ننداز و کامپیوتر زیاد بازی میکنی برام نشسته قانون بازی گزاشتع چقد بازی کنم هی میگه برو بیرون باشگاه برو دوست پیدا کن بابا خسته شدم همه چی گیر میده خیلی دوستش دارم ولی این موقه ها نه😢کاش بفهمه بچه نیستم خیلی هم عصبانی هست خاهش کمک چی کار کنم بهم گبر ندع راه حل بگید ((
اگر به گفته های پدر و مادرتون توجه کنید حقیقت رو گفتن و این شما هستید که باید روش زندگی خودتون رو به مسیر درست تغییر بدید چون تمام این مثالهایی که زدید از جمله خط انداختن روی مو وسر جزئ روشهای افرادی هست که نمیتونید از اونا برای زندگی الگو بگیرید
امیدوارم در این سن که سن حساسی هست بتونید راه خودتون رو پیدا کنید و به دور از این رفتارها سالم ادامه بدید
نمیدونم چیکار کنم من به خاطر اینکه وقتی موقع درسه من بود به خواهرم میکفتم اروم ترمیکفت جای درس خوندن توی اتاقه الان امتحانشه میاد تو حال درس میخونه اروم صحبت میکنم میگه ساکت اونوقت وقتی همون حرف خودشو بهش میگم قبل از اینکه اون چیزی بگه مامانو بابام بهم میگن هیس خسته شدم موقع درس من اینقدر توجه نمیکردن حالا برای این خواهرم انجام میدن نمیتونستم طاغت بیارم با بابا و مامانم سر همین موضوع بهم بحث کردیم نمیدونم چه کنم الانم اروم نمیشم لطفا مشاور کمکم کن
مشاوره ای در این مورد نیست و شما باید شرایط رو قبول کنید و از حساسیت های موجود و به نوعی انتقام گیری دوری کنید
چون نه تنها تاثیری برای شما نداره بلکه باعث برخوردهای تند خانواده هم خواهد شد
من ی پسرم همیشه برام خوب بودن و هر چیزی خواستم برام فراهم کردن فقط بابام زیاد گیر میده به مدل مو و لباست…
چند بار خلاف اون مدل مو و لباس پوشیدم اعصابش خراب شد و چند روز باهام حرف نزد.
اون میگه من ساده بودم تو هم ساده باش….!!!!!
اینم شد زندگی
سلام. من ١٦ سالمه مشكلمم با بابامه. يعني هركاري كنم، دوس داره يه گيري بده. جدا از همه گيراش. مشكل من تو بيرون رفتنمه. همه دوستاي مدرسه من تا ساعت ٢ ميرن تو پاركو. با ماشين دور ميزنن. ولي من بايد ١٠ خونه باشم. رانندگي بلدم. ولي حق دس زدن ب ماشينم ندارم. زمان بابامو نميدونم. ولي الان ديگه همه چي عوض شده
شرایط زندگی خودتونو با دیگران مقایسه نکنید … و خوشحال باشید خانواده ای دارید که نگران شما هستند … و گرنه تا ساعت دو بیرون بودن چیزی نیست که شما بخاطرش خودتونو ناراحت کنید
و متاسفانه همین رفتارهای بچگانه در شماست که باعث میشه خانواده به شما اعتمادی نداشته باشه
من ۱۷سالم ولی حتی مادرم بهم اجازه نمیده که گوشیم باهام باشه وهمش جولوی همه گوشیم چک میکنه سیم کارتمم گرفته همش بهم شک داره واقعا دلم میخوادبمیره همیشه هم با پدرم دعوادداره سرچیزای الکی بامن و خوارم دعوا میگیره فقط خدا خدا میکنم زود تر برم دانشگاه از دست این هیولا راحت بشم حتی. چندباربهم گفته که کاش خدا بهم بچه نمیداد واگه شما بمیرین فوقش دو روز گریه میکنم بعد زندگی میکنم واقعا دلم میخواد خفش کنم درست مادر ولی اصلا از مادرم خوشم نمیاد وقتیم که یه آهنگ گوش میدم میگه مگه عاشق شدی حق نداری آهنگ گوش بدی واقعا ازش بدم میاد.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
سلام من از دوران کودکی تا الان که حدود۱۹سالم هست پدر و مادرم باهم اختلاف داشتن دلایل اون هم اعتیاد پدرم و براورده نشدن خواسته های مادرم بود ما معمولا در سال بیشتر از یکی دوبار خونه فامیل نمی ریم به غیر از مادربزرگم. کسی هم به عنوان واسطه قبول نمیکنن.بابام کارای عجیب غریبی و احمقانه ای انجام میده تو درک مفاهیم هم بعضی اوقات مشکل داره مادرم هم جدیدا رفتارش به سمت افسردگی رفته همش نامیده.نمی دونم سعی کردم پسر سالمی باشم ولی مثل اینکه برای مادر این کافی نیست حاضر به مشاوره هم نیستن.سعی کردم طلاق بگیرن دیگران رو واسطه کردم حتی خودم گفتم اما پدرم راضی نشد.حالا هم خودم میخوام برم پیش روانشناس چون خودم هم نمی دونم دارم چیکار می کنم.ولی کاش تو بچگی از هم جداشده بودن یا پدر نداشتم
سلام من هلنا هستم ۱۵ ساله…
پدرمن دبیره مطالعاته و مادرم مدیره شرکته بیمه هس.
من دختره سالمی از نظر اجتماعی هستم ولی یک سری چیزهایی رو می دونم که به نظره خودم نیازه..چون باید بدونم جامعه خرابه…و از این چیزایی که می دونم سوءاستفاده نمی کنم.من چون تنهام و اکثرا با فامیلا مون ارتباط ندارم حوصلم سر میره…حتی اجازه ی کار با اینترنتو ندارم..الانم کنار مادرم نشستم…من دوس دارمبا دوستام زیاد بیرون برم ولی پدر و مادرم نمی ذارند.می گن جامعه خرابه..اما این آدمان که خرابش می کنن و من خراب نیستم..با اینکه کارهای زیادی برای جلب توجه آنها می کنم هنوز به من بیاعتمادن..حتی وقتی از خونه می رن بیرون در اتاقشونو قفل می کنن..واقعا خسته شدم..با این مهر و محبت فراوونشون همش انتظارم دارن..چی کار
هیچ کس تو این دنیا دهنش به اندازه من سرویس نشده.هم درس میخونم هم سر کار میرم.ساعت ۹ میرسم خونه.ساعت ۱۲ شب با آب یخ بیدارم میکنن پاشو نماز بخون.ساعت ۴ صبح هم باز با آب یخ بیدار میکنن نماز بخون.یعنی نه زندگی دارم نه خواب.الانم ۲۰ سالمه.یه دم مشکوکن و گیر میدن.تا حالا نه قلیون کشیدم نه سیگار.معلوم نیست خودشون تو جوونیشون چه غلطی کردن که همش بهم گیر میدن.از رنگ لباس و مدل مو و حتی به عطر زدن هم گیر میدن.شبایی شده ساعت ۱ شب گفتن یا نماز یا گمشو بیرون.رفتم تو پارک ساعت ۱ و ۲ شب.خودشون روانی ان منم روانی کردن.قدر موقعیتتون رو بدونید چون هیچکدومتون به بدبختی من نیستید.
خیلی سخته خدا بهت صبر. بده😔کاش اصلا مسلمون نبودیم و تو ایرانم ب دنیا نمیومدیم اینم شانسه اخه😒
باهات موافقم مامان من تو جونیش همش چت باپسرا چت میکرده الاتم فکر میکنه من مثل اونم تا یه چی میشه ربط میده به این کاراخوبه تا الان هیچ کار خطایی ازم سر نزده
سلام خواهش میکنم مشاوره بدید ……
من یه دختر۱۶ساله ام.پدر و مادرم منو با دیگران مقایسه میکنن و منو کمتر و پست تر از هر آدمی میدونن میگن هیچیت خوب نیست من نمیفهمم توی خونه ب مامانم کمک میکنم اهل دور دور و ….نیستم درس خونم هستم.سرکوفتاشون مثل تیر تو قلبم فرو میره و من همیشه شبا بی صدا گریه میکنم به حالم که اگ زندگی تو ۱۶سالگی اینه بقیش دیگه چیه.کمکم کنید
این مطلبو طوری قرار بدید تا والدین شما مطالعه کنن
از مقایسه کردن فرزندتان با دیگران بپرهیزید و اجازه ندهید این امر برایتان تبدیل به یک عادت شود چون فرزندتان را سرخورده و بی اراده بار می آورید و احساس بی ارزش بودن به آن ها دست خواهد داد!
مقایسه کردن کودکان با سایر دوستان وی یا کودکان اقوام و حتی خواهر و برادرهای وی کمکی به فرزند شما نمیکند، بلکه بر عکس میتواند اثرات منفی ای بر رفتار وی داشته باشد.
مقایسه اعتمادبه نفس آنها را به شدت خدشهدار کرده و باعث میشود احساس حقارت کنند. باوجود این، بسیاری از والدین وقتی میبینند فرزندشان به خوبی بچههای دیگر نیستند، دست از مقایسه کردن نمیکشند و مدام کودکشان را با کودکان دیگر در کفه ترازوی سنجش و مقایسه قرار میدهند. برای رهایی از این رفتار غلط کافی است، به خود بقبولانید که فرزند شما، موجودی مستقل و آزاد است که راه رشد و شیوه زندگی خودش را دارد و خواهد داشت.
بعضیها، این اصل را همان روزی که روی صفحه مانتیور سونوگرافی، جنسیت کودکشان معلوم میشود، میپذیرند. این کودک قرار نیست همه خواستههای شما را مو به مو اجرا کند؛ همانطور که شما، خواستههای والدینتان را مو به مو انجام ندادید. بنابراین با این رفتار و حرکت با دست خود به فرزندتان آسیب نرسانید.
در زیر به دلایل مهمی اشاره میکنیم که به شما نشان میدهد مقایسه کردن کودکان با یکدیگر کار درستی نیست و چه عواقبی میتواند در پی داشته باشد.
مقایسه باعث خشم کودک میشود
مقایسه های مستقیم باعث عصبانی شدن بچهها میشود. وقتی برایشان مشخص میشود که به اندازه کافی خوب نیستند، نه تنها حس تلخی و ناراحتی نسبت به شما پیدا میکنند بلکه نسبت به آن خواهر و برادر و یا دوست هم همین حس ناراحتی و عصبانیت در آنها ایجاد میشود.مقایسه کودکان با یکدیگر باعث عصبانی شدن آن ها میشود.
مقایسه باعث خودخواهی میشود
برعکس این مقایسه ها هم همینطور است. عاقلانه است که فرزندتان را به طریق مثبت هم با دیگران مقایسه نکنید. دوست دارید فرزندتان طوری بزرگ شود که تصور کند از بقیه آدمها برتر است؟ تحسین کردن بچهها کار خوبی است اما باید مراقب باشید که به طور مداوم به آنها نگویید که از بقیه بچهها بهتر و بالاتر هستند.
اگر بخواهید آنها را خودخواه و متکبر بار بیاورید هیچ لطفی در حقشان نکردهاید. مقایسه کردن فرزندتان با دیگران تصویری منفی از خودشان به آنها میدهد. پدر یا مادر بودن یک مسابقه نیست و لازم نیست به بقیه والدین نشان دهید که فرزندتان چقدر بهتر از بقیه است.
مقایسه کردن، باعث دروغگویی کودکان می شود
انتظار و توقع بیش از حد از کودکان و مقایسه آنها با دوستان و همسالان در زمینههای گوناگون، یکی از علتهای دروغگویی محسوب میشود. والدینی که انتظارات بیش از حد توان و استعداد کودکان داشته باشند و آنان را زیر فشار قرار دهند، کودکان را به دروغگویی وامیدارند. والدین باید توجه داشته باشند که مقایسه کردن بچهها، در هر سنی، کار غلطی است که سبب خودکمبینی کودک شده و سرخوردگی ایجاد میکند و این باعث میشود کودک، برای فرار از مقایسه شدن، در حقیقت، از والدینش فرار کند و این یعنی خطر! پس، باید به یاد داشته باشید که هرگز، بچهها را با هم مقایسه نکنید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
من احساسي و محتاج محبتك پدرو مادرم بي إحساسي سرد همشزير قولاشون ميزنن خستم كردن احساس ميكنم هر وقت خوشحال ميشم يا دارم ميخندم ناراحتن هميشه بعد اين ك ميرم بيرون يا حالم خوبه مامانم ي دعوا درست ميكنه بعدش
منم خسته شدم.فقط بلدن بهمون گیر بدن.به همه چیمون.سی سالمونم بشه اختیارمون دست خودمون نیست.با اینکارا فقط ماهارو از خودشون دور میکنن.مامانم بهم شک داره.به همه چی گیر میده.دیگه واقعا نمیدونم چیکار کنم.هی باهم دعوا میکنیم.خستهههههه شدم.تا ی حرفی میزنم هی با شک به مسائل دوست پسر از اینجور چیزا اشاره میکنه.اصلااااااا درکم نمیکنه اصلا.واقعا نمیدونم چیکار کنم
حتما کاری از شما سر زده که نسبت به شما بی اعتماد شدند … به هر حال اگر میتونستید اعتمادشو جلب کنید
چون باید به خانواده ها حق داد در شرایط آشفته اجتماعی امروز محتاط باشند و کمی سخت گیری کنند
روزی متوجه خواهید شد کسی دلسوزتراز خانواده وجود نداره