سوالتو بپرس
X

استرس و اضطراب مهاجرت

دختری 18 ساله ام که قراره برای ادامه تحصیل مهاجرت کنم در این مورد خیلی استرس دارم چطور میتونم با این حس بد اضطراب کنار بیام ؟ مراجعه به روانشناس میتونه تاثیر داشته باشه ؟

فرشته:

نمایش نظرها (2)

  • خب جای جدید همیشه استرس و نگرانی خاص خودش رو داره و شما چون ازش شناختی ندارید اینطوری داری کر میکنی بعد از مدتی با پیدا کردن دوستان خوب میتونید این حس و حال ترس و استرس رو از خودتون دور کنید

  • منم دارم میرم مونترال کانادا.
    فرانسوی زبانه و منم انگلیسی میدونم.اما دارم فرانسه هم یاد میگیرم.
    برای ترم اول میخوام با هزینه رفتم و ... 30 میلیون تومان خرج کنم و بعد از اون تصمیم دارم از طریق دوست صمیمی ای که اونجا دارم مخارجم رو تامین کنم.
    یعنی کار پیدا کنم به کمک راهنمایی اون.
    نمیخوام دیگه از ایران پولی ببرم.
    حالا جالب تر اینکه متاهلم.یک دختر 5 ساله دارم و میخوام حداکثر تا دو سال آینده اتونها رو هم بیارم اونجا تا دخترم مدرسش رو اونجا شروع کنه و وابستگی ایجاد نشه ..
    در تایم 90 زندگیم دارم کار میکنم.
    دیرتر از این نمیشد.
    27 سال دارم.
    خانمم اینجا کارمند هست.
    میخوام اگر تا 7 هشت ماه یا کمتر بتونم یه کاری برای خانم پیدا کنم اونجا که مناسبش باشه بگم استعفاش رو بده زودتر بیاد اونجا.
    در غیر این صورت باید اول خودم درسم رو تموم کنم حدود دو سال و بعد اون هم حدود دو سال باید اقدام کنم به جذب در دوره کارورزی تا بتونم در سیستم کاری جا بیفتم و درخواست اقامت بدم.
    برای درخواست اقامت باید مدرک بی دو فرانسه هم بگیرم!!
    حالا فکر میکنم کارشناس خبره بین المللی هم باشید از استرس زرد شده باشید!!
    تصمیم قطعی هست و هیچ چیزی هم جلو دارم نیست.اما از استرس هم دارم میترکم یه جورایی.بخ کسی رو نمیکنم استرسم رو اما میبینید دیگه....
    میدونم جای من شما هم استرس گرفتید....
    به هر حال تمامی کارها رو کردم.هزینه ها هم انجام شده و از طریق پذیرش دانشجویی دارم میرم.
    فکر نمیکنم راهی برای مقابله با این استرس باشه.
    این استرس به نحوی ترسه.
    فرار از این ترس هم راهی براش وجود نداره.
    تنها راه مقابله با اون ، رو در رویی با این ترس هست و به شمشیر کشیدن بر روی این لشکر و کاملا به تنهایی.....
    باید با تمام قدرت این سیستم سنگین رو مدیریت کنم.
    باید خانواده رو به نحوی به مسائل مقدماتی ورود به اونجا از جمله آموزش زبان ترغیب کنم.
    باید بعد از رفتن با قدرت تمام بتونم یه کاری به صورت کش که متوجه دولت نمیشه و سایر دانشجویا ایرانی حداقل 5 ساعت در روزپپیدا کنم.
    در کل باید تمام مسائل رو در صورتحسابی بذارم جلوم و با تمرکز تمام از ابتدا شروع به پرداختشون کنم.
    جالب اینجاست وضع مالی هم ایده آل نیست.
    اما با مدیریت کل این سیستم ترس و استرس و رو در رویی و مواجهه با اونها باید یکی یکی غول این مراحل رو شکست بدم.
    از بچگی تو بازی هایی که شروع میکردم عادت نداشتم بازی ای رو ناتمام بگذارم.هر قدر هم ضعیف میبودم باید تا تهش میرفتم و خیالم راحت میشد که تمومش کردم. و هیچ وقت تن به شکست هیچ چیز ندادم.
    همیشه راه حلی داشتم.
    الآن هم این بازی بزرگ ترین غول زندگی منه.
    در این بازی غول های بزرگی هستند که مردهای بزرگ با هم با توانایی های مالی و قدرتی بالا هم نمیتونند با هم بگذرونندشون....ولی من مواجه میشم.نابود میکنم . شکستشون میدم و به مراحل بعدی میرم تا مرحله آخر رو در این بازه 8 ساله از مهر 96 بتونم به پایان برسونم و بعدش نسل های بعد از من بتونند در زندگی شیرین و زیبایی زندگی خوبی داشته باشند.