سوالتو بپرس
X

اضطرای و دلتنگی

سلام
پسرم امسال کنکور ریاضی داد و رتبه خیلی خوبی آورد و در دانشگاه امیرکبیر در رشته ای که دوست داره قبول خواهد شد.دو مورد هست که مدام فکر من را مشغول کرده وزندگی را به من سخت کرده است. همیشه در حال فکر کردن به این دو مضوع هستم و حتی خواب خوبی هم ندارم:
1- پسرم هر دو مقطع دبیرستان رادر مدرسه تیزهوشان گذروند و از نظر هوش و استعداد در حد عالیه. سه سال پیش وقتی مس خواست بره کلاس دهم، به پسرم گفتم بره رشته تجربی. دلیلم این بود که با توجه به قابلیتی که داره حتما در یک رشته مناسب پزشکی یا یراپزشکی قبول خواهد شد و هم خیال خودش و من از بابت شغل و آینده راحت خواهد بود. همه مزایای این رشته را براش گفتم. جوابش این بود که همه این موارد را می دونم و نگرانی شما را هم درک می کنم ولی من علاقه ای به رشته های گروه پزشکی ندارم. عشق و علاقه ایشون کامپیوتر و برنامه نویسی بود که با رتبه حدود 200 در در دانشگاه امیرکبیر پذیرفته خواهد شد. ولی من الان سه ساله که این مسئله از ذهنم بیرون نمیره که ای کاش تجربی بود. به خصوص حالا که موقع انتخاب رشه است حسرتم بیشتر و بیشتر میشه. با این حال خودش اصلا ناراحت نیست. یدم افرادی که مثل پسرم بودند و حالا میگن پشیمون شدند. نگران این هستم که زمانی بگه پشیمون هستم که فایده ای نداره. چند بار خواستم بهش بگم که انتخاب رشته نکنه و سال دیگه بره تجربی امتحان بده ولی چون مطمئن هستم قبول نمی کنه، برای این که آرامشش را به هم نریزم، چیزی بهش نگفتم ولی این افکار من در حد دیوانه کننده داره میشه و به نظرم داره کم کمک روی قلبم اثراتش را نشون میده.
2- نکته دیگه دلتنگی دوری پسرم هست. دلتنگی شدیدی ه از وقتی که نتایج کنکور اعلام شده برام پیش اومده. من آدم محکمی یا به قول خانمم آدم دل سنگی هستم که یادم نمی یاد دلم برای کسی تنگ شده باشه. حتی برای پدر و مادر و برادر و خواهرهام که سالی یک بار می بینمشون، اصلا دلم تنگ نمیشه. ولی از زمانی که متوجه شدم پسرم قراره اول مهر بره تهران، دلتنگی هام شروع شده که برای خودم و خانمم هم عجیب بود. حتی به پسرم پیشنهاد دادم دانشگاه شهر خودمون بمونه ولی میگه برای پیشرفت بهتر باید برم تهران و من هم قبول کردم. ولی من که تا بحال گریه نکرده بودم، هر از گاهی در تنهایی به گریه می افتم.
این دو موردی که در بالا گفتم را می ددونم که باید بپذیرم ولی هردو در این مدت دو هفته به حدی به شدت تو ذهن من جا کرده که اصلا احساس خوشحالی و زندگی ندارم. به نظر شما چکار کنم؟

ali351:

نمایش نظرها (3)

  • با سلام خدمت شما دوست عزیز
    نگرانی های شما قابل درک می باشد اما در کنار موفقیت های که در رشته ها مختلف مشاهده می کنید نیاز است که علایق و استعداد فرد نیز در نظر گرفته شود و افراد موفق بسیاری وجود دارند که در رشته های دیگری جز پزشکی تحصیل کرده اند و این یک باور اشتباه می باشد که برای موفقیت بهتر است این مسیر طی شود چون ممکن است اگر استعداد با علاقه همراه نباشد فرد زود خسته شود و امکان موفقیت او کاهش یابد.
    در مورد اضطرابی که نیز خودتان تجربه می کنید نیاز به بررسی دقیق تر دارد.
    1. رفتار شما با فرزندتان متناسب با سن او می باشد؟
    2. این علایم شما بعد از خبر قبولی فرزندتان شروع شده است؟
    3. علایم بدنی شما چگونه می باشد؟
    4. چه افکاری در ذهنتان وجود دارد؟
    5. تا به حال مدتی را از فرزندتان دور بوده اید؟

  • دوست عزیز، من می تونم از تجربه خودم براتون بگم، گرچه حدود 18 سال گذشته و اون موقع پزشکی در این حد پرطرفدار نبود. من هم تیزهوشانی بودم، تجربی دوست نداشتم و از بیمارستان متنفر بودم، به همین خاطر هم رفتم ریاضی و بعد از کارشناسی مهندسی، تا دکتری در گرایش مورد علاقه خودم ادامه دادم. هنوز هم رشته خودم رو دوست دارم و از کارم رضایت روانی دارم، گرچه متاسفانه به دلیل شرایط، رضایت مالی ندارم. شرایط کاری و تحصیلی پزشکی رو هم از نزدیک دیدم (خواهرم) و باید بگم اگر علاقه و انگیزه عمیق شخصی نباشه، اصلا و ابدا امکان انجامش وجود نداره. ضمن اینکه اگر واقعا پسر شما بعدا پشیمون بشه، میتونه بعدها تصمیمش رو عوض کنه و مجددا کنکور بده و باور کنید که اگر با تصمیم شخصی خودش باشه، نتیجه خیلی متفاوته با اصرار شما (خواهر کوچکم کار مشابهی کرد). ضمن اینکه از من به عنوان کسی که در مجموع 5 سال وقفه در اتمام مقاطع مختلف تحصیلی داشته بپذیرید که وقتی به چیزی که میخوای میرسی، می بینی عجله واقعا ضرورتی نداشته.
    خودم هم از شهرستان اومدم و در مورد تهران، خیلی با پسر شما موافقم. محیط خیلی متفاوت و تجربه رشد دهنده ایه.
    ضمن اینکه به نظرم ارتباط و دلتنگی والدین و فرزندان خیلی متفاوته، مخصوصا اگه ایشون تنها فرزند شماست. با این وجود به نظرم بد نیست با مشاوری در این مورد صحبت کنید.