سلام
من دختر هستم و 21 ساله هستم.ترم آخر در مقطع لیسانس هستم و در حال حاضر شغلی ندارم و علاقه خیلی زیلدی به ادامه تحصیل و کار کردن دارم. در حدود دوسال پیش با شخصی که سه سال از من بزرگتر بود وارد رابطه شدم و بعد از آشنایی با اون فرد با اینکه شدیدا ابراز علاقه میکرد و حتی خواستگاری هم کرد بدلیل خیانت و رفتار های عصبی و سرشار از خشونت و همچنین احساس خودم نسبت به نابالغ بودن اون فرد و تفاوت خانوادگی از اون فرد جدا شدم و خب آسیب هایی هم از جانب اون شخص بخاطر خشونت هاش دیدم و حتی منو تهدید هم میکرد با اینکه رابطه من با اون شخص در حد حرف زدن و آشنایی و یک دوستی عادی بود و من سعی میکردم به هیچ وجه حرمت ها از بین نره ولی اون شخص چندبار با عصبانیت سعی کرد حرمت هارو بشکونه و حتی به من دست بزنه ولی من با وجود تموم سختی ها ارزش خودم رو بیشتر دونستم و تموم کردم……..هنوز در گیرو دارو تموم کردن رابطم با اون شخص بودم که یکی از آشناهای نزدیکمون که سال ها باهاشون ارتباط نداشتیم به دلیل شرایط زندگی و فاصله بین محل زندگیمون از من برای پسرش خواستگاری کرد.خواستگار من 12 سال از من بزرگتره ولی از نظر ظاهری خیلی مشخص نیس و جوان به نظر میاد و فوق لیسانس داره و کار و موقعیت اجتماعیه خوبی داره هرچند که خونواده پولداری نداره ولی میدونم از لحاظ مالی شرایط خوبی داره….. در دو سه جلسه اول آشناییمون از من سوالات زیادی راجب زندگی و شخصیتم میپرسید و خب من هم میپرسیدم و خب من هم به دلیل شکست قبلیم و اون آقاهم به دلیل شرایط مالی تصمیم گرفتیم رابطمون رو برای چند ماه حفظ کنیم و بهم قول ازدواج دادیم تا شرایط هردوی ما به ثبات برسه….. و اینکه من راجب رابطه قبلیم سربسته به ایشون توضیح دادم…….. و اما بعد از مدتی چون شهر سکونتمون یکی نیس آشناییمون فقط به تلفن محدود شد و ایشون در تماس تلفنی مدام درحال قربون صدقه رفتنو شوخیه در صورتی که من شناخت زیادی ازش ندارم و حتی خوب نمیدونم چیو دوس داره یا نداره و خب احساس میکنم خودشم یه مقداری برای شناخت بیشتر دوری میکنه و حتی از قرار حضوری فرار میکنه… البته من اصلا به روش نیووردم که به گفته خودش بخاطره خونواده هامون این رفتارو داره و دوس داره دست پر بیاد و ازین حرفا البته در این مورد شرایط بیماری کرونا هم بود چون ایشون در محیط بیمارستانی کار میکنن…… الان من شدیدا احساس بدی نسبت به ازدواج با ایشون دارم با اینکه خیلی پسر خوبو سالمی به نظر میاد و میشه بهش تکیه کرد ولی احساس ناراحتی از بابت رفتارهاش دارم و همچنین خیلی ترس از خیانت دارم و اینکه حس میکنم شادابی و شوخی های ایشون در تماس هاش بیشتر باعث میشه من از شناختش دور شم و این منو میترسونه…… بعضی وقت هام احساس میکنم شاید این افکار بخاطره آسیب های رابطه قبلیم هس و خیلی سردرگم هستم حتی بعضی وقت ها سعی کردم اون اقارو به چالش بکشم و حتی عصبیش کنم که بشناسمش و خب اونم همیشه مدارا کرد و رفتار خوبی از خودش نشون داد……. ولی بازم احساس نگرانی و سردر گمی دارم….خلاصه که تموم شرایطی که دارمو گفتم که بتونید به بهترین شکل راهنماییم کنید که اولا چیکار کنم خواستگارمو با این شرایط بهتر بشناسم و اینکه خودمو برای زندگی مشترک آماده کنم….. و اینکه ایا این فرد با این اختلاف سنی برای من مشکل ایجاد نمیکنه؟
ممنون از راهنماییتون