با زیر قول زدن و دروغگویی های مکرر همسرم چه کنم؟
سلام
من نزدیک به یک ساله که نامزد کردم.
اما دوتا مشکل بزرگ دارم
اول اینکه همسرم تو مسائل جزئی قول و قرارهاشو زیر پا می ذاشت.
مثلا وقتی میگفت ساعت 2 میام دنبالت 2ونیم 3 میومد
این در صورتی بود که قبل ازدواج بهش گفته بودم,من بسیار مرتب و منظم هستم, و ایشون هم گفته بود منم مرتب و دقیقم, فقط گاهی فراموشکارم
یااینکه تو خانواده ی ما کشیدن سیگار و قلیون قبیح محسوب میشه واسه همین من پرسیده بودم “شما اهل قلیون یا سیگار هستید؟”
گفت “بله, خانواده ام همه اهل قلیونیم, نمیگم نمیکشم, اما من اهل قلیون نیستم که بریم بیرون برای کشیدن قلیون, قلیون سفارش بدم, بعد بلافاصله پرسید شما از قلیون بدتون میاد؟”
گفتم “خیلی زیاد, مخصوصا که میگرن هم دارم”
خودش بدون اینکه من حرفی بزنم گفت:”من هم دیگه نمیکشم, اما نمیتونم به عمه ام و پسرعموهام بگم نکشند!”
حتی همونموقع گفتم “دوست دارید بکشید به من مربوط نیست اما جلو من نکشید, من خوشم نمیاد”
ما حتی جلوی مشاور قبل ازدواجمون هم این قضیه را مطرح کردیم و اون هم ازش قول گرفت که به قولش پایبند باشه
ما عقد کردیم و یه هفته بعد بهمراه اعضای جوون فامیلش رفتیم بیرون, اونجا من حتی بهش ملتماسانه گفتم نکشه, اما خیلی راحت قلیون کشید, بعد هم ناراحت بود که من چرا ناراحتم و گفت:”من نمیتونم به فامیل بگم قلیون نمیکشم, فکر میکنند دارم خودمو ازشون جدا میکنم”
بهرحال ما بعد از چندبار حرف زدن, توافق کردیم که من حساسیتم نسبت به این قضیه را کم کنم
اما بهش گفتم تو رو قولی که داده بودی, نموندی
این بار اولی بود که من این حرف را بهش زدم, درصورتیکه سر خرید عقد هم چون نتونست پول جور کنه ما خرید نکردیم درصورتیکه قول یه خرید معمولی را به من داده بود و من و خانواده ام هم دنبال بیشتر نبودیم
و اونجا من بهش گفتم این چیزا برای منو خانواده ام مهم نیست و حتی تا امروز یکبار هم به روش نیاوردم
روزی که بهش گفتم تو سر قولت نمیمونی عصبانی شد و گفت:”اصلا از این به بعد تو خونه هم قلیون میکشم! تو هم ناراحتی برو سراغ کسی که به قولهاش عمل کنه!”
خلاصه اینکه کلا سر قولهای ریز درشتش نمیمونه و این دوتا قول برای من خیلی گرون تموم شدند
مشکل دوم من باهمسرم اینه که بهم دروغ میگه
بار اولی که دروغ گفت, بهش گفتم:”من دروغت را فهمیدم, خواهش میکنم بهم دروغ نگو”
مادرم گفت”اگه بیخودی بهش گیر ندی, مجبور نمیشه بهت دروغ بگه”(مادر من روانشناسه)
من سعی کردم بعد از اون حساسیتهامو خیلی بیارم پایین, دروغهای ریزش را میفهمیدم اما به روش نمیآوردم
یبار دیگه هم بهم دروغ گنده گفت:”بهش گفتم چرا بهم دروغ میگی؟”
گفت:”چون ناراحت میشی”
گفتم:” باشه, اما وقتی دروغ میگی بیشتر ناراحت میشم”
حتی قبول کرد که من از قبل خیلی کمتر غر میزنم بهش
اما بازم داره بهم دروغ میگه, گاهی به روش میارم احساس شرمندگی میکنه, گاهی هم کتمان میکنه
نمیدونم باید باهاش چیکار کنم! نه چکش میکنم مدام, نه بهش گیر میدم, نه بازخواستش میکنم, حتی همسر من مجردی زندگی میکنه, من خیلی تو این زمینه دارم کوتاه میام که چیزی بهش نگم
بخدا من قبل ازدواج بارها بهش گفتم:” من دروغگو نیستم, اهل پیچوندن و پنهان کردن هستم اما اهل دروغ نیستم.” گفت:” منم دروغ نمیگم اصلا”
حالا نسبت به همه چیش بدبینم
نمیدونم باید باهاش چیکار کنم
دارم فکر میکنم اگه واقعا این وضعیت قابل اصلاح نیست, از ادامه رابطه خودداری کنم
نمیگم اخلاق بد ندارم, اما این رفتارهای بازاری (شغل همسر من آزاده و این مدل اخلاق و رفتار بین هم صنفیهای همسرم زیاده) اصلا تو کت من نمیره
هيچچيز بدتر از اين نيست كه نتوان به نزديكترين فرد در زندگي يعني همسر، اطمينان كرد. مسلما زندگي كردن با يك همسر دروغگو اصلا خوشايند نيست. ممكن است شما بارهاي اول كه دروغ ميگويد چندان عكسالعمل خاصي نشان ندهيد اما بعد از مدتي، كمكم نسبت به او بياعتماد ميشويد يا گاهي با او به تندي و با عصبانيت برخورد كنيد. بسياري از زنان نميتوانند متوجه شوند چرا همسرشان به آنها دروغ ميگويد درحاليكه آنها با او با صداقت و درستي تمام رفتار ميكنند و تمام زندگيشان را وقف او كردهاند. آنها انتظار دارند كه همسرشان فرد قابل اعتماد زندگيشان باشد. چند راه مختلف براي برخورد و رفتار كردن با همسري كه راست نميگويد وجود دارد . اگر ميخواهيد او را اصلاح كنيد قبل از اينكه زندگيتان را تلخ كنيد اين چند مورد را درنظر بگيريد.
چگونگي شرايط و موقعيت در سالهاي كودكي ميتواند روي رفتار ما در كل زندگي تاثير بگذارد. ما تمايل داريم تا حدي همانند ديگران رفتار كنيم و وقتي در خانوادهاي دروغ پذيرفته شدهباشد و حتي در بعضي موارد، پنهان كردن واقعيت با تشويق همراه شود، كودكان آن خانواده ياد ميگيرند كه دروغ خيلي هم كار بدي نيست يا حتي ميتواند عملي پذيرفته شده باشد.
حتي ممكن است بعضيها در طول زندگي اين تجربه را بهدست بياورند كه دروغ راهي براي بقا و صيانت از نفس است. مثلا گاهي بعضي از افراد براي پيدا كردن شغل يا حفظ آن مجبور ميشوند حقيقت را بهگونهاي مبهم يا آميخته با دروغ بيان كنند و تا جايي كه ميتوانند با لغات بازي كنند. بسيار از افراد مجبورند براي بالا بردن حقوقشان پنهانكاري كنند و تا حد زيادي از لغات نادرست يا مبهم استفاده كنند. اگر بخواهيم واقعبين باشيم دنياي ما خيلي هم زيبا نيست و دروغ در واقع تبديل شده است به جزئي از كار و زندگي و گذشته ما. هرچند اين رفتار در نظر اكثر افراد اصلا خوشايند و قبولشده نيست اما در زندگي تعدادي از زن و شوهرها وجود دارد. اگر چه ناپسنداست اما هستند همسراني كه نه تنها در موضوعات مهم به هم دروغ ميگويند، حتي در موضوعات كوچك و بياهميت نيز حقيقت را نميگويند مثلا درباره مكاني كه هستند يا عقيدهاي كه دارند دروغ ميگويند. همه ما در زندگي خود حد و حدودهايي داريم و خودمان هستيم كه بسياري از مسائل زندگيمان را تعيين ميكنيم.
وابسته به ماست كه مشخص كنيم در زندگيمان دروغ گفتن تا چه حد مجاز است و تا كجا نيست. مثلا يكي از حالتها و اتفاقهايي كه شايد در زندگي خيلي از زن و شوهرها پيش بيايد اين است كه مثلا شوهر ميگويد تا يك ساعت ديگر خانه است ولي اين يك ساعت كجا و خانه رسيدن او كجا! در اين مواقع اگرچه همسر شما خودش متوجه ميشود كه زمان خانه آمدن خود را خيلي درست نگفته اما از طرف ديگر او دوست دارد در همان زماني كه به شما گفتهاست به خانه برسد اما تلاش او براي عمل كردن به حرفش چندان كافي نيست و در نتيجه حرف و عمل او ۲ تا ميشود. در اين حالت شما ميتوانيد به اين موضوع از ۲ زاويه نگاه كنيد و از يك نظر ميتوانيد فكر كنيد كه همسر شما توانايي چنداني در برنامهريزي ندارد و نميتواند كارهاي خود را به درستي تنظيم كند و از نظر ديگر ميتوانيد اين طور به موضوع نگاه كنيد كه همسرتان فردي دروغگو است كه بيش از حد سرش به كار گرم است. شما كدام را بيشتر ميپسنديد ؟ بهنظرتان كدام برخورد مناسبتر است؟ اين امر بسيار مهم است كه بدانيد در بهوجود آمدن رفتاري چون دروغ در يك زندگي زناشويي ممكن است ۲ طرف مقصر باشند.
نميتوان گفت كه يك شوهر دروغگو نسبت به احساسات همسرش بياعتناست. در حقيقت ممكن است او به دليل بعضي از رفتارهاي همسرش تبديل به يك فرد دروغگو شده. ممكن است براي يك مرد چندبار پيش بيايد كه به خاطر گفتن يك جمله و كلمه يا به خاطر گفتن جايي كه رفته يا به خاطر ملاقاتي كه داشته مورد مواخذه قرار گرفته وكار به دعوا كشيده است. گاهي ممكن است وقتي مردي بعداز بيرون رفتن ـ با چند تا از دوستانش براي يك يا ۲ ساعت ـ به خانه برگشته از طرف همسرش بسيارسرزنش شده است و زن گفته كه چقدر از دوستان او بدش ميآيد. ابراز عقيدهاي صادقانه و ساده درباره خانواده زن يا يكي از ايرادهاي او ميتواند باعث دعوا و گريه و گفتن كلمات تلخ شود و چند ساعت وقت ۲ طرف را بگيرد و. . . .
در همين حالتهاست كه دروغ گفتن براي مردان تبديل ميشود به راهي براي حفظ شخصيت، ايجاد آرامش و دوستي در خانواده. مرد ميتواند اينگونه با خود فكر كند كه من ترجيح ميدهم، درباره كارهايم دروغ بگويم تا آنكه بخواهم كاري را كه دوست دارم كنار بگذارم در همين حالتهاست كه زن ميتواند شوهرش را تبديل به فردي دروغگو كند.
بنابراين بهترين راهحل براي اينكه شوهرتان ديگر دروغ نگويد اين است كه شرايطي را در خانه فراهم كنيد كه ديگر او مجبور به دروغ گفتن نشود. اگر زن و شوهر بتوانند كمي يكديگر را آزاد بگذارند و هر كدام به ديگري اجازه دهد كه آنطور زندگي كند كه دوست دارد، به مرور تبديل به ۲ دوست ميشوند و ديگر لزومي ندارد به هم دروغ بگويند. بهطور كلي بايد گفت، هر فردي احتياج دارد تا فضايي براي نفس كشيدن داشتهباشد و وقتي اين فضا فراهم شود، دروغ گفتن متوقف ميشود.
وقتي زني به شوهرش اعتماد كامل دارد و مطمئن است كه شوهر به او دروغ نميگويد، مسلما رفتار ديگري خواهد داشت و در مقابل مردي هم كه احساس كند همسرش به او اطمينان و اعتماد دارد از هر كاري كه آرامش زندگي را به هم بزند، پرهيز ميكند.
اگر ميخواهيد رفتارتان را تغيير دهيد بايد بدانيد، تغيير رفتار زمانبر و سخت است و تاثيربخشي اين تغيير رفتارها نيز مدتي طول ميكشد، شما نميتوانيد در يك شب شوهر دروغگويتان را تغيير دهيد.