با عرض سلام
بنده حدودا نه ساله ازدواج کردم یک دختر چهار ساله دارم
شوهرم با بچه دوم مخالف هست ولی با اصرار من راضی شده
موقع تولد دخترم دچار بیماری وسواس فکری شد که خیلی شدید بود و
تحت درمان الان بهتره اما از اول وسواس در وجودش بوده
اما متاسفانه این مسیله رو از من پنهان کرده
خانواده بسیار کینه جو و غیر قابل اعتمادی داره که خیلی هم
به حرف اونهاست و اگر تحت هر شرایطی برای من ناراحتی ایجاد بشه
به شدت پشت خانوادش می ایسته من از ازدواجم خیلی پشیمونم
و از شوهرم تنفر پیدا کردم چون خیلی وقته دیگه به خودش نمیرسه
تیک عصبی در ناحیه صورت شدید داره و صداهایی درمیاره
ببخشید رک میگم این موضوع منو ناراحت میکنه بارها ازش
خواستم به دکتر بذیم اما قبول نمیکنه جلوی من انجام نمیده
و پنهانی انجام میده من بهذخاطر تنهایی دخترم میخوام
یک فرزند دیگه داشته باشم اما دو دلم شوهرم نامه رسان بانک
هستن شغل دوم که پیک هست هم داره ولی چون امنیت
شغلی نداره من تردید دارم و دو دلم فقط دلم برای دخترم
میسوزه دوست ندارم تنها باشه و مدام از من بخواد وقت
تنهاییش رو پر کنم من 35 سالکه میشه راهنمایی کنید که ایا
کارم درسته یا نه؟؟؟
البته من لیسانس زبان دارم و هنر خیاطی بلدم متاسفانه
گول خوردم و بر خلاف میل خانوادم ازدواج کردم با یک ادمب
که از هیچ نظر هم یطح من مبود شوهر من دیپلم داره
و از نظر سواد خیلی ضعیفه و کارشم خوب نیست با وعده
های دروغی و پوچ منو گول زد من یک دختر یتیم بودم که
خلا عاطفی داشتم فقط دنبال ارامش بوذم اما اشتباه
بزرگی انجام دادم خواهش میکنم منو راهنمایی کنید