با سلام من مدت 6 سال هست ازدواج کردم و الان یک دختر 1.5 ساله دارم،تا قبل از بچه رابطه من و شوهرم خوب بود اما ومن شدید عاشقش بودم از بعد از بچه رابطه مان سردی پیدا کرده،اون نه به بچه توجه میکنه و نه به من و همش سرش تو موبایل و اینترنت هست.هیچی من براش مهم نیست نه شادی نه غم نه مریضی،به زبون اگر مجبور بشه میگه دوست دارم اما من اینو حس نمیکنم.مثلا امروز نهار خورد و رفت خوابید و حتی براش مهم نبود که بچه رو بگیره تا من نهار بخورم و من باید اول به بچه غذا بدم وبعد باهاش بازی کنم و اگر بعد از چند ساعت خوابید میتونم غذا بخورم و به وقت از صبح تا شب من اصلا نمیرسم غذا بخورم و دخترم هم از بس باباش بهش بی توجه هست فقط به من میچسبه و این آقا نمیپرسه کمک میخوای زنده هستی یا مرده و وقت هاییم که پیشش میشینم بازم سرش تو موبایلشه و اگر صداش کنم یا نمیشنوه یا بعد از چند بار صدا کردن و عصبانی شدن من میگه بله!!احیاس میکنم تو زندگی تنهای تنهای و تمام مسیولیت های خونه بر دوش منه!!ایشون اصلا با روح فرقی ندارن!!دیگه از اینجور زندگی کردن به ستوه اومدم!!