سلام
۲۵ سالمه همین الان ک دارم تایپ میکنم دارم ب این فکر میکنم که چه راهی زودتر جواب میده برای مردن!
از چهار سالگی که یادم میاد هم مامانم هم بابام اعتیاد داشتن
من تنهایی بزرگ شدم
کتک خوردم
تو مدرسه کسی باهام دوست نمیشد
با بدبختی درس خوندم
کتک خوردم
خانوادم تا مرز طلاق رفتن
شهر زندگیمونو عوض کردیم
مامانم ترک کرد
بدون بابا زندگی کردیم
بابام ترک کرد
آشتی کردن
خوب شد
اما من داغون بودم
بعد از یکسال که با همکارم دوست بودم وسط دوستی با من ازدواج کرد
شرایط بدی داشتم
افسردگی گرفتم
بعد ۳سال حالم خوب شد
متوجه شدم ام اس گرفتم
من تئاتر کار میکردم
به خاطر ام اس نتونستم ادامه بدم
با یه پسری آشنا شدم بعد از ۴ سال گذشت از رابطه قبلیم
الان یکماهه از هم جدا شدیم
دیروز از کارم اخراج شدم
من حالم خوب نیست
واقعا حالم خوب نیست
هیچ چیزی خوشحالم نمیکنه
یک بار خودکشی ناموفق داشتم
کاش صب بیدار نشم…