تفکر خودکشی
سلام
۲۵ سالمه همین الان ک دارم تایپ میکنم دارم ب این فکر میکنم که چه راهی زودتر جواب میده برای مردن!
از چهار سالگی که یادم میاد هم مامانم هم بابام اعتیاد داشتن
من تنهایی بزرگ شدم
کتک خوردم
تو مدرسه کسی باهام دوست نمیشد
با بدبختی درس خوندم
کتک خوردم
خانوادم تا مرز طلاق رفتن
شهر زندگیمونو عوض کردیم
مامانم ترک کرد
بدون بابا زندگی کردیم
بابام ترک کرد
آشتی کردن
خوب شد
اما من داغون بودم
بعد از یکسال که با همکارم دوست بودم وسط دوستی با من ازدواج کرد
شرایط بدی داشتم
افسردگی گرفتم
بعد ۳سال حالم خوب شد
متوجه شدم ام اس گرفتم
من تئاتر کار میکردم
به خاطر ام اس نتونستم ادامه بدم
با یه پسری آشنا شدم بعد از ۴ سال گذشت از رابطه قبلیم
الان یکماهه از هم جدا شدیم
دیروز از کارم اخراج شدم
من حالم خوب نیست
واقعا حالم خوب نیست
هیچ چیزی خوشحالم نمیکنه
یک بار خودکشی ناموفق داشتم
کاش صب بیدار نشم…
بی انگیزگی
دوست عزیز مشکلات در زندگی همگی آدمها وجود داره .
زیباترین متون در زمان خفقان مغول بی رحم نوشته شده .
و کسی در اون شرایط حرفی از خودکشی نزده .
چون شما برای ایفای نقشی در این زندگی آفریده شدید .
چطور ممکنه تئاتر کار کرده باشید و به این موضوع توجه نکرده باشید .
کسی به خاطر داشتن یک نقش سخت و موقتی خودکشی نمیکنه .
چون از فردای خودتون بیخبرید و زندگی میتونه طور دیگه ای به شما لبخند بزنه .
البته اگر شما هم لبخند بزنید و گرنه از اخم و ناامیدی نباید انتظاری جز این داشت .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
هنگامی که احساس می کنید علاقه ای به انجام کاری یا کارهایی ندارید، به خود بگویید که اگر این بخش کتاب را خواندم یا این گزارش ها را تمام کردم.
می روم بیرون قدم می زنم و یک بستنی (یا هر چیز دیگری که به آن علاقه دارید) می خورم.
اگر بی حوصله اید و انگیزه کاری را ندارید، تصور کنید که سرشار از انگیزه اید.
حسن این کار در این است که به محض شروع، آرام آرام احساس می کنید که شور و علاقه، حقیقتا در وجود شما زنده شده است.
هدف های بزرگ و ویژه برای خود در نظر بگیرید. اهداف بزرگ تر نسبت به هدف های کوچک تر، انگیزه بیشتری در فرد به وجود می آورند.
هدف بزرگ اثر بیشتر و عمیق تری دارد و می تواند منشأ انگیزه های قوی شود.
یک کار کوچک را آغاز و به پایان برسانید؛ مثلا میز کارتان را تمیز کنید، یک قبض یا رسید را بپردازید و یا ظرف ها را بشویید.
فقط نیاز به این دارید که کاری را آغاز کنید. وقتی این کار را تمام کردید احساس می کنید که آمادگی انجام کار های بعدی را هم پیدا کرده اید.
هنگامی که به کارهای روزمره خود فکر می کنیم به نوعی دچار نگرانی می شویم که چگونه این همه کار را انجام بدهیم
از سخت ترین کار شروع کنید. هنگامی که سخت ترین کار موجود در فهرست را شروع کرده و به پایان برسانید، احساس می کنید که بار سنگینی را از دوش تان برداشته اید.
همواره به جای فکر کردن به شکست ها و ناکامی ها، موفقیت ها و کامیابی هایتان را به خاطر بسپارید.
بهتر آن است که حتی با ذکر جزئیات آنها را یادداشت کنید؛ مراجعه به گذشته می تواند خاطرات خوبی را در شما زنده کند و انگیزه کار و تلاش را در وجود شما زنده نگه دارند.
اگر بی حوصله اید و انگیزه کاری را ندارید، تصور کنید که سرشار از انگیزه اید
به خاطر داشته باشید فضای کاری که خلق می کنید یا در برنامه ای که در نظر دارید، جایی هم برای کمی تفریح و شوخی در نظر بگیرید.
با این کار انگیزه کافی برای انجام کار و به پایان رساندن آن خواهید داشت.
شکست را به عنوان نوعی اطلاعات مفید و ضروری و بخشی طبیعی از موفقیت بپذیرید.
یکی از بسکتبالیست های مشهور (مایکل جردن) می گوید: بیش از ۹هزار خطا داشتم و تقریبا ۳۰۰بازی را باختم.
۲۶مرتبه به من اعتماد کردند تا ضربه پیروزی را بزنم.
اگر نمی دانید که به چه دلیل می خواهید چنین کاری را انجام دهید یا اینکه دلیل کافی برای انجام آن ندارید، پس خاتمه دادن آن برای شما بسیار مشکل خواهد بود.
کاری را برگزینید که دلیل قوی و کافی برای انجام آن داشته باشید.
هدف و منظور خود را از انجام آن فعالیت بنویسید، سپس آن را روی دیوار، رایانه، یا آینه بچسبانید.
با این کار در طول روز، مراحل انجام کار را مرور می کنید و این آگاهی تداوم کار را برای شما آسان تر می کند.
بیاموزید که بیشتر اوقات مثبت اندیش باشید و یاد بگیرید که افکار منفی را قبل از آنکه سد راه شما باشند، از سر بیرون کنید.
ممکن است که همه نتوانیم همیشه مثبت اندیش باشیم، اما باور کنید که بیشتر ما می توانیم این حس را در خود تقویت کنیم و مطمئنا این کار نتیجه کار را بهتر می کند.
آیا زیاد تلویزیون تماشا می کنید و عمرتان را پای تلگرام و فضای مجازی خرج می کنید؟
تلاش کنید روی دیگر زندگی راببنید و که کمتر خود را درگیر اینترنت کنید.
فعالیت های مورد علاقه خود را در زندگی واقعی دنبال کرده و با روش های خودتان انجام دهید.
وقتی پروژه بزرگی را در دست دارید، آن را به قسمت های کوچک تری تقسیم کنید، سپس بر روی نخستین بخش تمرکز کنید.
و فعالیت خود را آغاز کنید و وقتی این بخش تمام شد، بخش بعدی را آغاز کنید.
موفقیت کوچکی که در انجام بخش های اولیه به دست می آورید. دنبال کردن این روش نتیجه بخش است.
آینده شما را توانایی ها و داشته های فعلی شما نمی سازد.
توانایی های شما بیشتر از چیزی است که فکر می کنید.
از تجربه ها کمک بگیرید و برای آینده برنامه ریزی کنید.
روشی که خودتان را معرفی می کنید، تاثیر زیادی در این که دیگران چطور شما را ارزیابی می کنند، دارد.
افراط در تواضع بیشتر اوقات تاثیر مخربی دارد، اگر با تواضع نا بجا خودتان را دست کم گرفتید از این که دیگران هم شما را نادیده بگیرند تعجب نکنید.
نشان دادن توانایی ها و قابلیت ها به صورت معقول لاف زدن نیست، بلکه آشکار سازی مهارت هایتان است.
پس هیچ گاه خودتان را دست کم نگیرید. این افتخار نیست.
شما همه روز های دنیا را در اختیار ندارید.
زندگی کوتاه است، بنابراین امروز را دریابید و کاری را که می خواهید انجام دهید.
فردا هم کار های دیگری برای انجام دادن وجود دارد.
سلام دوست عزیز، حرف های شما قابل درک است و اینکه سختی های زیادی کشیده اید درست است اما این سختی ها باید شما را سخت تر و قوی تر کند، زندگی اگرچه گاهی سخت است اما انسان ها باید سخت تر از زندگی باشند، بدانید که مشکلات همیشگی نیستند و یک روز تمام میشوند اما با مرگ و همان خودکشی روح انسان هرگز به آرامش نمیرسد، به یاد داشته باشید، پس از هر سختی آسانیست، برای دیدن رنگین کمان باید یک باران سخت را تحمل کرد، میتوانید با تفکر و تعادل بین منطق و احساس از مشکلات رهایی یابید، ذهن همانند برده ی شماست هر چه را بگویید انجام میدهد پس سعی کنید افکار نیک را به ذهنتان تحمیل کنید