سوالتو بپرس
X

خانواده همسر

سلام من ۲۱سالمه و نزدیک ۹ماهه که ازدواج کردم همسرم به شدت به والدینش وابستس جوری که هرجا میریم و هر کاری میکنیم همه رو تعریف میکنه یا وقتی زنگ میزنه به مادرش همه جزعیاتو تعریف میکنه ک مثلا اره الان ناهار خوردیم الان داریم فلان کارو انجام میدیم واقعا نمیدونم چیکارکنم این وابستگی یه جورایی داره تبدیل به دخالت میشه تو زندگیم یا اصن نمیزارن تنها جایی برم مثلا چن روز پیش لباسمو داده بودم خشک شویی آماده شدم که برم بگیرم وقتی لباسمو گرفتنم و پامو از در مغازه گذاشتم بیرون دیدم مامانش داره میگرده دنبالم خب مثلا ینی چی این حرکتا با این کارش به من فهموند که بی اعتمادن نسبت به من البته همسرم مشکلی نداره با تنها رفتنم ولی خب وقتی این رفتارا رو میبینم ازشون سرد میشم و یه جورایی این سرد شدن رو رفتارم با همسرمم تاثیر میزاره ینی یه جوری ربطش میدم به اون لطفا راهنماییم کنید که من چجوری این مشکلو باهاشون حل کنم اصن چجوری بیانش کنم ممنون میشم

Shaqayeq:

نمایش نظرها (2)

  • با سلام خدمت شما دوست عزیز
    اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم
    1. میزان آشنایی شما نسبت به یکدیگر قبل از ازدواج چقدر می باشد؟
    2. از نظر مالی همسرتان استقلال دارند؟
    3. شما نزدیک خانواده همسرتان زندگی می کنید؟
    4. در مورد این صحبت های همسرتان با ایشان صحبت کرده اید؟ واکنش ایشان چگونه است؟
    5. در کل روابط خانواده ایشان با شما به چه نحوی می باشد؟
    6. میزان تحصیلات شما و همسرتان چه مقطعی می باشد؟

  • میزان آشناییمون تقریبا دو ماه بود هیچ شناختی از هم نداشتیم درواقع بهم دیگه معرفی شده بودیم و اون دوماهم برای اشناییمون بود ولی افسوس ک کم بوده
    درمورد استقلال مالی ک فرمودید هر از گاهی از والدینشون کمک میگیرند ولی همیشگی نیس
    خیلی هم نزدیک خانوادشون نیستیم ولی اونا خیلی اصراردارن ک من تو خونه تنها نباشم و برم پیش اونا و اگه نرم ناراحت میشن و بعدش سرد برخورد میکنن
    بله باهمسرم صحبت کردم میگه پدرومادرمن و پدرو مادر هر کسی برای خودش عزیزه و از اونجایی که دوتا بچه بیشتر نیستن و همسرم فرزند بزرگتره احساس میکنم خیلی بهشون سخت گیری کردن و اونو بازخواست کردن
    رابطم خوبه با خانوادش ولی خب گاهی اوقات یه کدورتایی پیش میاد بینمون
    تحصیلات بنده کارشناسی و همسرم دیپلم هستند
    با تشکر