خانواده
سلام خسته نباشید.من سی ساله و کارمند و فوق لیسانس و همسرم یک سال ازم بزرگترن و ایشون هم کارمند هستن.بنده یک ساله ازدواج کردم تو این یه سال دیگههههههه دیوانه شدم ازبس سر یه چیز چرتتتتتت با همسرم بحث داریم بخدا دیگههه خسته شدم .خانواده ایشون بدون اینکه من چیزی بهشون بگم ویا اقلا کاری کنم اصلا منو محل نمیدن.نه ازم سوالس میپرسن نه اسممو صدا میزنن..انگار نه انگار آدمم…جالب اینجاس حقوق بنده دست همسرمه و هیچچچچ کم وکاستی برا خونه زندگییم نگذاشتم.خونم و..تو فامیل انگشت نماس…
ولی با این حال شوهرم میگه تو مگه کی هستی که بیان باتو حرف بزنن …اگه اونا محلت نمبدن تو برو قاطی اونا شو..درحالی که من به همشون احترام میزارم.ولی باز میگن بایدد عروس به ما زبون بریزه…نمیزونم زبون ریختن یعنی الکی قربون صدقه بی احترامی های ایرانا برم؟؟؟؟؟؟
با سلام خدمت شما
دوست عزیز احساس ناکامی و ناراحتی شما از شرایط موجود کاملا قابل درک است.
اما توجه داشته باشید که رفتار هیچ کسی به جز خودمان قابل کنترل نیست.
هر کسی ار اساس باورها و عقاید و ادراک خودش رفتار می کند، همانطور که زبان ریختن برای شما کار بیهوده و بی معنایی هست و این کار را انجام نمی دهید، از نظر آنها ممکن است امتیاز محسوب شود و بدون آن فکر کنند به آنها اهمیتی نداده اید.
در اینجا آنها با به قول شما بی محلی و بی توجهی می خواهند شما را مجبور به انجام کاری کنند که خودتان تمایلی به آن ندارید و شما هم متقابلا با فشار آوردن به همسرتان می خواهید آنها طبق میل و خواسته شما رفتار کنند در حالیکه هرگونه رفتاری به منظور کنترل دیگران باعث تخریب بیشتر روابط خواهد شد.
اگر در رابطه ای حال شما خراب است معمولا یکی از این سه حالت در حال رخ دادن است: شما سعی دارید با رفتارهایتان اطرافیانتان را کنترل کنید، آنها تلاش می کنند با رفتارهایشان شما را کنترل کنند و یا هر دوی شما در حال کنترل یکدیگر هستید و سعی دارید یکدیگر را وادار کنید آنطور که مورد پسند و مورد قبول و رضایت شما است رفتار کنند و آنگونه باشند.
بنابراین هر کسی بهتر است طبق اصول رفتاری و نظام باورهای خودش و هرآنچه می داند درست است رفتار کند و از کنترلگری دیگان دست بردارد و بداند که هر کسی اول از همه در برابر خواسته ها نیازهای خودش مسئولیت دارد و نه دیگران.
شما همسرتان را انتخاب کرده اید اما همانطور که والدین و خانواده خودتان را از ابتدا انتخاب نکرده بودید، والدین و خانواده همسرتان را نیز نه شما انتخاب کرده اید نه ایشان.
هر گونه رفتار مخرب با همسرتان به منظور فشار آوردن و ایرادگیری از مادر یا خانواده اش در نهایت باعث دور شدن شما و کاهش صمیمت شما خواهد شد چرا که رفتارهایی مانند غر زدن، سرزنش کردن، قضاوت کردن، مقایسه کردن، تحقیر یا توهین، قهر و بی توجهی و یا رفتارهای پرخاشگرانه همگی مخرب رابطه هستند و نه تنها باعث تغییر نخواهند شد بلکه به مرور زمان باعث دور شدن افراد از یکدیگر می شود که این بسیار آسیب رسان خواهد بود.
بنابراین بهتر است از تلاش برای تغییر دیگران دست بردارید و بیهوده انرژی روانی خودتان را در مسیری که اصلا در آن قدرتی ندارید و تحت اراده و اختیار شما نیست هدر ندهید.
واقعیت این است که گاهی اطرافیان ما رفتارهایی انجام می دهیند که ممکن است بر خلاف میل ما و یا برای ما آزاردهنده باشد اما بهر حال این بخشی از واقعیت اجتناب ناپذیری است که بهتر است بهرحال آن را بپذیر یم و با آن نجنگیم.
پس به نظر می رسد بهترین مسیر این باشد که رفتار و سبک آنها را درست یا غلط، همانگونه که هستند بپذیرید و بدانید تلاش و صرف انرژی در مسیر خواسته ای که غیر واقع بینانه و دسا نیافتنی است (مانند تغییر دادن دیگران) به جز احساس ناکامی پی در پی ناشی از نرسیدن به آن خواسته حاصل دیگری نخواهد داشت و در نهایت هم رابطه شما بیشتر خراب می شود و هم احساس فرسودگی خواهید کرد.
بجای تمرکز بر رفتار دیگران بهتر است بر آنچه تحت اراده و اختیار شما است تمرکز کنید یعنی رفتار خودتان و سعی کنید ببینید با چگونه رفتاری می توانید رابطه بهتر و صمیمی تری با همسرتان بسازید و در جهت بهبود کیفیت رابطه تان چه اقداماتی می توانید انجام دهید.
در برابر خانواده ایشان هم بهتر است آنها را همانگونه که هستند بپذیرید و ببینید چگونه می توانید با همین شرایط، رابطه ای در حد معمول که برایتان آزاردهنده نباشد داشته باشید و می خواهید یا تمام اینها، چگونه عروسی برای آن خانواده باشید تا در بلند مدت احساس رضایتمندی و خشنودی بیشتری نسبت به خودتان و عملکرد و رفتارتان داشته باشید.