سلام ، سال ۹۵ مشاور کنکورم آقایی رو بهم معرفی کردن که باهام کار کنن و تودرسام کمکم کنن ، اما گفتن این آقایی که دارن کمک میکنن یه رتبه برتر هست و از نسبتی که داشتن صحبتی نکردن ، من هم اولین جلسه که با این رتبه برتر تماس گرفتم بهم گفتن من دوست برادر بزرگ مشاور سابق شما هستم که از این طریق ایشون رو هم میشناسم ، این بین من از همه جا بی خبر بودم که این دو تا آقا شوهر خواهر و برادر زن هستن ، فقط یکبار مشاور سابقم بهم گفت این آقا متاهله ، اما نگفت چه نسبتی دارن یا توضیحی ندادن که داماد همون خانواده ست ، هیچکس به من حرفی نزد تا ۵ ماه گذشت و اون رتبه برتر بهم پیشنهاد داد با هم باشیم ، من شک کردم و همون روز به خودش گفتم که مشاور سابق من گفته بودن شما متاهل هستید ، قبول نکردن و گفتن که من سنی ندارم که متاهل باشم ، من به مشاور سابقم پیام دادم پرسیدم و ایشون گفتن به تو مربوط نیست ، من دوباره از همون رتبه برتر که بهم پیشنهاد داده بود پرسیدم ، گفت نه من متاهل نیستم نمیدونم چرا همچین حرفی بهت زدن که من متاهلم بعضاً آمار اشتباه میدن ، من هم دیگه چیزی نگفتم و رابطه ای شکل گرفت ، چند سال گذشت و تمام این مدت من هرموقع خواستم زنگ زدم هرموقع خواستم پیام دادم ، گاهی اوقات شک کردم که بجز من کس دیگه ای توزندگیش باشه اما لحظه ای شک نکردم متاهل باشه ، حتی با مادرم صحبت کرده بود و گفته بود منو میخواد ، حتی چند بار وقتی رابطمو تموم کردم برگشت ، چند بار گریه کرد ، اومد دنبالم.
دیروز خانمش بهم پیام داد ، گفت من همسرشم ، ۳۰ دی بچه مون بدنیا اومد ، نمیدونستم باید چیکار کنم ، به کی بگم ، تمام این مدت که با من بود میگفت همیشه به مادرم میگم فکر نکن تو زن منو انتخاب میکنی ، درصورتیکه دیروز خانمش به من گفت ما سال ۹۱ ازدواج کردیم ، عکساشونو دیدم ، مشاور سابقمم توعکسا بود ، به مشاور پارسالم پیام دادم گفتم مگه من نیومدم ازت نپرسیدم این متاهله یا نه ؟ چرا هیچی نگفتی ؟
از خانمش پرسیدم شما از کی این ماجرا رو میدونی ؟ گفت از همونموقع که شروع شد ، از ۲-۳ سال پیش ، گفتم پس چرا الان اومدین ؟؟
هیچکدوم هیچ جوابی ندارن ، مادرمم شوکه شده ، دوستامم متعجبن ،
واقعا نمیدونم باید چیکار کنم امسال کنکور دارم حالم خیلی بده دعا میکنم بمیرم خیلی خسته ام خیلی روحم خسته ست یک دنیا علامت سوال توسرم داره روانیم میکنه بخدا نمیدونم چیکار کنم.