سوالتو بپرس
X

خیانت |بعد از ۳ سال فهمیدم متاهل بوده و بچه داره

سلام
بعد از ۳ سال فهمیدم متاهل بوده و بچه داره ، اما هیچوقت شک نکرده بودم که کسی توزندگیش باشه و همیشه میگفت به مادرم میگم فکر نکن تو زن منو انتخاب میکنی ، و هروقت میگفتم بهم خیانت نکن من نمیتونم تحمل کنم مریض میشم ، میگفت اگه قرار باشه کسی توزندگیم باشه ترجیح میدم تو باشی ، درصورتیکه ۸ ساله که متاهله و من الان فهمیدم ، بعد از ۳ سال !!
حالا هر ساعت هر دقیقه چهره ش جلو چشمام ، صداش توگوشم و یاد شبایی که زنگ میزد تا ساعت ۱ شاملو میخوند و الان منم با کلی سوال بی جواب و یک دنیا فکر که چرا باهام اینکارو کرد که من بد نبودم براش ، خودش میگفت بهش خیانت شده و تعریف میکرد که چه دوران سختی رو گذرونده اما همون آدم منو به این حال و روز انداخت و منم که نمیدونم حرفمو به کی بگم و کجا داد بزنم.
بهم کمک کنید ، من چطور فراموش کنم ؟ چطور ببخشمش ؟ واقعا حالم خوب نیست خیلی خسته ام ، امسال کحکور دارم میگفت براش مهمه اما الان نمیتونم تمرکز کنم و شب و روزم شده گریه و دارم افسردگی میگیرم ، چیکار کنم ؟

Farnazhosseinii:

نمایش نظرها (1)

  • با سلام خدمت شما
    دوست عزیز از اینکه سه بار مشکل خود را با چند تاپیک مطرح کردید و قبلا هم پیام گذاشته بودید (که البته پاسخ شما را هم داده شد) مشخص است که چقدر از نظر هیجانی آشفته هستید و درگیر احساسات ناخوشایند شدیدی هستید.
    احساسات شما کاملا قابل درک است.
    نمی دانم کی متوجه این موضوع شدید اما ظاهرا هنوز در حالت شوک هستید که کاملا هم طبیعی می باشد.
    متاسفانه حال و پروسه ای که افراد در شکست عاطفی تجربه می کنند شبیه تجربه سوگ است.
    یعنی اولین واکنش شوک وبعضا انکار و عدم باور است.
    البته ماجرا برای ما هم عجیب است که چرا عده ای دست به دست هم داده اند تا چنین سناریویی شکل بگیرد.
    اما بهرحال الان شما احساسات خشم، غم، ناکامی و بسیاری از احساسات دیگر را همزمان تجربه می کنید که خیلی هم دردناک است.
    بسیار ناراحت کنندهاست که این ماجرا مصادف شده با کنکور شما که قطعا مسئله مهمی بوده و برای شا سرنوشت ساز است.
    شما در حال تجربه یک بحران بزرگ هستید، کاریکه هم اکنون می توانید انجام دهید این است که بتوانید احساسات منفی خودتان را بپذیرید و فضایی را برای آن باز کنید و در کنار آن بتوانید در مسیر ارزشهای زندگی خودتان حرکت کنید.
    کمی به خودان فرصت دهید و سعی کنید بر کنکورتان متمرکز شوید تا بعد از بتوانید بر این موضوع متمرکز شده و تصمیم مشخصی بگیرید. یا اینکه از کنکور خود صرف نظر کرده و کلا به این موضوع بپردازید، انتخاب با شماست، ببینید کدامیک اولویت دارد.
    در هر دو صورت، و یا اتخاذ تصمیم در این زمینه و با توجه به حساسیت ماجرا و اینکه در شرایط سختی قرار دارید، دریافت مشاوره حضوری برای مدیریت بهتر وضعیت موجودتان می تواند بسیار کمک کننده باشد.
    این پرسشها می توانند در جهت دهی مجدد شما بر ارزش های زندگی تان بسیار کمک کننده باشند:
    فرض کنید صمیمی ترین دوست شما در موقعیت شما قرار دارد و از شما راهنمایی و مشورت می خواهد، به او چه توصیه ای می کنید؟
    فرض کنید یک سال از این ماجرا گذشته، اگر چگونه آن را پشت سر گذاشته باشید و چه اقدامی انجام داده باشید، حس بهتری نسبت به خودتان خواهید داشت؟
    در ادامه به یک تمرین ساده اشاره می شود که می توانید به صورت روزانه و به خصوص زمانی که در افکار و احساسات ناخوشایند خود گیر افتادید، برای در دست گرفتن اوضاعتان انجام دهید:
    1- کف پای خود را بر روی زمین قرار دهید.
    2- با فشردن پاهایتان بر روی زمین، به انقباض عضلات ساق پای خود توجه کنید.
    3- به حس و سنگینی که از سر تا ساق پاهایتان (تمام بدنتان) منتقل می شود، توجه کنید.
    4- در آخر به اطرافتان نگاه کنید و به چیزهایی که می توانید ببینید و بشنوید توجه کنید. توجه کنید کجا هستید و چه کاری می توانید انجام دهید.