باسلام .من به مدت 3سالونیم است که ازدواج کردیم شوهرم ثبات اخلاقی نداردهردفعه یه حرف میزنه وعمل نمیکنه ماطبقه بالای خونه شوهرم زندگی میکنیم ازدوران عقدبه علت ووابستگی شدیدشوهرم بخانوادش وهمچنین دخالت شدیداونادرزندگیم همیشه باهم مشکل داشتیم وایشون شروع کردن بکتک زدن وفحش دادن من اماهربارکه خانوادش بامن بداخلاقی میکردن یابی محلی اصلابراش مهم نبودوهیچ عکس العملی ازخودش نشون نمیده .الان که هربارباهاش حرف زدم که توفکرزندگی خودمون باش الویتتذبزارمن باشمذوزندگیمونذاصلاگوش شنوانداره وهربارکه بخام ازرفتارخانوادش بگم اصلادلداریم نمیده چه برسه به حتی گوش کردن وبجاش بامن دعوامیکنه منذنمیدونمدچطوررفتاربکنم که ازوابستگی شوهرم کمدکنم ناگفته نماندخانوادهذمن توشهردیگن ومن هفته ای یباربهشون سرمیزنم پدرمم فوت کردن .البته خودش هم میبینه که من سمت خانوادش میرم اماهرباربی محلی میبینم .
مثل بچه هابامن لجبازی میکنه اوایل ازدواج که هرباراگه بحث کوچیکی میکردیم خانوادش میومدن بالادخالت میکردن همه بمن درمیومدن شوهرخودمم بادروغ جلوشون منوتحقیرمیکرد.الان مردم تانشون دادم بحثی نداریم اماهمش درخفاس بخاطرمادرمریضم.توروخدابگین چطوررفتارشودرس کنم زودعصبانی میشه تحمل هیچ حرفیودرموردخانوادش نداره.البته بگم تواقوامشون دارن که افسردگی شدیدمبتلاشده خیلی روم حساسه اجازه نمیده حضورابرم پیش مشاور.باتشکر