سلام من پارسال از طریق دوستم مریم با یک خانومی که همکلاسش بود اشنا شدم اون روز این خانوم با یک اقا اومدن و با اصرار مریم من حاضر به اشنایی با دوستش شدم من 30 سالمه و این خانوم 27 ساله هردوتامون ارشد داریم و تا حدود زیادی اخلاق و رفتارمون یکی هستش خانوادهامونم تقریبا مثل هم هستند.اوایل اشنایی همه چیز خوب بود تا اینکه کم کم این خانوم در مورد این اقا که در اول گفته بودند هیچی بیمون نیست و نبوده معلوم شد که بهم دلبستگی دارند و به خاطر من از این اقا جدا شده بود و بعدش هم که این خانوم گفتند که پرده بکارت ندارم و از بچگی برام تشکیل نشده و قبل از این اقا با یکی دوست بودم و باهم رابطته جنسی داشتیم من هم با این موضوع کنار اومدم یکبار من و این خانوم به اصرار خودش سکس داشتیم بعد از اون این خانوم گفت از روی هوس بوده و من ازت متنفرم و این حرفا و شروع شد به بهانه های الکی و تندی کردن ها البته ناگفته نماند به اون اقا فکر میکرد و ازش تعریف میکرد و چندباری کات کردیم الان تقریبا 6ماهی هست که از هم بی اطلاع هستم ولی من الان خیلی بهش فکر میکنم و درگیرش شدم دوباره میشه لطفا راهنمایی کنید بخدا دارم دیونه میشم