سلام وقت بخیر.من خانمی ٢۴ساله و دندانپزشک هستم که دوساله ازدواج کردم. حدود یک ماه پیش به خاطر مسمومیت تو بیمارستان بستری شدم و خوب شدم بعدش. حدود سه هفته پیش باز علایمی شبیه مسمومیت داشتم ولی با دارو حل شد و در نهایت دو هفته پیش با علایمی از اضطراب و مسمومیت راهی اورژانس بیمارستان شدم.حالت تهوع،سردرد و سرگیجه و حس میکردم مایعی توی سرم در گردش هست.هم چنین دست و پاهام هم بی جون و بی حس بودن.تشخیص دکترها ضعف زیاد و اضطراب و به هم ریختن هورمون ها بود.نتایج آزمایش ها هم که اومد همه چیز نرمال بود. به جز اینک حدود ۴ ماه عادت ماهیانه نشده بودم که یک هفته پیش اون هم اتفاق افتاد.از اون تاریخ به بعد با اینک میدونم از لحاظ جسمی سالمم یهو همون حالتا تکرار میشن دست و پاهام یخ میکنن ،حالت تهوع میگیرم و حس میکنم به این مکان و زمان تعلق ندارم و آدمای اطرافم حالمو بد میکنن و باید از موقعیتی که دارم خارج بشم.یهو بی دلیل گریه میکنم.بعد از گریه یه کم حالم بهتر میشه.تحمل هیچ ناراحتی ای رو ندارم وفوری واکنش خیلی شدید نشون میدم.مدام این ترس همراهمه که نکنه دوباره حالم بد شه و در کسری از ثانیه این اتفاق میفته باز.از زندگیم لذت نمیبرم و خوشحال نیستم.با یک ماه پیش خودم خیلی فرق کردم.توی جمع های جدید مدام استرس دارم ک حالم بدشه.الان بابت اینک از هفته اینده قراره برگردیم تهران و زندگیمونو شروع کنیم و منم برم سر کار هم استرس دارم ک مثلا نکنه توراه حالم بدشه یا مثلا شوهرم باهام نیست یه بخشی از روز بایدچیکار کنم☹️ من حدود ٨ماه هست که نتونستم کار کنم ینی از زمان فارغ التحصیلی و به نوعی خونه نشین بودم.اول به خاطرشرایط کاری همسرم و بعد هم کرونا.تو این مدت بین خونه مادرم و مادرشوهرم در رفت و آمدبودم.چون خودمون ساکن تهرانیم و به خاطرهمسرم مجبور شدیم مدتی به جهرم بریم و بعد به خاطرکرونا ماندگارشدیم.لطفا بهم کمک کنید.از صبح که بیدار میشم همش ترس بدشدن حالم رو دارم.مدام باخودم تکرارمیکنم ک من سالمم و طوریم نیست ولی از این وضعیت هم خسته شدم.انگار یه نیروی درونی بهم میگه باید حالت بد باشه با وجودی که میدونم جسما سالم هستم. همچنین فراموش کردم که بگم وقتی حالم بد میشه شوهرم تو خوب شدن حالم خیلی موثره که باهام حرف میزنه و بهم امید میده برا همین خیلی خیلی زیاد بهش وابسته شدم و حتی تحمل چندساعت نبودش برام عذاب اور شده و این اذیت شدنم بیشتر واسه اینه که خیلی ادم مستقلی بودم و الان از این وابسته شدن هم دارم اذیت میشم.و اینکه کل روز احساس ضعف جسمی دارم حتی دقیقا بعد از غذاخوردن.