سلام
من حدود 4 ماهه که عقد کردم و با شوهرم یکسری مشکلات داریم
خیلی با هم بحث و درگیری داریم
من آدم حساسی هستم و اینو جلسه اول خواستگاری بهش گفتم
ولی با این حال خیلی با زبونش و رفتاراش منو ناراحت میکنه
زبون تندی داره و رکه و خیلی تو بحث کردن بی انصافی میکنه و هی به بحث های گذشته برمیگرده و وقتی هم من میخوام حرف بزنم اجازه نمیده و وسط حرفم میپره .
وقتی هم میام ناراحتیمو بهش بگم حتی با لحن آروم ولی سریع صداشو میبره بالا و دوباره همون چرخه طی میشه.
بعدم خودش پشیمون میشه ولی بازم تو حالت پشیمونیش حقو به خودش میده و منو مقصر میدونه
کلا یکم خوبیم باهم یکم بد
خسته شدم از این همه قهر و آشتی
خیلیم غرغرو هستش و ازهمه چیز ایراد میگیره
خیلی میگم بیا بریم مشاوره ولی نمیاد.
درکل خیلی اعتماد به نفس منو خورد میکنه و خیلی مرد و زن میکنه و من خیلی از این طرز فکرش بدم میاد مثلا با اینکه خونه ما با خونشون 1 ساعت فاصله داره توقع داره من یکماه و دوماه کامل برم اونجا بمونم و میگه تو عروسی باید بیای و من مردم و…من فکر میکنم این حرفاشو بیشتر تحت تاثیر حرفای خواهرشو و مادرش میزنه چون از دهن اوناهم میشنوم.و هی مثال میاره از این و اون و منو مقایسه میکنه و من بهش میگم که هر کسی شرایط خاص خودشو داره و باااینکه وضعیت منو میدونه که دانشجو هستم و خونه اوناهم کوچیکه و رفت و آمد زیاده و نمیشه درس خوند و از اونطرف مادرمم مریضه و احتیاج به کمک داره ولی بازم سر این موضوع ناراحتی درست میکنه و کلا درکم نمیکنه و بیشتر تحت تاثیر حرف بقیه ست و اطرافش
خیلی از حرفهایی که تو خواستگاری زده رو انکار میکنه و کلا اخلاقش اینطوریه که کاری بکنه یا حرف بدی بهم بزنه بعدش که بهش میگم اصلا گردن نمیگیره و میگه نه من نگفتم.درکل خیلی از کارهاش و حرفاش رو اعصابمه و نمیدونم چکار کنم.
لطفا راهنماییم کنید
ممنون