رابطه
سلام، من يه دختر ٢٣ سالم خيلي تو انتخاب همسر سخت گير بودم هميشه تا اينكه با نامزدم اشنا شدم ، از همه لحاظ كنارمه يعني كل خانواده و از همه مهم تر من ميدونم كه واقعا دوستم داره خيلي هم هوامو داره و باهم اختلاف نداريم داشته باشيمم با تفاهم حل ميكنيم
فقط يه مشكلي هست كه خيلي اذيتمون كرده و منو دودل كرده اونم اينه كه من دوست ندارم قبل از ازدواج رابطه داشته باشيم بعضي وقتها كه تنها ميشيم ميخواد نزديك بشه من اجازه نميدم ، و يه بار قصد داشت به زور اينكارو انجام بده و هرچي بهش ميگفتم كه نميخوام و اونو هل ميدادم بدتر اصرار داشت تا اينكه من گريه كردمو اون به خودش اومد دست كشيد و بعدش ميگفت كه من حس ميكنم يه ادم ديگه شده بودم و خيلي پشيمون بود و چند روز تماس ميگرفت و عذر خواهي ميكرد و ميگفت نميدونم چرا اون لحظه اينطور برخورد كردم !حالا سوال من اينه ايا ايشون مشكل خاصي دارن؟؟ و راه حل اين موضوع چيه
رابطه در دوران نامزدی
دوست عزیز دوران نامزدی دوره طلایی شناخته .
در این دوران تمام تمرکزتون رو روی شناخت و تفاهم هم قرار بدید .
رابطه جنسی در این دوران به خاطر رسمی نبودن ارتباط باید محدود باشه.
ولی میتونید در موردش صحبت کنید و بعنوان یکی از عناوین قابل بحث قرارش بدید.
به هر حال باید بدونید مردان برای نیاز جنسی وارد ازدواج میشوند.
و این موضوع بسیار مهمی هست که اغلب زنان نادیده میگیرن.
سلام من دختری ۱۹ ساله هسم تا حالا با هیچ پسری دوست نشدم تا این که نزدیک یک ساله با ی پسر مجازی اشنا شدم و تا حالا همچین حسیو به هیچ پسری نداشتم ولی نمیدونم چیکار کنم منطقم میگه کارم اشتباهه ولی هرکاری میکنم نمیتونم ازش جدا شم لطفا کمکم کنین واقعا درگیر شدم
دوست عزیز چون اولین تجربه شماست .
باید بتونید بین عقل و احساساتون تعادل برقرار کنید .
شما برای خرید کردن این همه وسواس به خرج میدید بدون اینکه وابسته بشید .
بعد چطور در مورد زندگی و آرامشتون به این صورت خودتون رو وابسته نشون میدید ؟
از همین امروز تمرین کنید شما هم انتخابگر باشید .
نه اینکه خودتون رو دست و پا بسته در یک رابطه بی هدف قرار بدید .
مثل کندن حسب زخم می مونه .باید سریع عمل کنید و قاطع.
درد داره ولی رها میشید .
سلام و خسته نباشيد…
دختري هستم ٢٢ساله حدود نه ماهه با پسري در ارتباطم و ايشون از همون اول قصد به ازدواج داشتن و از طرف واسطه و از همون اول با اجازه ي خانواده در ارتباط قرار گرفتيم و ارتباطمون خيلي نزديك و نزديك تر وخيلي نزديك شد.تااينكه چند ماه پيش به خاستگاري من اومدن و رفتن و گفتن فكر ميكنيم و بهتون خبر ميديم.تا بعد خودش بهم گفت كه پدرش اخلاق خاص داره و بايد تحملش كنيم تا به خوبي تموم بشه و بعداز اون با پدرش به مشكل خورد تاالان.علاقه و رابطه ي بينمون خيلي زياد و نزديك شده.امابعضي اوقات حس ميكنم نميشناسمش…حس ميكنم داره بازيم ميده…حس ميكنم مرموزه و پنهون كار در مورد مسائلي كه من بايد بدونم كوتاهي ميكنه…
البته خودش ميگه من اشتباه فكر ميكنم و اصلا اينجور نيست…
نميدونم بايد چكار كنم لطفا راهنمايي كنيد.
در ضمن
١-ده سال تفاوت سني داريم و گاهي اوقات حس ميكنم رفتارايي كه از من انتظار داره مختص سنم نيست ولي اون كلا رفتاراي من رو دوست داره
٢-من قبلا نامزد داشتم و بعضي اوقات اين احتمال رو ميدم كه شايد اين فكرام مال گذشته اي هست كه داشتم،ايا درسته؟!
ممنون ميشم كمك وراهنماييم كنيد
دوست عزیز شما تجربه نامزدی رو داشتید .
پس امروز بهتر میتونید شخص مقابلتون رو محک بزنید .
وقتی تونستید بدون وابسته شدن رفتارشو انالیز کنید بسیار خوبه .
به همین خاطر صبور باشید ولی اجازه ندید زمان طولانی شمارو به روزمرگی و خطا بکشونه .
ایشون اگر واقعا خواستگار باشه باید با رضایت خانواده اومده باشند .
و به همین خاطر باید در مدت زمان مشخصی هدفشون رو مشخص کنند.
سلام خسته نباشيد
نزديك به يك ساله كه با پسري در ارتباطم و به خاستگاريم اومدن
اما متاسفانه وقتي بحثمون ميشه
از حرفاش من حس ميكنم داره جا ميزنه و بهونه مياره كه بره
و منم درجواب ميگم باشه برو بسلامت و حرف جدايي رو كلا پيش ميكشم
بااين اقا روزانه خيلي در ارتباط بودم
اما رفتارش سرد شد و كمرنگ
بعد ازش دليل خواستم و گفت ميخوام يه مدت تنها باشم تا روي خودم كار كنم
و چندين بار سراين موضوع بحثمون شده
چون من واقعا حس ميكنم بايد باشه هرروز و توي زندگيم كمش دارم و واقعا هم دوستش دارم
البنه ايشون هم همينجور بود ولي الان يك هفته اي هست كه اصلا ازش خبري ندارم
ومن واقعا اين حس بهم دست داده كه منو نميخواد
اون به خيالش داره اوضاع رو درست ميكنه از نظر من بد تر شده
ولي اون ميگه تحمل كن و بهم وقت بده و اصلا حس من و تنهايي و دوري من براش مهم نيست
ميخواستم بهم كمك كنيد كه بايد چكار كنم
يه راهنمايي خيلي قابل فهم ميخوام
چون فكرم خيلي داغونه ديگه نميدونم چي درسته و چي غلط