سلام
من پسری ۲۶ ساله هستم و مهندس برق و شاغل هستم سه سال پیش با دختری از طرف یکی از دوستانم آشنا شدم و همون ابتدا ازش خوشم اومد اون گفت باید با مادم صحبت کنی و من هم صحبت کردم قرار شد باهم بیشتر آشنا بشیم اما با گذشت زمان فهمیدم بدرد هم نمیخوریم چرا که خانواده هامون از لحاظ مذهبی متفاوت بودن چرا که خانواده من بسیار مذهبی هستند و همچنین سطح فرهنگی و مالی اما با اصرار اون موندم و بعد مدتی یکسری مسائل دیگه فهمیدم همچون طلاق پدر و اعتیاد پدرش و خواهرش دینش رو زردتشت کرده و خودش هم قبل من با یکی دوست بوده و به تازگی بیماری ام اس مبتلا شده و کلا کلافه شدم حتی وقتی باهم بیرون میریم غذا نمیتونیم بخوریم چون فقط باید غذای گیاهی بخوره یا چند قدم بزنیم و حتی قیافه اش هم بهم ریخته و لاغر شده و نمیتونه راه بره اما هم دلم میسوزه و نمیتونم رهاش کنم و میگم نامردیه تو این موقعیت تنهاش بزارم وهم میترسم بعدها دچار مشکل بشم و هرچی بیشتر بگذره وابسته تر بشه از طرفی بخاطر بیمارش نباید فشار عصبی بیاد چون حالش بدتر میشه میخواستم راهنماییم کنید چیکار کنم با تشکر