سوالتو بپرس
X

راهنمایی

سلام.26سالمه لیسانس کامپیوتردوسال پیش با پسری با این خصوصیات در دانشگاه اشنا شدم:27ساله دانشجودکترای ریاضی قدی متوسط که اخلاق ورفتارش بسیارعالی که من به صراحت میگم ازمن اخلاقش بهتر است طی این دوسالی که شناختمش.اما مشکلی که داره این است که متاسفانه در بچگی ضربه ای به یکی ازچشماش خورده که باعث شده چشمش دچار دیدکمی بشه،من همه این مسائل را به خانوادم گفتم وحتی عکسش هم به خواهر بزرگم نشان دادم وهیچ کس مخالفتی نداشت.چون درامدخوبی نداشت گفت که فعلا به خاستگاری نمیاد تا اوضاع بهتر شودخانواده هم حرفی نداشتن.ماتوی این دوسال باهم بودیم وبیرون میرفتیم خانواده من درجریان نبودن چون خیلی تعصبی بودن برای همین مطرح نکردم اما خانواده پسر درجریان همه چیز بود.من تواین مدت خاستگارای زیادی داشتم وپسرهم درجریان همه بودو همه را من وپدرم رد میکردیم وهمه منتظر اصل کاری بودیم.تااینکه دوهفته پیش باخانواده به خاستگاری اومدن.اما با مخالفت شدیدخانوادم مواجه شدیم پدرومادرم میگن همه چیزش عالی اما چشمش….اینقدرمخالف هستند وبراشون افت بود که خداروشکر کردن کسی اورا ندید.ومیگن چطور میشه به کس او رانشان دهیم.وبه من گفتن اگه بااو ازدواج کنم باید قید خانوادم رابزنم…و اصلا هم زیر بار اینکه از ابتدا در جریان بودن نرفتن…ازشمامیخواهم که راهنماییم کنید ک چطور انها را متقاعد کنم اون واقعا از نظر من هیچ مشکلی نداره وخیلی فوق العاده هست فردی مومن وخوش اخلاق این رو هم خانوادم تایید کردن اما فقط میگویند چشمش….مردم چی میگن…خلاصه دو هفتس خون من تو شیشه هست و پدرم باهام حرف نمیزنه…لطفا بگیدچکارکنم چطور قیدشوبزنم وقتی اینقدرباهم بودیم و درستیش برام اثبات شده چطور میشه باکسی دیگه بروم…چطور میتونم قیدخانوادم روبزنم….چطورخانوادم رو راضی کنم؟؟؟؟؟؟؟لطفا راهنمایی کند با تشکر

ناهید:

نمایش نظرها (5)

  • با سلام خدمت شما
    بهتر است زود تصمیم نگیرید و اجازه دهید کمی زمان بگذرد و البته می توانید از فردی بزرگتر که امین خانواده است مثل عمه یا خاله و ... که مورد قبول پدر یا مادرتان هم هست کمک بگیرید تا خانواده تان بتوانند این مسئله را هضم کنند که فردی که قرار است به فامیل نشان دهند حسن هایی دارد که زمان می برد تا رویت شود . در این زمنیه می توانید از یک روانشناس نیز کمک بگیرید که ابتدا خودتان با ایشان صحبت کنید و سپس مادر یا پدر تان را ببرید تا ایشان را ببینند( اگر فرد امینی را نمی شناسید) روانشناسان کانون مشاوران ایران در این زمنیه می توانند یاریتان کنند 22354282

  • سلام.ممنون ازپاسختون من خودم پیش مشاوررفتم گفتن با خانوادتون باید صحبت کنم اماخانوادم به هیچ وجه حاضر نمیشن که برن پیشش تازه کلی هم بهم حرف زدن که بایدبایداز ذهنت بیرونش کنی ومسئله مادوتا را تمام شده میدونن هیچ کس بامن نیست تنهای تنهام من واقعا نمیدونم چیکارکنم..........ازهمه جابریدم..........

  • سلام ببخشید من 26 سالمه 4 ماه که عقد کردم شوهرمو خیلی دوست دارم اونم خیلی دوسم داره ولی خیلی بهم گیر میده بعضی وقتا میره خونه رفیقش میمونه خیلی این کارش ناراحتم میکنه خیلی بهش میگم نرو ناراحت میشم ولی گوش نمیکنه اجازه نمیده من عکس خودم رو جایی بزارم همش سر این موضوع با هم دعوا میکنیم خیلی اذیت میشم تو رو خدا کمکم کنید و راهنماییم کنید😥😥😥😥

    • اولا" وقتی دوست داشتن در بین باشه پس باید برای عشق گذشت کنید و با چنین رفتارهایی کنار بیایت
      دوما" هر دوی شما باید به انتظارات هم احترام بگذارید و گرنه این دوست داشتن بعد از شروع زندگی مشترک به سرعت رنگ میبازه و به سردی میرسه
      پس مشاوره کنید و در این مورد حتما" به تفاهم برسید