سلام روز بخیر
من مدتی با یک آقا دوست بودم و شهرامون دور از هم بود، برای همین اوایل اصلا قصد ازدواجی بینمون نبود ولی بعدها چندین بار پیشنهاد دادن و من رد کردم ولی سری اخر تقریبا راضی بودم ولی سوتفاهمی بینمون پیش اومد که کلا حرفش بینمون تموم شد ولی من روز به روز علاقم بهش بیشتر میشد ولی روم نمیشد بهش بگم تا اینکه دیدم رفتن براش خواستگاری و جواب مثبت گرقتن، واقعا داغون شدم چون دقیقا اخر کار بهم گفت، و فرصتی دیگه نداشتم باهاش صحبت کنم، درجا ارتباطم رو قط کردم چون دیدم جدی شده ازدواجش، الان یک ماهو ده روزه هنوز نتونستم فراموشش کنم و همش دل بستم که شاید جور نشه ازدواجش و برگرده، و با این توهمات واقعا فراموش کردنش برام سخت شده و خیلی توی شرایط روحی بدی قرار گرقتم، ممنون میشم کمکم کنید چیکار کنم از فکرش دربیام، کسی که رفته دنبال زندگیش و من الکی غصه میخورم