3
رفتار من در خانواده
باسلام احتراما اینجانب امیر مسعود 35ساله لیسانس عمران شاغل در تهران هستم
حدود 6ساله که ازدواج کردم و حاصل ازدواج یک دختر4ساله می باشد به گفته همسرم من آدم تو دارم و نمی توانم احساسات و عواطف نیاز او را براورده کنم که همین امر موجب اختلاف و دعوا در زندگی من شده. من عاشق زندگی ام هستم الان یک سوال دارم من به عنوان یک مرد چگونه باید نیازهای عاطفی همسرم را براورده کنم
با سلام خدمت شما دوست عزیز
ببینید دوست عزیز هرچقد شما شناخت بیشتری از همسرتان داشته باشید می توانید در برآورده کردن نیازهای او موفق تر عمل کنید. عموما برای زنان نیاز عاطفیشان در اولویت تمام نیازهایشان قرار دارد و شما با یک بوسه بدون دلیل ، یک تشکر برای حتی یک کار ساده ، یک در آغوش کشیدن بیان اینکه خوشحالید که او را دارید خرید یک شاخه گل گاهی می توانید . زنان دوست دارند احساسات شما را بشنوند این موضوع باعث می شود آنها این موضوع را بهتر درک کنند و از آن انرژی مثبتی به دست آورند هرچقد همسرشما شاد و پر انرژی تر باشد زندگی مشترک شما نیز می تواند زیبا تر شود و فرزندتان در محیط پر محبت تری بزرگ شود. گاهی با همسرتان هنگامی ک فرزندتان خواب است به صحبت بنشینید نیازی نست که حتما دلیل خاصی برای صحبت وجود داشته باشد.نیازهای جنسی همسرتان را شناسایی کنید و از او تعریف کنید. البته این موضوع نیاز به این دارد که ما شناخت کافی از همسر شما داشته باشیم تا بتوانیم دقیق تر در این موارد صحبت کنیم اما با یک دقت به صحبت های همسرتان خودتان می توانید به راحتی نیازهای اوو علایقش را شناسایی کنید و با تغییرات کوچک شروع کنید .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
شاد باشید
سلام وقت بخیر.من۲۶ ساله و خانم هستم .
من و همسرم ۳ ساله که همو میشناسیم و ۶ ماهه که عروسی کردیم ولی متاسفانه یه سری مشکلات داریم که احساس میکنم اگر پیشگیری نکنیم به رابطمون صدمه جدی وارد بکنه.منت از بچگی پدرو مادرم رو از دست دادم و نوبتی خونه خواهر و برادرای خودم زندگی کردم که خود این شرایط باعث شده به نظرم رفتار و دیدم به زندگی و اطرافیان یه مقدار با بقیه هم سن و سالام متفات باشه و همسرم هم از بچگی تو خانوادشون دعوا و اختلاف بوده و اخر هم پدرو مادرشون از هم جدا شدند و پدرشون که رفته دنبال زندگی خودشون و ازدواج کردند و مادرشون هم نمیگم خوبی نکردند به بچه هاشون ولی تا در توانشون بوده کم لطفی هم کردند مثلا تو این ۳ سالی که من همسرم رو میشناسم کلا ۳ماه با ایشون در ارتباط نبودند و کلا سر بهانه های پوچ و بچگونه قهر میکردندو در کل رفتار عادی ندارند.جوری که الن دو سال کلا با ما در ارتباط نیستند و حتی عروسی ما نیومدند.(ایشون رفتارشون با همه اقوام و دوستان به همینصورت و تقریبا میتونم بگم جز دخترش با کسی در ارتباط نیست دخترشونم ۱۹ سالشه و تا الان کلا اختیارش دست ایشون بوده وگرنه الان اونم کنارش نبود).
ما مشکل اساسیمون گذشته و خانوادمون و نبود یه بزرگتر تو زندگیمونه.ما عاشق هم بودیم و هیچ وقت حتی کوچکترین مشکلی با هم نداشتیم تا اینکه چندین بار سر مادرش با هم حرفمون شد و از سر عصبانیت یه رفتارایی کردیم که کلا زندگیمونو تغییر داد مثل بی احترامی و بددهنی به هم که من به خدا از بچگی از زندگی و ازدواج های اینطوری نفرت داشتمولی الان متاسفانه هم دستمون رو هم بلند میشه و هم نمیتونیم خودمونو کنترل کنیم و بی احترامی میکنیم به هم.البته من الان خیلی سعی میکنم که زندگیم بهبومد پیدا کنه و تقریبا هر کاری که به ذهن خودم برای حل مشکلاتم درست بیاد رو انجام دادم ولی بی فایده بوده انگار.همسرم اصلا منو درک نمیکنه من الان احساس میکنم شدیدا به محبت و نازو نوازش اون نیاز دارم که حداقل محبت و خوبی های اون نذاره که نبود پدرو مادر ایشون و خودم رو حس کنم ولی هر بار باهاشون راجب احساس هام حرف زدم اولش شده دعوا و همسرم گفته که خودش بیشتر از من مشکل و نیاز به محبت داره و حال خودشم خوب نیست چه برسه به این که بخاد به خوب کردن حال بد من کمکی کنه.
من و ایشون صبح با هم میریم سر کار و شب با هم برمیگردیم خونه (کار من دفتری و پشت سیستم هستم همش و ایشون موقت با اسنپ کار میکنه)من صبح باید صبحانه اماده کنم و شب تا میرسم غذا درست کنم و ترو تمیز کنم و ایشون تا میرسن خونه جلوی تلوزیون یا فوتبال میبینن یا فیلم یا با گوشی اخبار فوتبالی رو دنبال میکنن(این فوتبال مجدد یکی از مشکلات اصلی ماست)و هیچ توجهی بهم نمیکنه و غرق در دنیایس خودش و وقتایی که خیلی با اصرار من گوشی رو میذاره کنار میگه که خستس و میخاد استراحت کنه و بحث به دعوا و بحث میکشه و اخرشم میگه من نفهمم و درک ندارم و نمیفهمم که خستس.
ایشون انثدر عصبی هستند که مدام پشت فرمون به همه فحش میدن و ممکنه تو یه خیابون با ۱۰ نفر بحث کنند و فحش بدن که این به شدت منو عصبی میکنههمین رفتارشون باعثر میشه به من هم راحت بتونه فحش و بذو بی راه بده اخرشم بگه معذرت میخام و عصبی ام و منو درک کن.مساله دیگه اینه که من هر وقت از یه رفتار ایشون انتقاد میکنم ایشون در جواب به من میگه خودت بد تر از اینو با من کردی این رفتار من به خاطر رفتار بد خودت بوده میگم خب کدوم رفتارم توضیخ بده تا خودم اصلاح کنم میگه خودت باید بفهمی نه که من بهت توضیح بدم.انگار من اونو بچه میبینم و اونم منو.الان خیلی دوس دارم رابطمون مثل قبل شه و هیچکدوممون به خودمون اجازه ندیم که با طرف مقابلمون بد رفتار کنیم ولی نمیدونم چیکار کنم…خیلی خستم و احساس تنهایی و بی کسی میکنم تورو خدا کمکم کنید.ممنون و سپاسگذار از لطفتون که مطالعه کردید این همه متن طولانی رو
با سلام خدمت شما دوست عزیز
گذشته افراد ممکن است در رشد شخصیتی فرد تاثیر زیادی داشته باشد اما دقت کنید شما نمی توانید گذشته و خانواده های خود را تغییر بدهید و اینکه شما بخخاطر رفتارهای مادر همسرتان ایشان را سرزنش کنید و این نقص را به او گوش زد کنید و این موضوع را به او دائم گوش زد کنید و بخاطر رفتارهای اشتباه مادرشان با همسرتان بد رفتاری یا توهین کنید تنها باعث می شود که اعتماد به نفس ایشان بیشتر کاش یابد و همچنین حتی اگز ایشان از اشتباه بودن رفتارهای مادرشان نیز اگاه باشند در جلوی شما شروع به مقابله کردن کنند بهتر است همسرتان را فردی جدا بدانید که تنها مسئول رفتارهای خودش است نه حتی نزدیک ترین افراد خانواده اش. احساسات شما و همسرتان قابل درک است و سختی هایی که در زندگی کشده اید اما بهتر است در زمان فعلی که خودتان یک زندگی مشترک تشکیل داده اید سعی کنید شیوه زندگی مناسب تری را در پیش بگیرید و سعی کنید زمانی که در کنار هم هستید بجای گذراندن وقت به دعوا سعی کنید به نیازهای هم پاسخ بدهید هرچقد بیشتر از یکدیگر شناخت داشته باشید می توانید در مسیر درست تر ی قدم بردارید سعی کنید علایق همسر خود را شناسایی کنید و سعی کنید در زمان های کوتاهی که در کنار هم هستید آنها را انجام بدهید مثلا دیدن یک فیلم بایکدیگر، رابطه جنسی متفاوت ، ابراز علاقه حتی بوسه بدون دلیل و ابراز احساس در مورد داشتن همسرتان و… هرچیزی که می تواند باعث شود همسرتان کمی انرژی بهتری بگیرند. سعی کنید نشان بدهید که وجود همسرتان برایتان ارزشمند است و احساساتتان را بیان کنید حتی اگر ایشان بدهنی می کنند و یا به شما توهین می کنند بهتر است شما وارد این کار نشوید و بگذارید در زمان مناسب در مورد این موضوع با ایشان صحبت کنید . در مورد مشکلات عاطفی هردویتان بهتر است به صورت حضوری با روانشاس صحبت کنید تا این مشکلات برطرف شود و انرژی لازم برای ساختن زندگی در هردوی شما به وجود آید. با توجه به بینش شما نسبت به مشکلاتتان با کمی تلاش و پشتکار و آموزش می توانید نتایج بهتری از زندگی مشترک به دست آورید. دقت کنید که در رفتارتان تداوم داشته باشد تا ایشان واقعی بودن آن را باور کنند و ایشان نیز تغییرات را شروع کنند.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
شاد باشید