با سلام
من 35 سال سن دارم ، 11 سال کار می کنم و سال 90 یک عقد نا موفق داشتم و متاسفانه با خانواده ام زندگی می کنم.
پدر من فردی عصبی هستش که تمام کودکی من پر از کتک خوردن های بی دلیل موجه مثلا بخاطر نمره 18 گرفتن بود و به کرات مادرم که فرهنگی بود را نیز کتک می زد باز هم به بهانه های واهی و از ترس هایی که از کودکی تا کنون کابوس من هستند بیدار شدن و ندیدن مادر هست . فکر نکنید پدر بی سواد هست خیر ایشون مهندس هستند و عاشق افکار خودش .
بگذریم از اینکه برای جدا شدنم چقدر اذیت شدم و بعد از طلاقم بر خلاف همه باورها که قرار بود افسرده بشم ، نشدم و ارشد و بعدش دکتری قبول شدم.تمام این مدت در یک شرکت بزرگ تولیدی کار می کردم و از سال 95 با مرد متاهلی ( اسم مستعار الف )یک رابطه دوستانه و حمایتی برقرار کردم بدون اینکه تهدیدی برای خانواده اش باشم و یا ایشون مانع ازدواج من باشند و دوستای خوبی بودیم و هر جا کم میاوردم به عنوان یک مرد خوب حمایتش را داشتم تا سال 95 که فردی با یک سمت خاص وارد شرکت ما شد و به واسطه سابقه و تجربه کاری که من داشتم به ایشون معرفی شدم برای همکاری ، ایشون به کار متعهد بودند و این تعهد به ذائقه سایر مسیولین که تخلف می کردند خوش نمیامد در این اثنی ایشون که همسرشون را طلاق داده بودند به من پیشنهاد ازدواج بعد از یک دوره آشنایی دادند و طی یک سال 96 با هم بودیم بدون هیچ رابطه ای و در تمام این مدت دوستم آقای الف با ایشون مخالف بود چون معتقد بود آدم سالم نیست و زیاد بی راه هم نمی گفت و در اواخر سال 96 تقریبا اون آقای رئیس را جواب کردم چون حاضر نمیشد بخاطر شرایطش بیاد و رسماً خواستگاری کنه اما این رابطه یکساله و دشمنی هایی که با ایشون داشتند در نهایت منجر به این شد که من بعد از 10 سال از کار بیرون رانده بشم و همه یک جورایی این موضوع را به رخم می کشیدند.
بعد از تعطیلات من با اون آقا خیلی درگیر بودم از نظر روانی و اینکه من رابطه را کات کرده بودم و منوط به شرایط و برادر فضولی که داشتم دنبال گرفتن مدرک از من .
من تمام یکسالی که با آقای رئیس بودم به وجود ایشون خیانتی نکردم چون فکر می کردم همسرم میشه ولی نشد و بعد از عید بعد از مدت ها شاید حدود 2 سال با دوستم آقای الف رابطه چت سکس برقرار کردیم و بخاطر معذوریت های من بین خودمان هم محرم شدیم و ایشون از من خواستند تا پیدا کردن یک کار در شرکت ایشان کار کنم و تمام این مدت بخاطر آسیب جدی روحی که دیده بودم کنارم بودند ولی هیچگاه بیشتر از چت کاری نکردیم ….
تا اینکه من یکبار دستگاهم جا میذارم خانه و با وجود داشتن رمز برادر گوشی را باز می کنه و پیام های قدیمی را می بینه و چت های من با آقای الف .
تا سر حد مرگ کتک خوردم از پدر ، گوشی و تمام وسایلی که خودم حریده بودم حتی ماشینم ازم گرفتند توی اتاق زندانی شد حتی سوهان ناخن و ناخنگیرم و ….. شبا درای خانه قفل می شد روم و چه توهین ها و حرفهای رکیکی که تحمل نکردم .
من 35 سالم هست و بعد از 10 سال کار کردن خانه نشینم کردند و تهدید و ….
دارم به رفتن از خانه فکر می کردم یا گرفتن یک وکیل برای احقاق حقوقم ونمیدونم کار درستی هست یا نه
دارم دق می کنم راهنمایی بفرمایید