سلام خسته نباشید
من یک برادر دارم که در رابطه با اون سوال داشتم.برادر من چندین ساله پیش به اصرار پدر و مادرم چون حاله مادرم خوب نبود اون رو مجبور به ازدواج با یک خانم کردن که اگه خدای نکرده مادرم چیزیش شد و در این خانواده پسری نیست یک خانم باشه که زندگی اداره کنه برادر بنده تو این هفت سالی که از ازدواجش گذشته هیچگونه رابطه ای با زنش نداره و حتی هیچ وقت تو یک اتاق با هم نخوابیدن و یه اشتباه بزرگی که کرد و بخاطر تنهایی بچه دار شد و بعد او دیگه هیچ وقت رابطه ای نداشت چون بخاطر مهریه سنگین نمی تونست طلاق بگیره چون اصلا این دو تا آدم اصلا هیچ سنخیت شخصیتی با هم ندارن و خانم بخاطر اینکه جایی نداره بره و بچه اش حاضر به طلاق نیست.حالا داداش من می گه دیگه تحمل نداره و می خواد طلاق بگیره ولی بخاطر بچه دو دله ولی زندگیش عذابه هر روز دعوا و شکستن وسایله و سعی می کنه تو خونه نباشه.
بازم تاکید می کنم برادر بنده به هیچ عنوان حاضر نیست این خانم رو به عنوان زنش قبول کنه از همون اول می گفت من زنی ندارم ولی چون مجبور بود ادامه داد. خداروشکر حال مادرم هم خوب شده.
بنظر شما آیا ادامه این زندگی بخاطر بچه صلاحه یا طلاق بهتره؟خیلی ممنون میشم راهنمایی کنید.