حقیقتش حاج آقا من تقریبا سه سال و نیم میشه که ازدواج کردم. در این مدت مسائل مختلف مالی برای همسرم پیش آمده و هر بار با عنوانی همسرم گفته براش مشکلی پیش آمده و باید مبلغی پول جاهای مختلف پرداخت کنه که این مبالغ کم هم نبودند. من هیچ وقت رسید پرداخت این پولها رو ندیدم. اما به خاطر پرداختشون هر بار مبلغ بسیار زیادی رو بدهکار شدم و پول رو به حساب همسرم واریز کردم. احساس میکنم ایشون قبل از ازدواج با من بدهکار بودند و شاید تمام این ماجراهای مختلفی که هر بار میان خونه و تعریف میکنن و میگن گرفتار شدن برای سرپوش گذاشتن روی مسائل قبلیشون بوده. من نمیخوام بدبین باشم اما این موارد که در حال حاضر من رو حدود ۱۰۰ میلیون بدهکار کرده، در کنار یه سری مسائل دیگه باعث شده متاسفانه من اعتمادم رو به همسرم از دست بدم. چون هیچ جوره باورم نمیشه برای یه آدم تو یه مدت کم این همه اتفاق عجیب و غریب بیفته. به خاطر همین پیش مشاور رفتم اما فایده ای نداشت. خودم هم چند بار با همسرم صحبت کردم اما در مقابل این مسئله یا به شدت عصبانی میشن یا میگن من هیچ وقت چیزی رو از تو پنهان نکردم و دروغ نگفتم، حتی در برخی موارد که خیلی کم بوده به شدت منو گرفتن و به طرفی پرت کردن و دستم رو کشیدن و با داد و فریاد گفتن بریم تا بهت ثابت کنم اما اگر بهت ثابت شد من راست میگم تو هم باید بند و بساططو جمع کنی و بری و دیگه هیچ وقت برنگردی؛ بعضی مواقع هم آنقدر داد و بی داد میکنن که خودشون فشارشون میره بالا و یه سری حالت های عجیبی میاد سراغشون مثلا سیاه میشن و دست رو قلبشان میذارن؛ حتی یکی دو بار چاقو و ساتور برداشتن و گفتن خودمو میکشم و تهدید به مرگ کردن و رفتن ساعت ها تو یه اتاق دربسته نشستن…
در حال حاضر من برای یک دوره مطالعاتی کوتاه در خارج از کشور هستم اما باز هم می شنوم که مسائل مالی برای ایشان پیش آمده و به خاطر همین نگرانی های من اینجا بیشتر شده. حتی یک بار با من تماس گرفتن و بعد از کلی حرف نامربوط گفتن خودمو میکشم و صبحش گفتن قرص خورده بودم و بیمارستان بستری بودم و …. اما من احساس میکنم دارم دروغ می شنوم و زندگیم رو طی سه سال باختم اما هیچ راهی پیدا نمیکنم که از این وضعیت خارج شم و اطمینان حاصل کنم.