سلام. من از بچگی به دخترعموم علاقه مند بودم ولی از همون موقع غرورم اجازه نمیداد که این موضوع رو باهاش مطرح کنم و بفهمم که اونم واقعا به من علاقه داره یا نه. راستش خانواده های ما خیلی باهم رفت و آمد ندارن و فقط سالی یبار اونم موقع عید همدیگرو میبینیم.خلاصه چند سالی به همین منوال گذشت تا اینکه آخر خودش بهم گفت که به من علاقه داره.ولی بازم نتونستم غرورم رو بشکنم و بهش بگم واقعا چقدر دوستش دارم.حالا اون داره میره و من وقت زیادی برای جبران کردن ندارم.لطفا بهم بگین چیکار کنم دارم دیوونه میشم