با سلام وقت به خیر
من و همسرم در شرایطی که خانواده‌ها راضی نبودند اردواج کردیم. زندگی نسبتا خوبی داریم و خانواده‌ها دیگه مشکلی ندارن. حاصل زندگی ما یه دختر است که الان دو سالشه.
همسرم به خاطر تیکه‌هایی که از خانوادم شنیده خیلی شاکی و بهتره بگم خیلی توی دلش مونده. من به خاطر اخلاقم، خیلی دوست نداره که با بزرگتر از خودم جر و بحث کنم. منتها همسرم خیلی سریع جوش میاره و دعواهای متعددی با من میکنه که چرا جوابشونو نمی‌دی و از این حرفا…
به عنوان مثال یکبار دایی من گفت همش مسافرت شمال میره و سمت ما نمیای؟ که با من خنده جواب دادم. همسرم از این رفتارم ناراحت شد و کلی منو دعوا کرد که چرا جواب نمی‌دی..چرا نمی‌گی بتوچه. یا اینکه مادرم به همسرم گفت این بچه داره میره مدرسه ولی هنوز از پوشک نگرفتیش. من جواب ندادم که باز منجر به جر و بحث شد.
دیشب با اینکه هیچ مسئله‌ای توی خونه نبود. من با مادرم صحبت کردم. بعد از قطع شدن تماسم، همسرم کلی به خانوادم حرف زد و کلی خط و نشون کشید. من چون دوست نداشتم دعوا درست کنم سکوت کردم. دیدم صداها بلند و دعوا داره شروع میشه، گفتم هرکاری دوست داری انجام بده. باز متوجه شدم همسر کوتاه نمیاد و داره توی گوش دخترم فحش به مادر و خواهرم میده. من گوش دخترم را گرفتم که نشنوه و برخورد بد از همسر مواجه شدم.
چند بار به من ضربه زد، من دستم را بالا اوردم ولی بخاطر دخترم پایین کشیدم.
متاسفانه دعوا بالا گرفته و منت بخاطر اینکه دخترم توهین ها نشنود او را از خودم جدا نکردم، که همین امر باعث شد مرا متهم کند، که تو نمی خوای بچه را بمن بدهی و فقط از خانوادت دفاع می‌کنی.
متاسفانه در آخر شب منو خیلی تحقیر کرد و تمام مسائل و شمکلات فردی‌ام با خانواده خودم را توی گوشم دادمی‌زد ولی من بخاطر دخترم سکوت کردم.

من هیچوقت به خانوادش توهین نکردم ولی همسرم اینکارو مدام انجام میده که دیگه الان به فحش رسیده

خواهش می‌کنم منو راهنمایی کنید.